فساد اداری

خواستارفسادوتباهی درروی زمین مباش که خداوندتبهکاران رادوست نمی دارد. (سوره قصص آیه 28)

اگر چه جامعه ایران ، جامعه ای توام با گرایشهای مذهبی و ملی است که همه آنها فساد را پدیده ای زشت شناخته اند و همواره تاکید بر مبارزه با آن کرده اند ، با این حال شاهد این هستیم که شیوع فساد در جامعه مسیر بسیاری از پیشرفتهای اجتماعی و ملی را بسته و هزینه های هنگفتی را بر دوش کشور و در نهایت مردم گذاشته است که یکی از مهمترین آنها در بعد کلان ، افزایش فاصله طبقاتی میان طبقات اجتماعی غنی و فقیر است .

مهمترین عامل بروز فساد اداری بزرگ شدن دولت است. بنابراین برای زدودن فساد از چهره نظام اداری کشور دل بستن به دولت کار اشتباهی است زیرا دولت برای این کار باید با صرف هزینه های فراوان اقدام به تأسیس نهاد جدیدی برای این کار و تأمین امکانات، استخدام افراد، تنظیم مقررات و قوانین مورد نیاز و .... نماید.

اهمیت بوروکراسی در این است که می تواند با متناسب کردن اهداف و وسایل به جامعه خدمت کند و با سازماندهی تخصیص بهینه منابع، کشور را در مسیر پیشرفت قرار دهد. اهداف و آرمانها در چارچوب یک نظام اداری سالم قابل اجرا، پیاده و عملیاتی شدن هستند و اگر نظام اداری، سالم و کارا نباشد علیرغم نیت های خیر سیاست گذاران آنچه در عمل تحقق می یابد ممکن است در تضاد با آن اهداف و سیاست ها باشد. بنابراین بدون نظام اداری سالم دستیابی به توسعه در یک کشور جهان سومی نظیر ایران بسیار بعید بنظر می رسد.

 تعریف فساد اداری:

ریشه فساد فعل لاتین rumpere به معنای شکستن است بنا براین در فساد چیزی می شکند یا نقض می شود که آن ممکن است رفتار اخلاقی یا شیوه قانونی و غالبامقررات اداری باشد.

طبق تعریف بانک جهانی و سازمان شفافیت بین الملل، فساد سوء استفاده از اختیارات دولتی(قدرت عمومی)برای کسب منافع شخصی (خصوصی)است

که این تعریف مورد توافق عمومی در جهان است وبطور ضمنی فرض شدهاست که مجموعه ای از قوانین و ضوابط مدون اداری وجود دارد که چهار چوبفعالیتهای مجاز اداری را تعیین می کنند،هر گونه رفتار اداری که مغایر با این قوانین باشد و در آن انتفاع شخصی مطرح  باشد فساد اداری تلقی می شود.

بدیهی است چنین تعریفی وقتی جامع است که قوانین و حدود آن کاملا واضحو فراگیر باشد.فساد در جامعه نسبی است و با نظام ارزشی هر جامعه تعریف میشود.

بانک جهانی و سازمان شفافیت بین الملل: فساد اداری عبارتست از استفاده از قدرت عمومی برای کسب منافع خصوصی اداری، تحت تأثیر منافع شخصی یا روابط و علایق خانوادگی

ضرورت و اهمیت برخورد بافساد اداری

فساد پدیده‌ای است که کم و بیش درکلیه کشورهای جهان وجود دارد. اما نوع، شکل، میزان و گستردگی آن در هر کشور متفاوت است، همانطور که نتایج و پیامدهای آن نیز بنا بر نوع سازمان سیاسی و اقتصادی وسطح توسعه یافتگی تفاوت دارد.

 

در هر صورت فساد موجب انحطاط است، سیاست‌های دولت را در تضاد با منافع اکثریت قرار می‌دهد، باعث هدر رفتن منابع ملی می‌شود و به کاهش اثربخشی دولت‌ها در هدایت امور می‌انجامد و از این طریق اعتماد مردم نسبت به دستگاه‌های دولتی و غیر دولتی کاهش یافته، بی‌تفاوتی، تنبلی و بی‌کفایتی افزایش می‌یابد.

فساد، اعتقاد و ارزش‌های اخلاقی جامعه را متزلزل می‌کند، هزینه انجام کارها را افزایش می‌دهد، و رشد رقابت‌پذیری را دشوار می‌سازد. همچنین تلاش‌های فقرزدایی را ناکام می‌سازد و بی‌انگیزگی و بدبینی ایجاد می‌کند و زمینة تضعیف روحیة افراد درستکار را فراهم می‌آورد.

فساد اداری مانع سرمایه‌گذاری می‌شود و مسیر رشد و توسعة اقتصاد را با موانع بسیار مواجه می‌سازد و از طریق هدایت ناصواب استعداد‌ها و منابع بالقوه و بالفعل انسانی به سمت فعالیت‌های نادرست برای دست‌یابی به درآمدهای سهل‌الوصول، زمینه رکود در تمام ابعاد فراهم می‌سازد. از طرف دیگر، هر کجا فساد ریشه بدواند، روزبه روز بیش‌تر شده، مقابله با آن بسیار دشوار می‌شود و ریشه‌های آن هر روز عمیق‌تر در بطن جامعه نفوذ می‌کند. بنابراین مقابله با فساد در عرصة اداری ضرورتی جدی و انکار ناپذیر است.

سابقه فساد اداری در جوامع مختلف

موضوع فساد همواره و از بدووجود تمدن ها وجود داشته و گریبانگیر دولتها می باشدو حکومتها و دولتها از قرنها پیش با مشکل سوء استفاده کارگزاران دولتی روبرو بوده اند.جرایمی نظیر اختلاس،ارتشاءوجعل

،جرایم جدیدی نیستند و قدمتی به اندازه دولت ها دارند.

در طی قرون گذشته همواره رابطه معکوسی بین استفاده درست از قدرت وقلمروگسترش فساد وجود داشته وهمواره زمانی که از قدرت

بطورمطلوب استفاده شده،میزان فساد کاهش یافته است.

تقسیم بندی فساد اداری

یک محقق علوم سیاسی به نام هیدن هیمر، فساد اداری را به سه گونة سیاه، خاکستری و سفید تقسیم می‌کند:

فساد اداری سیاه:

کاری که از نظر توده‌ها و نخبگان سیاسی منفور است و عامل آن باید تنبیه شود. برای مثال می توان از دریافت رشوه برای نادیده گرفتن معیارهای ایمنی در احداث مسکن نام برد.

فساد اداری خاکستری:

 کاری که از نظر اکثر نخبگان منفور است، اما توده‌های مردم در مورد آن بی‌تفاوتند. مثلاً کوتاهی کارمندان در اجرای قوانینی که در بین مردم از محبوبیت چندانی برخوردار نیستند و کسی غیر از نخبگان سیاسی به مفید بودن آنها معتقد نیست.

فساد اداری سفید:

کاری که ظاهراً مخالف قانون است، اما اکثر اعضای جامعه (نخبگان سیاسی و اکثر مردم عادی) آن را آنقدر مضر و با اهمیت نمی‌دانند که خواستار تنبیه عامل آن باشند. برای مثال، چشم‌پوشی از موارد نقض مقرراتی که در اثر تغییرات اجتماعی و فرهنگی، ضرورت خود را از دست داده‌اند.

 

 نتایج و پیامدهای فساد اداری

اتلاف منابع ملی از طریق خدشه وارد کردن برسیاستهای دولت در مقابله با منافع و اهداف اکثریت.

خنثی شدن تلاشهای دولت در جهت کاهش فقر و تبعیض و مانع رشد رقابت.

زیانهای اجتماعی و تضعیف نهادهای موجود،زیانهای سیاسی و توزیع ناعادلانه منابع وزیانهای اقتصادی.

کاهش اثر بخشی و مشروعیت دولتها و اختشاش درارزشهای دموکراسی واخلاقیات.

از موانع توسعه پایداربه علل افزایش هزینه معاملات و کاهش امکان پیش بینی های اقتصادی.

تضعیف اعتقاد مردم به توانایی و اراده سیاسی دولت.

 گزارش سازمان شفافیت بین‌الملل

براساس گزارش سال ۲۰۰۵ سازمان شفافیت بین‌المللى، در بررسی ۱۵۹ کشور جهان، ایران در شاخص فساد گریزى مسؤولان دولتى و سیاسى رتبه ۹۳ را کسب کرد که در مقایسه با رتبه ۸۸ سال قبل ازآن پنج رده تنزل نشان مى‌دهد. سازمان شفافیت بین‌المللى همه ساله رتبه کشورهاى جهان را در شاخص مفاسد مالى و اقتصادى اعلام مى‌کند. این گزارش براساس ۱۶ کار تحقیقاتى توسط ۱۰ نهاد بین‌المللى تنظیم شده است. سازمان شفافیت بین‌المللى  رتبه مبارزه با فساد در کشورها را از یک تا ده مشخص مى‌کند که رتبه ده نشان دهنده کمترین فساد و رتبه یک نشان‌دهنده بیشترین فساد است. ایران در گزارش سال ۲۰۰۵ رتبه 9/2 را از ده کسب کرد که در مقایسه با سال گذشته تغییرى نکرده است. دامنه تغییررتبه فساد اقتصادى ایران بین 3/2 تا 3/3 اعلام شده است.

مطالعات سازمان بین المللى شفافیت نشان مى دهد که رتبه شاخص فساد در۷۰ کشور - تقریباً نیمى از کشورهاى مورد بررسى - کمتر از ۳ بوده است که نشان دهنده مشکل حاد فساد در این کشورها است

نتیجــه:

مبارزه با فساد با شعار دادن تحقق نمی‌یابد. این کار مستلزم عزم ملی، خواست همگانی و جدیت دولت است. این مبارزه باید ساختار یافته، هماهنگ و برنامه‌ریزی شده انجام گیرد. این مبارزه باید ابتدا از بخش‌ها و نقاط حساس شروع شود و هدف خشکاندن ریشه باشد و نه قطع کردن شاخ و برگ ها؛ چه در این صورت شاخ و برگ‌های جدیدی به وجود خواهد آمد. مقصود از ریشه کلیه عواملی است که سبب فراهم شدن فرصت ارتکاب فساد می‌شوند و کلیه افرادی که ممکن است حتی حضور ملموس درسازمان‌های دولتی را نداشته باشند، اما حضور پشت پرده آنها کاملاً محسوس باشد. مجازات مرتکبان فساد و افزایش شدید هزینه ارتکاب به فساد (به عنوان اقدام پس از وقوع) و اصلاح روش‌ها، بهبود سیستم های کاری، شناسایی و حذف نقاط مستعد فساد، افزایش شفافیت و پاسخ‌گویی در عملکرد سازمان‌های دولتی و به طور کلی اصلاح نظام اداری (به عنوان اقدام پیشگیری)  دو روی سکه مبارزه موفق با فساد تلقی می‌شوند و مکمل یکدیگرند و هیچ یک به تنهایی کارساز نخواهد بود.

http://jalilkhani.blogfa.com/   منبع:

انفجار بزرگ

جهان با این نظم و زیبایی بر اثر یک انفجار بزرگ( بیگ بنگ) بوجود آمده است. که اجزای تشکیل دهنده  بدن ما هم  در آن هنگام با انفجار بزرگ ابتدا به صورت انرژی به بیرون پرتاب شده است.البته این انفجار در فضا صورت نگرفته است چون قبل از آن اصلا فضایی نبوده است و با آغاز انفجار فضا هم شکل گرفته است.

  

                                               

 بعد از اندکی از آغاز جهان اتمها (ئیدروژن و هلیم) شکل گرفته اند.

  

                            

         

 سپس ابری از گازها ( ابرهای گاز ئیدروژن و هلیم)جهان را فرا گرفته است.

                                                                

        

 از آن ابرها کهکشانها شکل گرفته اند. که در حال گردش بودند. و آنها از دهها میلیارد ستاره تشکیل شده بودند.

   

 

 

کهکشانها در خوشه هایی گرد هم آمدند

 

 

 

 ستارگان و سپس سیارات در داخل آن شکل گرفتند. و در برخی جاهای فضا مثل کره زمین حیات جاندار از مواد بیجان شکل گرفت.

 

     

    اگر ما به عمق فضا نگاه کنیم میلیاردها کهکشان را خواهیم دید که در توده های ابر مانند گرد هم آمده اند و آنها چیزی شبیه کندوی زنبور عسل به نظر میرسند. که پیامهای زیادی را به دانشمندان میدهند.

عکس: بخشی از فضا

  

 نمایی از مراحل تکامل جهان از ابتدا تا کنون.

 

 

 

معلم را اگر دریابیم

هر سال با آغاز مهر ماه دانش آموزانی را می بینیم که کتاب در دست در راه خانه و مدرسه اند. به چهره ها که نگاه می کنی در می یابی که دل مشغولی های فراوانی دارند که کم رنگ ترین آنها درس و آموختن است.  

هر سال با آغاز مهر ماه دانش آموزانی را می بینیم که کتاب در دست در راه خانه و مدرسه اند. به چهره ها که نگاه می کنی در می یابی که دل مشغولی های فراوانی دارند که کم رنگ ترین آنها درس و آموختن است. صبحها که راهی محل کار (مدرسه) هستم می بینم، بیشتر آنها با چهره هایی خسته و خواب آلود با قدمهایی سنگین به سمت مدرسه در حرکت اند و می توان فهمید که آنها تا دیر وقت بیدار بوده اند، در کلاس درس حالت های یاد شده به اوج خود می رسند و در آنجا سخت ترین کارها گوش کردن است و نایاب ترین چیزها تمرکز و توجه به کلاس!

نوشته زیر سعی دارد عواملی را که بر تربیت و یادگیری فرد (در اینجا دانش آموز) تأثیر دارند، بر شمارد و به برخی از دلایل ناکارایی آنها در نظام آموزشی ما اشاره کند و البته منجر به انتقاد محض نشود و طبق روال راهکارهایی برای حل مشکل طرح کند. همانگونه که می دانیم روانشناسان تربیتی و صاحب نظران این نحله سه عامل را بر تربیت و یادگیری انسان مؤثر می دانند که به تعبیری معروف به مثلث تربیت هستند: خانواده، مدرسه و جامعه.

البته از چندین سال به این سو وراثت یا ژنتیک را به عنوان عامل چهارم تربیت نام برده اند و به علت این که ما مبنا را بررسی رفتار پس از تولد در نظر گرفته ایم از آن صرف نظر می کنیم. حال باید ببینیم که این سه عامل در چه وضعی هستند و چرا نتوانسته اند کارکردی قابل قبول داشته باشند. می دانیم که قویترین و موثرترین عامل از بین عوامل یاد شده خانواده است. با توجه به آنچه که اکنون می بینیم و وضعی که خانواده با آن درگیر است این عامل موثر در حال حاضر بر اثر مشکلات فراوان دچار چالش جدی شده است.

به گفته روانشناسان مکانیسم سیر نیازها مادامی که درگیر نیازهای سطح پایین یا نیازهای فیزیولوژیکی شامل: گرسنگی، تشنگی، سرپناه و ... است دیگر مجالی برای پرداختن به نیازهای سطح بالا مثل نیاز به تعلق و دوستی، نیازهای شناختی و در عالی ترین سطح نیاز به خود شکوفایی و کمال ندارد. سرنوشت جامعه از پیش روشن است چون سلول های آن که همانا خانواده است دچار کم کاری و ناکارآمدی است. حال به عامل سوم که مدرسه است می پردازیم. مدرسه دارای مداری است که به گرد آن می چرخد و بی شک آن مدار معلم است، اما، علیرغم نقش تعیین کننده معلم در مدرسه، هنوز آن چنان که باید به این عامل مهم بهای لازم داده نشده است. به عنوان نمونه، در سالهای اخیر طرحی تحت عنوان نظام هماهنگ پرداخت مطرح شده و دو دولت و دو مجلس پیرامون آن به بحث و رایزنی نشسته است، اما طرح همچنان بلاتکلیف در دالانهای تصمیم گیری گم شده است.

با توجه به مجموعه عوامل تأثیرگذار بر عامل اصلی مدرسه یعنی معلم درمی یابیم که دیگر دغدغه معلم مطالعه و به روز کردن اطلاعاتش نیست. بلکه دغدغه او برابر کردن مخارج زندگی با درآمد است.

نکته مهم و درخور توجه آن است که در بسیاری از کشورها در راستای بها دادن به شأن، جایگاه و ارزش معلم و تأمین حقوق مادی و معنوی او، میزان حقوق معلمان به اندازه ای است که همواره برای دست یازیدن به اجرای نظام هماهنگ پرداخت، سعی بر آن است که میزان دریافتی دیگر حقوق بگیران هم سطح حقوق معلمان شود، اما، در کشور ما سالهاست، بحث و بررسی برای افزایش حقوق معلمان برابر سطح حقوق کارمندان بعضی از دستگاهها و سازمانها ادامه دارد، اما هنوز به نتیجه نرسیده است.

سوای این، از کمبودهای محسوس جامعه ما، جا نیفتادن مقوله تحقیق و پژوهش است. به طوری که اغلب دانشجویان روش های انجام صحیح یک تحقیق را نمی دانند و این کاستی ریشه در مدارس دارد. برای برطرف کردن این کمبود باید فعالیت های تحقیقاتی و پژوهشی به طور اصولی در مدارس رواج یابد.

نکته دیگر توسعه ورزش به شکل اصولی و پایدار در مدارس است. بخشی از ناکامی های ورزشی در سطح کلان ناشی از بها ندادن به امر ورزش در مدارس است و برای جبران این کمبود، راهی جز، اختصاص بخشی از بودجه های کلان ورزشی به مدارس وجود ندارد.گنجاندن برنامه های تفریحی و هنری، ایجاد تغییر در کتاب های درسی و خارج کردن آنها از حالت انتزاعی و سوق دادن محتوای کتابها به سمت خلاقیت پروری و ایجاد روحیه پرسشگری، مشارکت دادن بدنه آموزش در تصمیم گیری و ایجاد فضای تعاملی و... از جمله پیشنهاداتی است که می تواند، به سهم خود، تحولات چشمگیری در برنامه های آموزش و پرورش بویژه در سطح مدارس به وجود بیاورد.   

روزنامه همشهری - نادر کریمی     

تواناییهای معلمان ایران

آنچه که درگفته های مسئولین کشور دریافت میشود،و آنها به نام مشکلات آموزش وپرورش از آن یاد میکنند، این است که این ویژگیها و این موارد تنها برای مسئولین با آن شیوه ی اداره ی کشور مشکلات شمرده میشود، و سبب دردسرهای آنان است.

اماهمین ها برای جامعه ی فرهنگیان بی گمان ویژگیها ی بی مانندی هستندکه بایستی فرهنگیان از آنها با دید ارزش و توانایی و قدرتی یادکنند،که دیگر اقشار از آن بهره مند نیستند.آیا در یک جامعه ی نیمه دمکراتیک که تقریبا سرنوشت آنرا همه پرسیها معین میکند،قشری که دراقلیت باشند توانایی بیشتری درسرنوشت کشور خواهند داشت یا قشری که در اقلیت هستند؟

امروزه می بینیم که بزرگترین ویژگی شیعیان عراق که برتری آنان را نسبت به سایراقوام عراقی نشان میدهد و همین برتری موجب دادن امتیازات بیشتر در تقسیم قدرت سیاسی،اقتصادی و اجتماعی میشود،همان رای اکثریت است.و اگر می بینم که تا کنون معلمان از این ویژگی به سود خود استفاده نکرده اند،دلالیل فراوانی دارد،مانند:

  •  حرمت شغل معلمی، بخاطر باورهای مذهبی و میهنی.
  •  دانستن سیستم تعلیم و تربیت در سیاست بخاطر رسالت فرهنگ و آلوده نشدن با کارهای سیاسی.
  •  باور داشتن مسئولین کشور، بخاطر گفته های آنان مبنی بر اجرای دستورات قرآن،در همه ی بخشهای نظامی،آموزشی،سیاسی،اقتصادی،اجتماعی… بگذریم که بیان این سخن (زیاد بودن معلمان) تا چه اندازه نشان از نا آگاهی و بی خیالی و بی برنامه بودن گوینده ی این سخن دارد.زیرا اگر به معیارهای جهانی مراجعه کنیم،معلمان ایران با توجه به آمار دانش آموزان،نه تنها زیاد نیست بلکه بسیار اندک است،و انگهی،مگر تقسیم بودجه یک کشور بر چه پایه ای استوار است،که فراوان بودن،دلیل بی توجهی آنان باشد؟؟!! این سخن، هر فرد آگاه و هوشیار را از زندگی دراین مملکت و تلاش برای بهبود اوضاع اجتماعی دلسرد نموده،و آنان را از کوشش و ایثار بیشتر باز میدارد. زیرا با خود می اندیشد که چه کسی یا چه کسانی کمر به اداره ی کشور بسته اند؟ بیان این دیدگاه(داشتن تعطیلات فراوان و اینکه گروهی از کارمندان کشور در سال هفت هشت ماه بیشتر خدمت نمی کنند، اما ادعای بیشتری دارند،و۰۰۰)جای تاسف دارد و شاید یکی از بدبختی های این جامه این باشد که مدیران کشور هیچ کدام در تخصص خود به کار گرفته نمی شوند. بلکه بدون آگاهی و بدون تحقیق از روی میل خود هر چه بخواهند میگویند،بدون اینکه بدانیم این سخن یا آن کارگرد ما چه پیامدها و چه سوخت و سوزهایی دارد. و بر سر آیندگانی که ما آنها را ندیده و نشاخته ایم و هرگز آنها را نخواهیم دید اما خواسته یا ناخواسته سرنوشتشان را رقم میزنیم چه بلایی خواهیم آورد. جامعه را دچار بحرانی میکنیم که خودمان آگاه نیستیم.

آیابیان کننده ی این سخن(داشتن تعطیلات فراوان و۰۰۰۰)،میداند معلمی که در منزل خودش مطالعه میکند،در راستای توسعه ی جامعه تلاش میکند؟زیرا معلم هر چه بداند،آنرا به دانش آموزان می آموزد. آیا بیان کننده این سخن میداند،معلمی که یک فیلم سینمایی را، به دقت و با اندیشه تماشا میکند،در یک کلاس درس و آموزش است که فردای همآن روز این آموزش را به دانش آموزان خود انتقال میدهد؟؟!! ازاینها گذشته تطیلات تابستانی برای کسانی که جیبشان خالی است، چه سودی میتواند داشته باشد؟! بنده از طرف خود به عنوان یک معلم میگویم:درتابستان معلمین را مانندسایر ماههای سال سر کلاس فوق برنامه و یا کلاسهای آموزش ضمن خدمت و یا هرجای دیگر ببرند اما دستمزد آنها را به اندازه ی کارکنان وزارت نفت بپردازند.بیان جمله ی ( درآمد زا نبودن معلمان و۰۰۰)سخنی شرم آور است،که نه آیندگان بلکه عوام ترین انسان های امروزی به آن میخندد.زیرا هیچ درآمدی در جامعه بدون وجود آموزش و پرورش و بدون خواندن و نوشتن بدست نمی آید.گردش چرخ جامعه در گذشته،امروز و در آینده بدست معلمان بوده،و خواهد بود.این سه موضوعی که مسئولین این کشور دلیلی بر بی توجهی به معلمان میدانند نه تنها ضعف نبوده بلکه آنان از بیخبری و ناآگاهی همان نقاط قوت را نقطه ی ضعف انگشته و دلیلی بر بی توجهی به آنان دانسته اند.

۱- زیاد بودن فرهنگیان۰۰۰ ) بنده به معلمان مژده میدهم که: گردش چرخ جامعه که تا کنون بطور پنهانی در دست آنان بوده درآینده هم در پنهان و هم آشکا را بدست آنان خواهد افتاد.زیرا زیاد بودن نشانه ی بزرگی بر توانایی و قدرت آنان است،بخصوص در جامعه ای که رو به دمکراتیک بودن،توسعه یافتن و جهانی شدن میرود و جامعه ای که سرنوشت آنرا رای و همه پرسی معلوم میکند نه نیروی نظامی.

۲- تعطیلات فراوان تابستانی)،این تعطیلات میتواند،در اوقات فراغت معلمان و دانش آموزان را در کنار هم به عنوان نیرویی قدرتمند که از یک سو،اندیشه حاکم است و از سوی دیگر نیروی جوان،آموزش پذیر و جویای نام و لگو پذیر و قدرتمند ایستاده اند.همه چیز جامعه را در حیطه ی قدرت خویش قرار دهند.آنگاه که برای اهلش سخن از زور بازو به میان آید فرهنگیان جوانان جامعه را خواهند داشت،و آنگاه که سخن از دانش به میان آید،معلمان آموزش دهندگان دانش نیز هستند.

۳- درآمد زا نبودن معلمان):گذشته از مسائل فنی و نظر دانشمندان تعلیم و تربیت و اقتصاددانان و علمای مدیریت،دال بر محوری بودن آموزش و پرورش در اقتصاد جامعه. اگر معلمان و اندکی از دانش آموزان بخواهند از پولهای کم خود،سرمایه ای بسازند،در کوتاه مدت میتوان آنان را رقیبی سرسخت در برابر دولت و بانک مرکزی به حساب آورد.برای نمونه اگر بتوانیم ماهانه از هر معلم پنج هزار تومان گرد آوری کنیم،با این پول درماه اول سازمان غیر دولتی فرهنگیان صاحب ده میلیارد تومان و در یکسال سازمان دارای یکصد و بیست میلیارد تومان خواهد بود.حال با این حساب سر انگشتی خواهیم فهمید که معلمان چه قدرت اقتصادی مهمی هستند. آیا میتوانند با دولت و بانک مرکزی برابری کنند یا خیر؟!اگر پس انداز دانش آموزان را با آن جمع کنیم چه خواهد شد؟! آیا به زودی مثلا یکسال،سازمان فرهنگیان ایران تبدیل به یک قطب اقتصادی بزرگ نخواهد شد؟!

 ازدیگر ویژگیها و امتیازات منحصر به فرد معلمان میتوان به نکات زیر توجه کرد:

راستگویی ودرستکاری:

گذشته ازهمه ی اینها نیروی دیگری که دربیشترمعلمان سراغ داریم واین در طول تاریخ بشریت به اثبات رسیده است.راستگویی و درستکار بودن.معلمان است که آن نیز نیرویی بی مانند است

معلم باوری جامعه:

نیروی دیگری که به معلمان امتیازی تک و برگ برنده میدهد،(معلم باوری جامعه) است

بی گمان شمار بیشتر جامعه،بیشتر معلمان را بر اثر تجربه و پیش ذهنیتهای موجود به پاکی و درستی باور کرده و آنان را تایید می نمایند،که این میتواند به نقش مهم آنان در اصلاح و بهبود جامعه بسوی کمال از هر نظرکمک کند.

نفوذفراوان درمیان خانواده ها:

امتیاز دیگر معلمان،نفوذ فراوان آنان درمیان خانواده ها میباشد، نفوذی که در اعماق قلب فرزندان این مرز و بوم اثر گذار و کاری است. دانش آموزان میتوانند برای معلمان بزرگترین رسانه ی گروهی باشند، زیرا به سرعت و صادقانه و بی کم و کاست پیامها را به خانواده ها میرسانند. البته همه ی اینها سه شرط دارد.

الف)داشتن یک سازمان غیر دولتی محکم و با برنامه:بدست معلمان و دانش آموزان شناخته شده راستگو و درستکار که شکر خدا در میان فرهنگیان(اعم از معلم و دانش آموز) کم نیستد.و این نیز دارای جزئیات فراوانی است که در اینجا نمی گنجد.

ب)باور داشتن دانش آموزان و توجه به آنان بعنوان انسانهایی نیک و شایسته که نیازمند اعتماد،از سوی خانواده و مدرسه می باشند.و سپردن بخشی از امور سازمان به آنان .

پ) باور داشتن خود و اعتماد به همکاران برای شکل دهی به اوضاع نابسامان و آشفته ی اقتصادی فرهنگیان.                             

منبع:سازمان آموزش و پرورش استان خراسان

تقلب - قسمت سوم

فرض کنید در سر جلسه امتحانی، تعدادی از دانش آموزان به علت کوتاهی فرد مراقب، تقلب میکنند. و دانش آموزان دیگر نیز شاهد قضیه هستند. به نظر شما چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ 

برای پاسخ دادن به این سئوال باید دانش آموزان را به سه گروه تقسیم کنیم:

1- گروهی که در فکر تقلب نیستند و بر آموخته های خود تکیه دارند. این گروه در مقایسه با دیگر گروهها اندک هستند. و اکثر آنها دانش آموز زرنگ میباشند.

2- گروهی که در صورت وجود داشتن زمینه مناسب تقلب میکنند. در واقع این گروه با تکانی کوچک به سوی تقلب کشیده میشوند.

3- گروهی که حقیقتاً دنبال تقلب هستند. و کوچکترین غفلتی باعث میشود که آنها تقلب کنند. بیشتر این افراد اهل درس نیستند و هر سال به زحمت قبول میشوند.

با توجه به این تقسیم بندی اگر در کلاسی دانش آموزان گروه 3 تقلب کنند دانش آموزان گروه 2 با دیدن آنها تحریک میشوند که تقلب کنند و این به این معنی است که آنها من بعد ممکن است کمتر درس بخوانند و بیشتر انرژی خود را صرف تقلب کنند. و اما دانش آموزان گروه اول گر چه ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرند ولی اوضاع کلاس را برابر و عادلانه نخواهند دید. بلکه ناظر امتحان را بی عرضه و بی خیال و امتحانات را ظالمانه خواهند دید. و اعتماد و اراده ایشان ممکن است سست شود. و شاهد این باشند که چگونه دیگران بدون زحمت کشیدن می خواهند با او برابری کنند.

در پی چنین توضیحاتی است که مراقبین امتحانات باید بدانند که کوتاهی آنها در مراقبت می تواند ضررهای زیادی داشته باشد که در آینده هم گسترش پیدا کند.

برخی از مراقبین به علل مختلف مایل هستند که در سر جلسه امتحان برای تقلب دانش آموزان چراغ سبز نشان بدهند. این افراد شاید فکر کنند که این رفتارها اهمیت آنها را در نزد دانش آموزان افزایش میدهد اما واقعیت این است که اینگونه اتفاق نمی افتد و آن دانش آموزان حتی ممکن است آن فرد را انسان بی مسئولیت و با وجدان کاری کم قلمداد کنند و در آیند ه وقتی به سن رشد رسیدند و صاحب تفکر شدند. آن فرد را معلم واقعی ندانند.

                                      


آیا تقلب موجب آموزش است؟

برخی از همکاران به شوخی یا جدی می گویند که تقلب هم می تواند نوعی آموزش باشد.چون دانش آموزی که مطلبی را سر جلسه امتحان نمی داند یا فراموش کرده است. برای دانستن و فهمیدن آن انگیزش پیدا می کند. و هم اینکه توانست از طریق تقلب به آن دست پیدا کند. آن را خوب می فهمد و فراموش نمی کند.

چنین سخنی گرچه یک شوخی به نظر می رسد. اما حقیقتاً برخی به آن معتقدند و اعتقاد به این مساله را در محدوده ی مدرسه خصوصا مقطع ابتدایی بی ضرر م میدانند. با این وصف آیا واقعاً تقلب می تواند موجب آموزش شود؟ برای جواب دادن به این سوال باید دانش آموزان متقلب را به چند دسته تقسیم کنیم .

الف)- دانش آموزانی که هیچ آمادگی برای امتحان ندارند و می خواهند جواب سوالها را از طریق تقلب بدست آورند . چنین دانش آموزانی فقط می خواهند جوابها را رونویسی کنند.و به معنا و مفهوم جملاتی که با عجله و احتمالا با ترس می نویسند توجهی ندارد و در نتیجه یادگیری و آموزشی هم در میان نیست.

ب)- اما دانش آموزی را در نظر بگیرید که به اکثر سوالها جواب درست داده است اما در عین حال نکته ای را فراموش کرده است و به مغز خود فشار می آورد که آنرا بفهمد اما هرچه با خود کلنجار می رود نمی تواند آن نکته یا مطلب را به خاطر آورد در نتیجه آن دانش آموز انگیزش زیادی برای فهمیدن در خود ایجاد می کند.در چنین شرایطی تقلب می تواند جرقه ای باشد که آن فرد مطلب را بفهمد. واقعیت این است که تعداد این دانش آموزان با این شرایط بسیار اندک است و علاوه بر آن این مسئله باعث نمی شود که ما دانش آموزان را برای تقلب آزاد بگذاریم چون تقلب از ابعاد دیگر آسیب زاست که به برخی از آنها در قسمتهای پیشین اشاره کردیم .

 

تقلب(قسمت دوم)

بررسی یک مقاله

در مقاله‌ای با عنوان " تقلّب کیش و مات" به ترجمه ماندانا محسنی در مجلّه‌ی رشد معلّم، شماره‌‌ی ۱۸۶ مطالبی پیدا کردیم. نکاتی را که ممکن است برای کار ما سودمند باشد، در زیر آورده‌ایم.

* وقتی دانش‌آموزان در حال تقلّب کردن گیر می‌افتند و موضوع به والدینشان گزارش داده‌می‌شود، حدود دوسوم والدین از فرزندان خود حمایت می‌کنند و بقیّه حتّی این موضوع را منکر می‌شوند یا آن را دست‌کم می‌گیرند و می‌گویند فرزندشان قصد تقلّب نداشته‌است.

* تأکید بر نکات مثبت شخصیّت دانش‌آموزان و دانشجویان، اعتماد کردن به توانایی‌های آنان و برخورد منطقی در مقابل نقض قوانین کلاس از جمله تقلّب کردن، کمک زیادی به جلوگیری از تقلّب می‌کند. تعریف تقلّب برای ایشان باید با توجّه و دقّت بسیار انجام شود.

* خیلی از معلّمان پیشنهاد می‌کنند که دانش‌آموزان، امتحانات و مقالات خود را در قالب توصیفی بنویسند. در این صورت تقلّب کردن برای آنان بسیار سخت خواهدشد.

 * به کسانی که تقلّب می‌کنند، بگویید این کار نوعی دروغگویی است!

افراد متقلّب می‌خواهند با این فکر که " ولش کن بابا مهم نیست؛ همه تقلّب می‌کنند!" تقلّب‌کردن را کم‌اهمّیّت جلوه دهند، اما ارتباط برقرار کردن میان تقلّب با دروغگویی پرده از این ترفند ذهنی برمی‌دارد؛ ترفندی که به آنان اجازه می‌دهد، فکر کنند تقلّب کردن کاری موجّه و پذیرفته‌شده‌است. اگرچه این راه‌حل قطعی نیست، اما تصوّر این‌که تقلّب کردن نوعی دروغگویی است، وجدان متقلّب را در این زمینه تحت تأثیر قرار می‌هد. این‌که کسی را دروغگو خطاب کنیم تا حدّی خشن به نظر می‌رسد. برای اینکه افراد قبول کنند تقلّب کردن مانعی است در راه آموزش و یادگیری آنان، باید اوّل احساس کنند این کار خطاست.

* از افراد متقلّب بپرسید اگرهمه‌ی مردم تقلّب کنند، دنیای امروز ما چه وضعی پیدا خواهد کرد؟ یا بپرسید، چه احساسی پیدا خواهیدکرد، اگر بدانید دکترتان در آزمایشات پزشکی شما تقلّب کرده‌است؟ یا چه حالی پیدا خواهیدکرد، اگر بدانید یکی از قهرمانان مورد علاقه شما برای موفّقیّت، تقلّب و دوپینگ می‌کند؟

* هدف نهایی این است که بچّه‌ها را متقاعد کنیم تقلّب نکنند و حتّی تقلّب کردن دوستانشان را نیز نادرست بدانند. " آنچه باعث غرور و موفّقیّت می‌شود، انجام اعمال درست است!"

http://sutstat06.persianblog.com

 بررسی یک کتاب

در کتابی با عنوان " رفتارهای بهنجار و ناهنجار" نوشته‌ی دکتر شکوه نوّابی‌نژاد، مطلبی راجع به تقلّب پیدا کردیم. نکاتی را که ممکن است برای کار ما سودمند باشد، در زیر آورده‌ایم.

"کودکان به دلایل مختلفی تقلّب می‌کنند. [...]

روانشناسان برای این رفتار چهار دلیل عمده به شرح زیر ذکر می‌کنند:

۱. تکالیف درسی یا امتحان بیش از حد دشوارند.

۲. ضوابط و ملاک‌های والدین و معلّمان و حتّی ملاک‌های خود کودک بیش از حد بالا و غیر واقع‌بینانه است.

۳. والدین، معلّمان و یا خود کودک برای نمره بیش از درک مطلب ارزش قائلند.

۴. کودک در موقعیّت‌های بسیار احساس بی‌کفایتی و ناامنی می‌کند.

کودکی که تقلّب می‌کند معمولاً تحت فشار شدید برای گرفتن نمره‌ی خوب و یا ترس از رد شدن است. معلّمی که مطالب درسی و یادگیری را متناسب با توانایی‌ها و رغبت‌های دانش‌آموزان تنظیم می‌کند، بی‌شک از تعدّد و فراوانی تقلّب در کلاس خویش به طرز چشمگیری می‌کاهد. بسیاری از مواقع کودکان نمی‌دانند درسی که می‌خوانند چگونه می‌تواند برای آنان مفید باشد، بنابراین کوتاه‌ترین راه را برای گرفتن نمره‌ی قبولی طی می‌کنند.

*در کلاس‌هایی که خسته‌کننده و پرتنش است، یا اصرار زیاد روی فراگیری موادّ درسی گذاشته می‌شود که ارزش آن‌ها در ذهن دانش‌آموز مورد تردید است، طبیعی است که باید انتظار تقلّب بیشتری را در بین ایشان داشت.

باید به دانش‌آموزان آموخت که مسئولیّت اعمال ر رفتارشان با خود آنان است."

 

                                                     

 

تقلب(قسمت اول)

همه ما با معنی و مفهوم تقلب آشنا هستیم گر چه تقلب میتواند به مصداقهای زیادی تعمیم داده شود اما منظور ما تقلب در امتحانات درسی است.شاید کمتر کسی باشد که تقلب نکرده باشد اما این گستردگی باعث آن نمی شود که زشتی آنرا از بین رفته بدانیم. بلکه تلاش ما باید این باشد که با این پدیده مبارزه کنیم.

 برداشت ما این است که در سالهای اخیر در مدارس گرایش به تقلب به شدت افزایش یافته است و یکی از دلایل مهم آن هم تحت فشار قرار گرفتن مدارس برای افزایش درصد قبولی از مدیران بالا بوده است و به تبع آن به دانش آموزان نمرات بالاتر از حق خود داده شد و نظارت در سر جلسات امتحان با مسامحه کاری صورت گرفت و دانش آموزان هم برای درس نخواندن و تنبلی و گرفتن نمرات غیر واقعی عادت کردند و این واقعیت مخصوصا در مدارس ابتدایی و راهنمائی رخ داده است.

امروزه قبح تقلب در نظر ما کم رنگ شده است و این میتواند برای ما واقعاً هشدار دهنده باشد. چون فرزندان جامعه با تقلب کردن آسیب می بینند و تقلب میتواند این پیام را برای آنها داشته باشد که خطاهای دیگری را هم میتوان این چنین انجام داد و قوانین و مقررات دیگری را هم میتوان اینچنین زیر پا گذاشت. و ما هرگز نمیخواهیم چنین فرزندانی را تربیت کنیم. چون ما میخواهیم که فرزندان ما هم با اخلاق و هم تلاشگر و هم باسواد باشند

در یک تعبیر خشن شاید بتوانیم بگوئیم فردی که تقلب می کند مانند کسی است که دزدی میکند اما با شیوه ی دیگر. همانطور که در دزدی پنهان کاری، ترس و  تجاوز به حقوق دیگران وجود دارد در تقلب هم وجود دارد.اما گفته میشود که تقلب میتواند چیزی شبیه دروغگوئی باشد.

به نظر میرسد که فرد سالم نباید تقلب کند گر چه نتواند به همه سئوالات امتحانی پاسخ دهد. چون او میداند تقلب از سنخ چه نوع اعمال و رفتاری است.

نتایج تقلب از نظر روانی

1- بروز احساس ترس. فرد متقلّب از آبرو و از احتمال لو رفتن خود می ترسد و چون می ترسد  احساس امنیت او به خطر میافتد. و تحت تاثیر عوامل فیزیولوژیکی قرار میگیرد. و به دین صورت به خودش آسیب میزند.

2- بروز احساس حقارت. تقلب به طور ضمنی در انسان احساس حقارت بوجود می آورد زیرا تا انسان احساس کمبود و نیاز عاجزانه نداشته باشد دست به تقلب نمی زند. اما این احساس حقارت، با احساس ناتوانی در پاسخ دادن به سئوالات تشدید میشود. و ضربه بیشتر به انسان میزند.

3- بروز رفتار پنهان کاری. که فرد میخواهد چیزی را پنهان کند آنهم امری را که خود به خلاف آن واقف است و این یعنی، فرد دانسته خطا می کند و زمینه های خطای را دیگری را هم بر روی خود میگشاید.

علاوه بر نتایج فوق تقلّب نتایج فرهنگی و اجتماعی  وخیمی را به دنبال خواهد داشت که در جای خود قابل بررسی است.

علل تقلب:

1- ضعف درسی دانش آموزان نسبت به محتوا.

2- احساس عدم امنیت نسبت به نمره هایی که دریافت می کند از طرف والدین.

3- بی اعتمادی به خود و دانسته هایش.

4- نیاز به جلب توجه و خود نمایی ویا قدرت نمایی.

5- نادرست و متقلب بودن اعضاء خانواده که زمینه تقلب در بچه را فراهم نموده است.

6- عدم آگاهی از دلایل برگزاری امتحان و انجام تکالیف در هدف آموزشی.


به گزارش سایت بازتاب آیت‌الله فاضل لنکرانی، از مراجع تقلید، در پاسخ به استفتایی، حقوق ناشی از مدرک تقلّبی را حرام دانستند:

اگر کسی در امتحان تقلب کند، بعدا اگر مدرک گرفت و استخدام شد، حکم حقوق دریافتی او چیست؟

تقلب در امتحان جایز نیست و اگر کسی تقلب کرد و به واسطه آن تقلب قبول شد و مدرک گرفت و به واسطه آن مدرک، استخدام شد، حقوقی که دریافت می‌کند، جایز نیست. اما اگر تقلب به اندازه‌ای ناچیز بوده که اگر تقلب نمی‌کرد باز هم قبول می‌شد، در این صورت حقوق دریافتی اشکالی ندارد.


 

معلمین و تنزه طلبی از سیاست

شکی نیست که امروز سیاست تاثیر گذار  عمیق در سرنوشت جامعه و گروهها و اصناف دارد و هر کسی بخواهد خود را خارج از تاثیرات سیاست تصور کند دچار خطا شده است. سیاستمداران از طریق تاثیر گذاری در تصویب یا اجرای قانون از طریق پارلمان یا رای زنی و نفوذ در صاحبان قدرت می توانند تاثیر گذار بزرگ باشند. برای همین است که بعضا بازیهای سیاسی باعث پایمال شدن حقوق افراد جامعه میشود.

در همین رابطه معلمین تمایل کمتری برای سیاسی شدن دارند  و اکثر آنها سعی میکنند خود را درگیر مسائل سیاسی نکنند و حتی فعالان صنفی خود را از مسائل سیاسی مبرا میدانند.گویا اینکه رسالت آنها چیز دیگری است. اما واقعیت این است که ما با مسائل پیچیده ای سر و کار داریم که رسالت ما هم تحت تاثیر عوامل گوناگون از جمله سیاست قرار میگیرد. خصوصاً در جامعه ما که آموزش و پرورش را سیاسی کرده اند. و گویا این روند همچنان ادامه دارد.

 تنزه طلبی از سیاست برای رسیدن به حقوق صنفی راه چاره نیست. باید برای رسیدن به خواسته های صنفی راه سیاسی مناسبی را در پیش گرفت. و آن بسیج و همسو نمودن فرهنگیان در تاثیر گذاری در نتیجه انتخابات است. فرهنگیان باید تمام نمایندگانی که همسو با خواسته های صنفی آنها حرکت نمیکنند شناسائی و اسامی و سوابق آنها را در اختیار معلمین قرار دهند تا در انتخابات بعدی به آنها رای ندهند. و بلکه از تمام قدرت خود برای راه نیافتن آنها در مسئولیت ها استفاده نمایند. چنین شیوه ای حتی در مورد رئیس جمهور هم می تواند کارگر باشد. همچنین ما میتوانیم نماینده خاصی را  که  در پی منافع واقعی آموزش و پرورش است مورد حمایت قرار دهیم.

این مسئله تا کنون تحقق پیدا نکرده است و فرهنگیان نیروی خود را بین جناحها و افراد مختلف پخش نموده اند. و اصلا به منافع گروهی و صنفی خود توجه نکرده اند. و نتیجه آن را هم در اعتراضات صنفی و استیضاح آقای فرشیدی دیدیم.