تعلیم و تربیت و عقب ماندگی ایران

خلاصه ای از مطالب:

همانگونه که می دانیم، کشور عزیز ما با کشور ژاپن تقریباً همزمان با علوم جدید و راه و رسم آموزش به روش نو، در مغرب زمین آشنا شد.

1- کشور ژاپن به لحاظ الگوبرداری درست از غرب و با تکیه بر سنت های اصیل ملی، کار خود را از آموزش شروع کرد. در دور افتاده ترین روستاها، با همکاری مردم، به طور جدی، مدارس ابتدائی را تأسیس و گسترش داد. معلمان این مدارس برای تدریس علوم از روش « یادگیری با عمل » بهره جستند

۲- ژاپنیها ، برای خانه های مسکونی خود حداقل و برای مدارس حداکثر وسعت را در نظر گرفتند. در آموزش از روش شاگرد محوری بهره گرفتند.

۳- مسئولان سیاسی و علمی و فرهنگی ژاپن بارها گفته اند، که : « برخلاف آنچه عده ای تصور می کنند، ما ابتدا از توسعه ی آموزشی و علمی شروع کردیم و بعد به دنبال آن، به توسعه ی اقتصادی دست یافتیم »، در واقع مبنای اصلی توسعه اقتصادی ژاپن « توسعه آموزشی » است.

۴- از سوی دیگر وقتی زمامداران امیرکبیر بنیانگزار دارالفنون را از صحنه بیرون کردند، هدف های اصلی او را نیز فراموش کردند.در کشور ما علوم طبیعی تدریس شد، اما بدون اجرای آزمایش!!

۵- در مغرب زمین، شاگرد و معلم با کار وکوشش و تلاش شبانه روزی، در آزمایشگاه های کوچک و بزرگ، قوانین طبیعی را با روش علمی کشف کردند، و آنرا بسط دادند که به صورت کاربردی درآوردند و بدین ترتیب مبانی صنعت و تکنولوژی خود را استحکام بخشیدند.

۶- ما در حق دانش آموزان خود که از خوش استعدادترین، دانش آموزان جهان می باشند. کوتاهی کردیم استعدادهای ایشان را تباه ساختیم. مستقیم ترین راه تدریس علوم را که روبرو کردن دانش آموز با پدیده های طبیعی است، رها ساختیم و از دانش آموزان خود خواستیم که فقط عبارتی که قانون را بیان می کند، از بر کنند

۷- هیچ سئوال کرده ایم که به چه دلیلی معادن سیلیس خود را با ارزان ترین قیمت به بیگانگان بفروشیم و عدسی های گوناگون را با گرانترین قیمت وارد می کنیم؟

۸- در آموزش و پرورش باید یک راست به سراغ معلم و روش تدریس رفت.

۹- لذا همه باید به معلم و مدرسه کمک کنیم تا بتواند رسالت بزرگ خویش را به انجام برساند می دانید که معلمان در کشورهای شرقی در بین خوش استعدادترین، علاقه مندترین و آگاه ترین و دلسوزترین دانش پژوهان انتخاب می شوند و پس از کسب آموزش های نو و مناسب راهی کلاس می شوند.

۱۰ بیداری مغرب زمین از زمانی شروع شد که، در خواب رفتیم، به خود مشغول شدیم و به وسیله ایادی استعمار ( دشمنان دانا ) و دوستان نادان گاهی به آخرت گرایی مطلق دعوت می شدیم

۱۱-بپذیریم کشوری هستیم عقب مانده و نه در حال توسعه، زیرا هنوز نتوانسته ایم از یک سو در مقابل بلا یایی همچون سیل و زلزله و برآمدگی آب دریا و ... مقاومت کنیم و ایمن باشیم و از سوی دیگر نتوانسته ایم دردهایی همچون فساد، دروغ، جهل و بی سوادی و خرافه پرستی و سرپیجی از قانون و ... را ریشه کن کنیم. ادامه را کلیک کنید.

منبع:

a.dehkordi - www.iranika.ir

یادگیری به روش کل به جزء(روش قیاسی)

 

یادگیری از طریق دو روش می تواند صورت بگیرد. رو ش استقرائی یا روش جزء به کل و روش قیاسی یا روش کل به جزء.

فرض کنید دو نفر برای بدست آوردن موقعیت جغرافیایی شهر تهران به مطالعه این شهر می پردازند. نفر اول برای این منظور سوار اتومبیل خود می شود و به خیابانها و نقاط مختلف شهر میرود  تا از طریق آن تصور کلی از تهران را بدست آورد(روش استقرائی) اما نفر دوم سوار بر هواپیما میشود و از بالا به تهران نگاه میکند و  بدون درگیر کردن خود در جزئیات تصور کلی را از شهر بدست می آورد و سپس از پائین به مطالعه جزئیات میپردازد.(روش قیاسی).

درک مفهوم درس از کل به جز بسیار پر اهمیت است برای این منظور ابتداء مفاهیم کلی درک و سپس تقسیم بندی میشود در مرحله بعد مسائل جزئی مربوط به کلیات درک و ارتباط داده میشود. چنین روشی میتواند مغز را در یادگیری یاری دهد چون وقتی مغز تصوری از یک مفهوم بدست می آورد جزئهای مربوط به آن را هم در قالب همان کلیت قرار میدهد و این فراموشی را به حداقل می رساند.

به عنوان مثال، وقتی مغز ما مفهوم میز را در ک می کند آنوقت هزاران میزی که در خارج از ذهن ماست و صورت های مختلفی دارد در قالب میز در مغز ما دسته بندی میشود اما اگر مفهوم میز را ما درک نمی کردیم آنوقت هزاران میز را جدا جدا تصور می کردیم در نتیجه نگهداری صورت همه آنها برای ما بسیار مشکل بود.

در رابطه با نحوه خواندن کتابهای به روش کل به جزء، فرض کنید در کتاب علوم دوره راهنمائی بخشی به نام نیرو وجود دارد سپس موضوعات مختلفی در این بخش شرح داده شده است مثل اصطکاک، نیروی جاذبه، نیروی آهن ربا و غیره. یادگیری از کل به جزء در صورتی محقق می شود که:

 1- ابتداء مفهوم نیرو برای دانش آموز درک شود. 2- دانش آموز این را درک کند که آن بخش کلا در مورد نیروست.3- انواع نیرو را در آن بخش ببیند و علت نیرو بودن آن را بفهمد و بتواند آنها را با مفهوم کلی نیرو ارتباط دهد.4 - در پایان بتواند جزئیات تک تک نیروها را درک کند.

چنین روشی در یادگیری میتواند دانش آموز را مسلط نشان دهد و یادگیری او را هوشمندانه گرداند. گر چه یادگیری از جزء به کل در بعضی عرصه ها مثل ورزش بیشتر مورد توجه است اما روش کل به جزء در حوزه آموزش مدرسه خصوصا در مطالعه کتابها بدون معلم، موثر تر نشان میدهد.

یادگیری به روش کل به جزء(روش قیاسی)

 

یادگیری از طریق دو روش می تواند صورت بگیرد. رو ش استقرائی یا روش جزء به کل و روش قیاسی یا روش کل به جزء.

فرض کنید دو نفر برای بدست آوردن موقعیت جغرافیایی شهر تهران به مطالعه این شهر می پردازند. نفر اول برای این منظور سوار اتومبیل خود می شود و به خیابانها و نقاط مختلف شهر میرود  تا از طریق آن تصور کلی از تهران را بدست آورد(روش استقرائی) اما نفر دوم سوار بر هواپیما میشود و از بالا به تهران نگاه میکند و  بدون درگیر کردن خود در جزئیات تصور کلی را از شهر بدست می آورد و سپس از پائین به مطالعه جزئیات میپردازد.(روش قیاسی).

درک مفهوم درس از کل به جز بسیار پر اهمیت است برای این منظور ابتداء مفاهیم کلی درک و سپس تقسیم بندی میشود در مرحله بعد مسائل جزئی مربوط به کلیات درک و ارتباط داده میشود. چنین روشی میتواند مغز را در یادگیری یاری دهد چون وقتی مغز تصوری از یک مفهوم بدست می آورد جزئهای مربوط به آن را هم در قالب همان کلیت قرار میدهد و این فراموشی را به حداقل می رساند.

به عنوان مثال، وقتی مغز ما مفهوم میز را در ک می کند آنوقت هزاران میزی که در خارج از ذهن ماست و صورت های مختلفی دارد در قالب میز در مغز ما دسته بندی میشود اما اگر مفهوم میز را ما درک نمی کردیم آنوقت هزاران میز را جدا جدا تصور می کردیم در نتیجه نگهداری صورت همه آنها برای ما بسیار مشکل بود.

در رابطه با نحوه خواندن کتابهای به روش کل به جزء، فرض کنید در کتاب علوم دوره راهنمائی بخشی به نام نیرو وجود دارد سپس موضوعات مختلفی در این بخش شرح داده شده است مثل اصطکاک، نیروی جاذبه، نیروی آهن ربا و غیره. یادگیری از کل به جزء در صورتی محقق می شود که:

 1- ابتداء مفهوم نیرو برای دانش آموز درک شود. 2- دانش آموز این را درک کند که آن بخش کلا در مورد نیروست.3- انواع نیرو را در آن بخش ببیند و علت نیرو بودن آن را بفهمد و بتواند آنها را با مفهوم کلی نیرو ارتباط دهد.4 - در پایان بتواند جزئیات تک تک نیروها را درک کند.

چنین روشی در یادگیری میتواند دانش آموز را مسلط نشان دهد و یادگیری او را هوشمندانه گرداند. گر چه یادگیری از جزء به کل در بعضی عرصه ها مثل ورزش بیشتر مورد توجه است اما روش کل به جزء در حوزه آموزش مدرسه خصوصا در مطالعه کتابها بدون معلم، موثر تر نشان میدهد.

بهترین نوع تشویق-تشویق بیجا-تشویق غیر مادی-قسمت۳

بهترین نوع تشویق آن تشویقى است که بگفته روانشناسان از تأییدى درونى برخوردار بوده و طفل از انجام عملى قلباً احساس رضایت کند. این حالت شاید در سنین خردسالى براى کودک بدست‌آمدنى نباشد ولى از حدود سنین ۷ سالگى به بعد که مسأله تفکر منطقى در کودک پدید آمده و رشد پیدا مى‌کند این امر حاصل ‌شدنى است.

اساس مسأله این است که وجدان در کودک رشد کند، او حقیقت یک امر را بیابد و آن را درون خود لمس و احساس کند. از حدود سنین ۷ سالگى مى‌توانیم ارزش انجام وظیفه و قد است آن را در ذهن‌ها مستقر سازیم و با تذکر و القاء، و با نشان‌دادن ارزش عملى امور را به وضع و حالتى برسانیم که قلباً از امرى اظهار رضایت کند.   

ما چاره‌اى نداریم جز اینکه کودک را به فواید امور مورد ترغیب خود آگاه کنیم و نشان دهیم که آدمى باید وظیفه‌شناس باشد و لذت کار و کوشش جز در سایه وظیفه‌شناسى میسر نیست. نمونه‌ها و مصداق‌هاى بسیارى را در این زمینه مى‌توان به کودک معرفى کرد طورى که در هر کار نمونه‌اى را عرضه کرده باشیم.

کودکان و بزرگتران اگر به حقیقت امرى دست یابند و بدانند که ارزش‌ها در گرو وظیفه‌شناسى‌هاست دیگر نیاز به محرک و استارت ندارند.

تشویق غیر مادی

همچنین از نکات مهم در تشویق این است ک بکوشیم تا حدود امکان تشویق‌ها کمتر صورت مادى پیدا کند. تکیه اساسى روى جنبه‌هاى غیرمادى باشد. این‌امر بدان خاطر است که اگر بنا شود ما براى هر کار خوبى از کودک سرمایه‌گذارى مادى کنیم:   

۱. پول و ثروت ما قد نمى‌دهد از آن بابت که براى مؤثر واقع شدن تشویق ناگزیریم در هر مرحله تشویق مادى خود بیش از دفعات قبلى باشد. مثلاً اگر دفعه اول معادل ۲۰ ریال سرمایه‌گذارى کنیم دفعات بعد باید بترتیب ۲۵-۳۰-۴۰ و ... ریال باشد. و گرنه تشویق ما از نوع تکرار مکرر خواهد بود که اثرش را از دست مى‌دهد.        

۲. کودک تدریجاً فردى مادى مسلک و مال دوست و در آن افراطى بعمل مى‌آید و در برابر هر کارى که انجام مى‌دهد انتظار مادى خواهد داشت در حالیکه ما در حال و آینده نیاز داریم به افرادى که در مواردى لازم براى حفظ و سلامت حیات اجتماعى از جان و مال خود سرمایه‌گذارى کرده، توقعى هم از کسى نداشته باشند.

در سایه چنین تشویقى عادت غلطى در کودک پدید مى‌آید که بعدها قابل تداوم و ادامه نیست. زیرا او دیر یا زود وارد اجتماع مى‌شود و همان توقعات را از اجتماع دارد و طبیعى است که اجتماع آن را برآورده نکند. و این خود مایه ترک وظیفه بخاطر یأس و سرخوردگى است. مى‌دانیم که اجتماع حتى در تشویق کلامى مفت و بى‌مایه سهل‌انگار است تا چه رسد به آن چیزهائى که بار مالى به همراه دارد.

تشویق بیجا

در همین رابطه ضرورى است به این نکته متذکر شویم که شدت علاقه والدین و مربیان به کودک نباید سبب آن شود که طفلى بیجا و بدون استحقاق مورد تشویق قرار گیرد و کارنکرده به اجر و مزدى برسد زیرا این‌ امر ارزش تشویق را بعنوان وسیله‌اى محرک و جهت‌دهنده از بین مى‌برد.

          تشویق یک وسیله و یک ابزار کمکى براى تربیت است. باید دید آن را در کجا و چگونه باید بکار برد. بهنگامى باید طفل را تشویق کرد که هدف ما این باشد اندیشه حساب شده‌اى را در کودک تثبیت کرده، پایه استوارى را در تربیت او بگذاریم، آن هم در حد و میزانى که او پس از آن به راه افتد و با اطمینان خاطر و امیدوارى به پیش رود.          

          تشویق بیجا نوعى تصنع براى کودک بحساب مى‌آید و کودک در حد درک و شعور خود تصنع را مى‌تواند دریابد و این درک به زیان پرورش اوست. کودکان گاهى مى‌دانند والدین و مربیان بخاطر مقاصد خاصى امروز او را مورد تشویق قرار مى‌دهند تا فردائى برسد و از آن بهره‌بردارى کنند.     

          آنجا که جاى استحقاق نباشد، طفل از هرچه که تشویق نام دارد گریزان است و بیزار. عطش او در طلب رشد و ارتقاء فرو نشانده نمى‌شود و انتظارى از او برآورده نخواهد شد. بهنگامى تشویقش کنیم که طفل لااقل تا حدودى خود را مستحق آن بداند.

تشویق غیر مادی

همچنین از نکات مهم در تشویق این است ک بکوشیم تا حدود امکان تشویق‌ها کمتر صورت مادى پیدا کند. تکیه اساسى روى جنبه‌هاى غیرمادى باشد. این‌امر بدان خاطر است که اگر بنا شود ما براى هر کار خوبى از کودک سرمایه‌گذارى مادى کنیم:   

۱. پول و ثروت ما قد نمى‌دهد از آن بابت که براى مؤثر واقع شدن تشویق ناگزیریم در هر مرحله تشویق مادى خود بیش از دفعات قبلى باشد. مثلاً اگر دفعه اول معادل ۲۰ ریال سرمایه‌گذارى کنیم دفعات بعد باید بترتیب ۲۵-۳۰-۴۰ و ... ریال باشد. و گرنه تشویق ما از نوع تکرار مکرر خواهد بود که اثرش را از دست مى‌دهد.        

۲. کودک تدریجاً فردى مادى مسلک و مال دوست و در آن افراطى بعمل مى‌آید و در برابر هر کارى که انجام مى‌دهد انتظار مادى خواهد داشت در حالیکه ما در حال و آینده نیاز داریم به افرادى که در مواردى لازم براى حفظ و سلامت حیات اجتماعى از جان و مال خود سرمایه‌گذارى کرده، توقعى هم از کسى نداشته باشند.

۳. در سایه چنین تشویقى عادت غلطى در کودک پدید مى‌آید که بعدها قابل تداوم و ادامه نیست. زیرا او دیر یا زود وارد اجتماع مى‌شود و همان توقعات را از اجتماع دارد و طبیعى است که اجتماع آن را برآورده نکند. و این خود مایه ترک وظیفه بخاطر یأس و سرخوردگى است. مى‌دانیم که اجتماع حتى در تشویق کلامى مفت و بى‌مایه سهل‌انگار است تا چه رسد به آن چیزهائى که بار مالى به همراه دارد.

 

صورت های عملی تشویق - قسمت۲

1- ذکر کلمات محبت‌آمیز

غرض ذکر عبارات و کلماتى است که جنبه مهر و علاقمندى فرد و هم دیدگاه احترامى مربى را به کودک نشان دهد. طفل بر اثر آن دریابد که عملش مورد رضاى والدین یا مربى بوده و آنها او را بر این اساس بیش از پیش مورد محبت قرار داده‌اند.   

کلماتى مثل عزیر من، پسرجان من، آقا، خانم، شاگردخوب، الفاظى چون بفرمائید، تشریف بیاورید، آفرین برتو پسرم، دخترمن، و ... مى‌تواند حاکى از این محبت باشد و البته سعى داریم که این کلمات سرسرى و تصنعى نباشد که طفل از آن سر در مى‌آورد.         

2- معرفى عمل آن در حضور جمع

در خانه یا مدرسه، نزد خواهر و برادر و یا نزد دانش‌آموزان کلاس سعى دارى فردى را که عمل خوبى انجام داده معرفى کنیم و عمل او را مورد ستایش قرار دهیم. این روش براى همه دانش‌آموزان در همه سنین و مخصوصاً براى نوجوانان و بالغان بسیار مؤثر است.  

شک نیست که براى دیگران باید توضیح داد که چرا عمل او مورد تقدیر است . البته جمع کلاس را وا مى‌داریم که به افتخار عملکرد خویش ابراز شادمانى کنند، صلواتى بفرستند، تکبیرى بگویند و بالاخره علاقه و رضامندى خود را اعلام دارند.    

3- معرفى و ارائه آثار

ممکن است طفلى عمل پسندیده‌اى چون نوشتن مشق با خط زیبا را انجام داده، نقاشى‌ زیبائى کرده، وسیله خوب و زیبایى ساخته، هنرى را در خطاطى به کار برده و ... از راه‌هاى تشویق او آن است که آن را مورد تأیید قرار داده و به بچه ها عرضه کنیم.         

ممکن است طفلى عمل پسندیده‌اى چون نوشتن مشق با خط زیبا را انجام داده، نقاشى‌ زیبائى کرده، وسیله خوب و زیبایى ساخته، هنرى را در خطاطى به کار برده و ... از راه‌هاى تشویق او آن است که آن را مورد تأیید قرار داده و به بچه ها عرضه کنیم.         

4- نصب عکس او

گاهى مى‌توان عکس او را به تنهائى در تابلوى مدرسه نصب کرده و یا آن در کنار خط زیبایش و یا نقاشى قشنگش قرار داد. و یا در سطحى وسیع‌تر و بهتر عمل کرد، بدینگونه که عکس او را با زرق و برق تزیین کرده و در تابلو نصب کنند.  

این اقدام نیز براى همه کودکان و مخصوصاً نوجوانان روش سازنده و مؤثرى است. کودک را به این نتیجه مى‌رساند که براى کار و فعالیت او حسابى بازکرده‌ایم و برا عملش اعتبارى قائلیم. طبیعى است که در چنان صورتى پاى‌بند ملاحظاتى گردد و براى خود ارزش و اعتبار بیشترى از لحاظ حسن عمل قائل شود.       

5- دادن جایزه

در مواردى مى‌توان براى کودک جایزه و پاداشى در نظر گرفت که به تناسب سن، جنس و دیگر شرایط در اختیارش قرار گیرد. بهاى جایزه مهم نیست، مهم نفس جایزه است و نشان این امر که از این راه مى‌خواهیم رضایت خود را نسبت به او اعلام کنیم.      

جایزه گاهى مى‌تواند یک مداد باشد، زمانى یک توپ پینگ‌پونگ، زمانى یک گل‌‌سر یا گل‌یقه، گاهى یک شیرینى و شکلات و ... در همه حال براى کودک این مسأله مهم است که از شما چیزى را بعنوان جایزه دریافت مى‌دارد.

6- نزدیک کردن به خود

گاهى تشویق مى‌تواند بصورت نزدیک کردن کودک بخود باشد . بدین‌معنى که بخاطر عملکرد خویش او را مقرّب کنیم، مورد توجه بیشترى قرار دهیم، خواسته‌هاى او را بیشتر مورد رسیدگى قرار دهیم و بالاخره به او بفهمانیم که تا حالا او را دوست داشته‌ایم ولى اینک او را بیشتر دوست داریم.      

معلم نمى‌تواند او را بدینگونه به خود نزدیک کند که مثلاً اجازه‌اش دهد ناهار را در مدرسه و در دفتر در نزد او صرف کنند. به او دست دهد از او احوال بپرسد ، براى او احترامى بیشتر قائل گردد، یاد‌آوریش کند که دوستش دارد و ...          

7- سپردن مسؤولیت

گاهى در مدرسه معلم و مربى در خانه والدین براى تشویق کودک مى‌توانند مسؤولیت مورد علاقه‌اى را به او بسپرند، به او تفهیم کنند که بخاطر احترام به او، دیدن عرضه و لیاقت او، حاضر شده‌اند چنان مسؤولیتى را به او واگذار کنند.   

در اعطاى این مسؤولیت سعى داریم راه‌هاى اداى آن را هم به او یاد دهیم تا در سایه انجامش احساس لیاقت و شادمانى کند و یا درک کند که او را بحساب آورده‌اند، براى او شخصیتى قائل شده‌اند، او را داخل در جمع و گروه خود کرده‌اند.  

8- ذکر قصه و داستان

بعنوان تشویق کودکان خردسال مى‌توانند به آنها وعده داد که قصه و داستانى براى او بگویند. مى‌دانیم که کودکان و حتى بزرگتران قصه‌گوئى والدین و مربیان را دوست مى‌دارند و حاضرند بسیارى از کارهاى خود را رها کنند تا قصه‌اى بشنوند.       

شک نیست که به تناسب سن و جنس، و با در نظر داشتن شرایط گوناگون و لازم سعى داریم داستان‌هاى سرگرم‌کننده، اخلاقى و ارزنده‌اى براى کودکان بگوئیم و از این طریق نیز به امر سازندگى و اصلاح کودکان بپردازیم.          

9- دادن گواهى

در مواردى مدرسه مى‌تواند گواهینامه‌اى به کودک بدهد که در آن حکایت از رضایت از کودک باشد. البته سعى داریم که این سند به صورت امرى نباشد که مورد سوءاستفاده قرار گیرد. در آن قید مى‌کنیم که تا امروز و این ساعت او کودکى فعال، باادب و اخلاق و... بوده است. در این مورد نیز از قبل سخنانى را عرضه کرده‌ایم. در کل مى‌خواهیم بگوئیم رضایت‌نامه مطلق نباشد.     

10- شیوه‌هاى دیگر

شیوه‌هاى دیگرى هم براى تشویق کودکان وجود دارد که هر مربّى به تناسبى مى‌تواند یکى از آنها را انتخاب کرده و مورد عمل قرار دهد مثل:     

 لبخند رضایت‌آمیزى که والدین و مربیان به روى کودک مى‌زنند.    

بردن کودک به گردش و تفریح و مسافرت بخاطر نقش خوبى را که در زمینه‌اى ایفا کرده.  

دادن عکس او به روزنامه مدرسه و یا روزنامه‌هاى صبح و عصر یک شهر تا از دیدن آن احساس غرور کند

دادن فرصت اظهارنظر به او از طریق واردکردن او در شورائى که در مدرسه است.

 وارد کردن او در صف بزرگترها بعنوان احترام به او و بحساب آوردنش...    

 کشیدن دست نوازش به سر و صورت او و یا بوسیدن و در آغوش گرفتنش.        

 بازى کردن مربى و معلم با کودک و بحساب آوردن او و ...

و در کل استفاده از هر راه و ضابطه مشروعى که کودک را بحرکت اندازد و به پیش برد. ما در این راه از ابتدائى‌ترین و ساده‌ترین راه مى‌توانیم استفاده کنیم تا پیچیده‌ترین و دشوارترین آن، هرکدام در جاى خود و به تناسب شرایط خاص

اصول و شرایط تشویق - قسمت ۱

انسان بیش از تنبیه به تشویق نیاز دارد. تشویق به انسان عشق و امید و انگیزه می دهد و او را برای آینده سر شار از امیدواری میکند و احساس خوب بودن و ارزشمندی را در او بالا میبرد. اما در جامعه ما تشویق جایگاه برتری ندارد و ما بیشتر مایل هستیم از تنبیه و تحقیر استفاده کنیم تا تشویق. همین وضعیت باعث سر خوردگی و ناامیدی فرزندانمان میشود و ما با دست خود فرزندانمان را به سوی احساس حقارت سوق میدهیم و انرژی مثبت را از آنان میگیریم. تشویق اصول و قواعدی دارد که ما باید آن را خوب بدانیم تا بتوانیم خوب هم از آن استفاده کنیم.

***

اصول و شرایط تشویق

1- شرط سن

در تشویق کودکان شرط سن مهم است و باید مورد رعایت قرار گیرد. در هر سن مقتضائى را باید در نظر گرفت و این امر شدنى نیست مگر بشرط آگاهى از فنون روانشناسى و داشتن اطلاعات در زمینه روانشناسى کودک و نوجوان.          

در هر سنّى خواسته ‌ها فرق مى‌کنند و طبعاً نوع جوایز و پاداش فرق خواهد کرد. تشویق از کودک خردسال بصورت بغل کردن و بوسیدن و نوازش است در حالیکه این امر براى افراد نوجوان و بالغ شدید چندان موردپسند نباشد. و یا تحسین کودکى در تنهائى بعنوان تشویق او کودک را اقناع خواهد کرد در حالیکه این امر براى نوجوان قانع کننده نیست. او دوست دارد در جمع مورد تأیید قرار گیرد.

2- شرط جنس

تشویق و تأیید و حتى جایزه دادن براى پسر و دختر بهتر است متفاوت باشد. بدین‌معنى که شرایط حیات روانى و اجتماعى آنان را موردنظر قرار دهیم. شاید پسران به اسباب ‌بازى‌ها، وسایل مکانیکى و ابزار متحرک بیشتر راغب باشند تا به ظرافت کارى‌ها و زیبائى‌ها، در حالیکه دختران به آن بعد بیشتر توجّه دارند.  

شاید بهتر است براى جایزه پسران مثلاً یک کامیون یا دوچرخه و موتور پلاستیکى تهیه کنیم و براى دختران جایزه‌اى از نوع سنجاق و روبان سر، گل‌سینه، و چیزهاى دیگرى که دختران بدان رغبت و علاقه‌اى دارند. از طرف دیگر باید زمینه‌هاى حیات فردى و اجتماعى پسر و دختر را در این راه ملحوظ داریم.          

3- شرط روانی افراد

نکته مهمى که در تشویق مى‌بایست مورد نظر باشد شرایط روانى کودکان در سنین مختلف و نوع پاى‌بندى آنان به لذات است. کودکان خردسال بدنبال لذات جسمى زودگذر و از نوع لذات کامى هستند. براى تشویق اگر کامشان را شیرین کنیم برایشان لذتبخش‌تر از آن است که مثلاً دائرة‌المعارفى را تا چند هزار برابر از نظر قیمت به آنها اهدا کرده و مورد تشویقشان قرار دهیم.  

این کار در سنین بزرگسالی، نوجوانى و بلوغ آنان اگر صورت گیرد نوعى اهانت و توهین براى آنان بحساب خواهد آمد. در آن سنین تشویقى باید صورت گیرد که ذوق اجتماعى و شخصیتى آنان را اقناع کند و مثلاً آنها را به جامعه همسن خودشان بعنوان افرادى مهم معرفى نماید. همچنین کودکان خواستار زرق و برق و زیبائى ظاهرند در حالیکه براى بزرگترها مسأله عمق اهمیت دارد. کودکان در فضاى حسى زندگى مى‌کنند و بزرگترها در فضاى ادراکی         

4- شرط کار و تلاش

در تشویق کودک و اعطاى جایزه به آنان این شرط را در نظر مى‌گیریم که رابطه‌اى باشد بین میزان کار و تلاش و میزان تشویق. گاهى کودک کارى عادى و کوچک انجام مى‌دهد و زمانى کارى بزرگ و مهم. در این صورت برخوردها نباید یکسان باشند. گاهى تشویق براى سرمایه‌گذارى یکساعته کودک است و زمانى براى کارى چندساعته که مثلاً هفته‌اى از عمر او صرف فلان کار و برنامه شده است.

رعایت این تناسب باید موردنظر باشد تا او دریابد در ازاى میزان سرمایه‌گذارى و کوشش به جایزه‌اى دست خواهد یافت و این امر محرٌکى باشد براى کار و تلاش بیشتر و سرمایه‌گذارى زیادتر.       

5- مقتضاى درک و فهم

همه کودکان به یک میزان نمى‌فهمند و هوش آنها بیک اندازه نیست. بهمین‌نظر موضع‌گیرى‌ها در قبال کودکان به یک گونه نمى‌تواند باشد. ممکن است تشویقى براى یک کودک اقناع کننده باشد و براى کودک همسّن او که از هوش برترى برخوردار است اهانت و تحقیر بحساب آید.    

اینکه سعى دارند کودکان تیزهوش را از دیگر کودکان جدا کنند و تربیت نمایند به علل گوناگون است از جمله رعایت همین نکات که از ظرافت خاصى برخوردارند. ممکن است فردى در سن بلوغ باشد و کودکان بیندیشد و کودکى کم‌سن و سال باشد و به اندازه بالغان فکر کند. این تفاوت‌ها را باید مورد توجه قرار داد.

6- شرط تداوم

فرزند شما ممکن است عمل مهمى را انجام دهد و شما او را مستحق تشویق بدانید. ولى در این امر شیوه‌ای در پیش گیرید که قابل ادامه باشد. آنچنان نباشد که براى یک عمل عادى کودک تمام لغات و اصطلاحات مربوط به تشویق و تقدیر کودک را یکباره به کار برید.  

همچنین ممکن است فرزند شما در کلاس اول ابتدائى شاگرد اول شود. بخاطر شاگرد اول شدن او خرید یک دوچرخه خطاست. زیرا بر این اساس شما بذر توقعى بزرگ را در اندرون او کاشته‌اید. اگر این کودک در کلاس پایانى دوره ابتدائى رتبه اول شود ناگزیر باید براى او اتومبیل بخرید!!        

7- مستقیم بودن تشویق

برخى از پدران و مادران عادت دارند که بخاطر اخلاق و رفتار کودک و هم بعلت پیشرفت تحصیلى او جایزه‌اى تهیه کرده و محرمانه به مدرسه ببرند و از معلم و مدیرش بخواهند که آن را به اسم خود در سر صف به کودک تحویل دهد.  

این کار نوعى ارتکاب خطا براى معلم است. زیرا کودک این توقع را از او دارد که در مراحله بعدى گام‌هاى مهم‌تر و یا لااقل مساوى آن بردارد و در حالیکه معلم عاجز است. ثانیاً براى دیگر کودکان حسرت‌آفرین است که فلان طفل همکلاسى بخاطر فلان مسئله بچنین جایزه‌اى دست یافته و آنها سرشان بى کلاه مانده و ثالثاً اگر روزى این حقیقت براى کودک کشف شود دیگر به چنین والدین و معلمى اعتماد نخواهد کرد و ....

 8- خوددارى از دادن سند

فرزند و یا شاگرد خود را تشویق کنید بدان شرط که تشویق شما سندى براى ابراز غرور و احساس اقناع همیشگى از اخلاق و رفتار و پیشرفت نشود و او فکر کند که بر این اساس واجد جمیع کمالات شده و دیگر نیازى به کار و تلاش ندارد.  

براین اساس به او نوشته‌اى ندهید که از اخلاق و رفتارش کاملاً رضایت دارید. اگر چنین نوشته‌اى مى‌دهید آن را محدود کنید، بدینگونه که تا این تاریخ از اخلاق و رفتار او رضایت داشته‌اید. بدین معنى که معلوم نیست براى فردا هم چنین رضایتى حاصل باشد. براى فردا تلاش و کوششى جدید لازم است و او همچنان باید در کار اصلاح و پیشرفت خود باشد.  

9- شرط قیمت و بها

بسیارى از پدران و مادران به واقع براى خودشان جایزه‌اى مى‌خرند نه براى فرزندان آنها شاید نمى‌دانند که فرزندشان بین طلا و برنج، بین کائوچو و پلاستیک فرق نمى‌گذارند. چیز قیمتى یا ارزان براى کودک یکسان است.          

براى تشویق کودک و جایزه دادن به او اشیائى گران‌قیمت مى‌خرند و آنگاه براى اینکه آن شیئ نشکند آن را در قفسه‌اى قرار داده و آن را قفل و کودک را از بازى محروم مى‌کنند. در چنین صورت بدست کودک چه رسیده است؟ آیا بهتر نبود که همان اسباب‌بازى ارزان‌قیمت پلاستیکى براى کودک تهیه مى‌شد و از آن بهره‌مند مى‌گشت؟  

10- شرط سازندگى

تشویق کودک بگونه‌اى باشد که در او سازندگى ایجاد کند نه غرور و نه خودپسندى و خودبینی. تشویق باید اخلاق او را بهتر سازد، راه و روش او را براى رسیدن به هدف جهت دهد، به میزان کار و تلاش او بیفزاید و بالاخره او را از پیش بهتر سازد.       

همچنین اسباب و ابزارى که براى تشویق کودک تهیه مى‌کنیم باید به گونه‌اى باشند که فکر و ذهن او را بحرکت اندازند، در او ابتکار و ابداع پدید آورند و کودک با آنها به صورت فعال برخورد کند نه منفعل. مثلاً اسباب‌بازى تشویقى از نوع ماشین کوکى نباشند، بلکه از نوع وسایل ساختمانى باشد و ...   

همچنین نکات دیگرى هم در این زمینه مورد نظر است از جمله رعایت نیاز کودک، رعایت شوق و رغبت کودک به شیئ. شاید کودکى همه گاه در آرزوى داشتن یک ساعت‌مچى است. بهتر است تشویق و جایزه او همین شیئ باشد و ...

www.aftab.ir

این مرد، اسطوره ای برای تمام قرون

استفان ویلیام هاوکینگ 64 ساله اینک به الگویی برای مردمان سیاره ما تبدیل شده تا نمونه ای افسانه ای از زیستن و امید به زندگی را ترویج کند. استفاون هاوکینگ یکی از برجسته ترین و نام آور ترین ریاضیدانان و کیهان شناسان معاصر ما است. نظریات بنیادی او در حوزه عالم بزرگ مقیاس و فرایندهای مربوط به آشفتگیهای فضا زمان و پدیده های اعجاب انگیزی همچون سیاهچاله ها باعث شده تا نام وی در عرصه دانش معاصر و برای همیشه ماندگار شود. او اینک دارای درجه لوکسیان پرفسور ریاضیات در دانشگاه کمبریج است و بد نیست بدانید این مقام ارشد ریاضیات زمانی در اختیار چهره های برجسته ای چون سر ایزاک نیوتون و پاول دیراک بوده است. تحقیقات وسیع هاوکینگ در خصوص سیاهچاله ها باعث کشف پدیده ای شگفت در حوزه فضا شده است که با نام  تابش سیاهچاله شناخته می شود. اما جالب اینجا است که در کنار چنین فعالیتهای علمی بسیار جدی، این دانشمند بلند آوازه معاصر گام های بلند و بزرگی را برای ترویج علم در جهان برداشته است. وی نویسنده پرفروش ترین کتاب علمی عامه پسند به نام تاریخچه مختصر زمان است که به مدت 100 هفته توانسته بود در صدر پر فروش ترین کتابهای عالم قرار گیرد. وی همچنین کتابهایی را برای کوکان نوشته و در برنامه هایی همانند، جهان استفاون هاوکینگ به تشریح مسایل پیچیده علمی به زبانی ساده برای مردم پرداخته است. هر یک از این فعالیتها به تنهایی کافی است که نام انسانی را در تاریخ جاودان کند اما هاوکینگ فراتر از این افقها را فتح کرده است.                  

آیا می توان باور کرد تمام این موفقیتها از آن مردی باشد که به فلج اعصاب محرک عضلانی مبتلا است و از نظر پزشکی سالها قبل می بایست در می گذشت. این بیماری کشنده زمانی به سراغ هاوکینگ آمد که تنها 21 سال داشت و کم کم تواناییهای عضلانی او را سلب کرد . به تدریج کار به جایی کشید که تمام عضله های وی توان تحرک خود را از دست دادند و امروزه به جز عضلات قلب، چشم، ریه و دستگاه گوارشی، وی فاقد هرگونه توانایی حرکتی است. به همین دلیل ویلچیر یا صندلی چرخداری ویژه ای برای وی ساخته شده که او بتواند با کمک نگاه خود به ان فرمان دهد. آن را جرکت دهد و با نگاه کردن به صفحه کلید بصری ویژه ای حروف خود را انتخاب و متن مورد نظر را بیان کند. زندگی که برای هر کسی می تواند جهنمی غیر قابل تصور باشد برای هاوکینگ همراه با امید به آینده و کشف تازه ها بوده است. پزشکان زمانی که هاوکینگ به این بیماری مبتلا شد به وی گفتند که شاید کمتر از چند سال بعد در اثر رشد این بیماری در گذرد اما از ان زمان 45 سال می گذرد و هاوکینگ در مبارزه ای سخت با بیماری خود به موفقیت دست یافته است. وی نشانه و سمبولی برای امید به آینده است.                                          

چند هفته پیش برجسته ترین چهره ریاضیات و کیهان شناس معاصر سفری با گرانش صفر را تجربه کرد. یک بویینگ تغییر فرم یافته از پایگاه کندی عازم سفری کوتاه ولی خاطره انگیز برای استفان هاوکینگ شد. وی در این سفر برای اولین بار پس از 40 سال توانست از روی صندلی چرخدار برخیزد و شناوری در شرایط بی وزنی را تجربه کند. تجربه ای که شاید بسیاری از افراد سالم هم حاضر به انجام آن نباشند اما هاوکینگ گویا قصد دارد ثابت کند که انسان قادر به انجام هر کاری است. هاوکینگ پس از این سفر در گفتگویی دشوار با خبرنگاران که با کمک رایانه متصل به صندلی چرخدارش صورت می گرفت، گفت: " از این تجربه بی نهایت راضیم و احساس می کنم به دروازه های فضا نزدیک می شوم. من این پرواز را برای آمادگی انجام سفر بعدیم انجام دادم و قصد دارم سال 2009 به عنوان اولین معلول به سفری به مدار زمین بروم، پس فضا به من خوش آمد بگو که من در آستانه سفر به سوی تو قرار دارم. " هاوکینگ فضا را آینده بشر توصیف کرد و از احساس خوب خود هنگام رهایی از بند گرانش سخن گفت اما او خود امید جدیدی است برای مردمی که مبتلا به ناتوانایی های گوناگونی هستند یا در دریای مشکلات می افتدند. هاوکینگ ثابت کرده است که می توان با امید ، مرگ را هم به بازی گرفت. و هاوکینگ نمادی برای عصر جدید ما است.   

منبع : SpaceScience.ir

ادامه روز جهانی معلم

در این میان نقش کلیدی معلمان را به عنوان مجریان آموزش عمومی و الگوهای اولیه دانش آموزان بسیار مهم جلوه می کند چرا که معلمان جامعه، انسان سازان نسل بعدی اند، لذا نقش آنان به گفته حضرت امام خمینی (ره) همچون نقش انبیا است برای مردم.

بدیهی است رفع مشکلات معیشتی این قشر از جامعه همانند دیگر کشور ها و ارتقای این شغل به عنوان یکی از مشاغل بسیار بالای جامعه می تواند تا حدود زیادی افکار عمومی را نسبت به آینده مقام معلمی در جامعه امیدوار سازد. در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شهادت استاد مرتضی مطهری در روز 12 اردیبهشت ماه سال 1358 توسط گروه فرقان، این روز به عنوان روز معلم گرامی داشته می شود زیرا استاد مطهری در روشنگری اقشار با سواد به ویژه قشر فرهنگی جامعه قدم های اساسی برداشته بود و آثار عمیق شهید در احیای فکر دینی اصیل و بی پیرایه و منطبق با نیاز روز جامعه در حال گذار ما بسیار مؤثر بوده  است.

دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.

در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند ...

مفهوم علم

ـ امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه «علم» به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.

1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که  « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» «آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند.» (زمر/ 9)از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته می شود مطابق این معنا، اخلاق، ریاضیات، فقه، ‌دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند... کلمه  Knowledge در انگلیسی و Connaissance  در فرانسه معادل این معنا علم اند.

2-کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند... علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند و همه به این معنا غیر علمی اند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا علم اند.

دیده می شود که علم در این معنا بخشی ازعلم به معنای اول را تشکیل  می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی «خلق الانسان علمه البیان» (خداوند رحمن انسان را آفرید و بیان را به وی تعلیم داد/ رحمن/4و3) بهترین موید این معناست.

  معنای عالم با توجه به دو تعریف از علم

ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکیبی به معرفت است خداوند معلم اول و پیامبر معلم ثانی است چرا که پس از تعلیم آدم توسط خداوند دستور «قال یا آدم اننبئهم باسمائهم» (ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم علیه السلام داده شده این بدان جهت است که اساساً هدف آفرینش انسان با علم و معرفت پیوند ناگستنی دارد در بیان رسا و جامع سید شهیدان امام حسین (ع) این معنا به خوبی  روشن است  که: «ما خلق العباد الا لیعرفوه،‌ فاذا عرفوه عبدوه» (بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد. ـ در این معنا هدف از ارسال معلم ثانی ارائه معرفتی است که انسان بواسطه آن به عبادت  می رسد «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب  و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان  برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی  را بیاموزد که پیش از این همه در ورطة جهالت و گمراهی بودند (جمعه/2) در این آیه همه علوم از جمله بیان، اخلاق،‌ تعلیم کتاب و حکمت، برای رهایی از گمراهی  و یافتن راه هدایت (عبادت) توسط پیامبر (ص) معرفی شده است. ـ در نگاه دوم که نگاه تفکیکی به شاخه ای معرفت است. معلم اول ارسطو است چرا  که «وی نخستین واضع علم منطق بود ... و راه دلیل و برهان منطقی را باز نمود و معلم ثانی نیز ابونصر فارابی است  بخاطر آنکه او اول بار کتب  حکمت یونانی را  که  ارسطو و غیره تحریر کرده اند از یونانی به عربی ترجمه کرد و تعلیم داد....

 ارزش و مقام معلم

شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در  وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه  ترکیبی  به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا  تمامی تلاشهای علمی و عملی را  مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و  با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او  رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.

هنر معلمی:

معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:

اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5)

بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.

در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.

مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:

چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد              هزاران نقش بر لوح عدم زد

از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.

شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:

خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر «الاکرام» بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.

به همین جهت امام خمینی (ره) می فرمود:

معلم اول خدای تبارک و تعالی است ..... به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.

 داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:

بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:

قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن   شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70)

موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : «تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم». گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.»

معلم در کلام امام خمینی (ره):

نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند.

تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.

معلم در سخنان مقام معظم رهبری:

دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند.

اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: «من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛ هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.» این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.

 معلم در کلام استاد مطهری:

معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.

مقام معلم

 می توان در سایه آموختن                          گنج عشق  جاودان اندوختن

اول از استاد، یاد آموختیم                           پس، سویدای سواد  آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیم                             از معلم جان روشن یافتیم

ای معلم چون کنم توصیف تو                      چون خدا مشکل توان تعریف تو

ای تو کشتی نجات روح ما                         ای به طوفان جهالت نوح  ما

یک پدر بخشنده آب و گل است                    یک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین                     آنکه دین آموزد و علم  یقین

                                                                                        مرحوم استاد حسین شهریار   

منبع: http://www.irib.ir

آزادی و تعلیم و تربیت

شاید در هیچ آئین و مکتبی به اندازه آئین مقدس اسلام، نتوانیم جلوه های آزادی را بیابیم. شعاراساسی اسلام در این خصوص آیه زیبای « لااکراه فی دین » است، که در انتخاب این روش یا این دین هیچگونه اجباری درکار نیست، راه رشد از ضلالت وگمراهی روشن شد.

کسانی که به طاغوت پشت کردند و به خدا ایمان آوردند به دستگیره ی محکمی چنگ زدند که پاره شدنی نیست وخدا شنوا و داناست.

از دستورات بسیار جالب که می تواند برای ما مسلمانان بسیار آموزنده و نجات دهنده باشد یکی این است که خداوند به رسول گرامی اسلام می فرماید:

وَ اِن‏‏‏ْ اَحَدٌ مِنَ المشرکین اسْتجارَکَ فَاَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ الله ثُمَّ اَبلِغْهُ مَأمَنَه

اگر کسی ازمشرکان به پناه تو آمد، ازاو استقبال کن و دستورات اسلام را برای او بازگو کن تا فهم کند. سپس او را به محل امن خود برسان.

این گونه آزادی که اسلام منادی آن بوده است در هیچ نقطه ای از عالم یافت نمی شود .

مشورت هایی که خود رسول خدا صلی ا... علیه واله و سلم با مردم می کرد و به نظر ایشان احترام می نهاد. در تاریخ بی نظیر است، کندن خندق در اطراف شهر به پیشنهاد سلمان فارسی- به تن کردن لباس رزم در جنگ احد به پیشنهاد جوانان شهر مدینه و دهها نمونه دیگر نشان می دهد که با آزادی هایی که پیامبر عظیم الشأن اسلام به مردم می داد،

می خواست ایشان رشد و تعالی فکری و روحی داشته باشند وی مسلمانان را آزاد اندیش بار می آورد، در زمان خلفای راشدین نیز همین سیره به نحو احسن در روش حکومت ایشان دیده می شد، خلیفه اول بطور رسمی از مردم خواست که به دقت رفتار او تحت نظر داشته باشند و اگر موردی اشتباه در کار وی مشاهده کردند اعلام نمایند.

علی علیه السلام، عالی ترین تفکر آزادی را به مردم داد، نه تنها حقوق مخالفان خود را از بیت المال قطع نکرد بلکه به آنان اجازه داد که بر سر هر کوی و برزنی که بخواهند حرف خود را بزنند، آزادی بیان و اندیشه داشته باشند. وقتی عده ای از طرفداران وی به دشمنان علی علیه السلام بدگویی کردند و فرمود «سب» نکنید زیرا قرآن می گوید. وَ لاتَسبُّوا الذّیَن یَدْعُونَ مِنْ دُونِ الله فَیسبوا الله عَدواً بِغَیر علم

بر این اساس باید متفکران و اندیشمندان جامعه حاصل تجربیات و تحقیقات خود را بیان کنند تا سیاستگزاران جامعه از آن ها بهره مند گردند.می دانیم مسأله تعلیم و تربیت بزرگترین مسأله جامعه است به طوری که ممالک مترقی، ترقی و تعالی خود را مرهون داشتن آموزش و پرورش مترقی می دانند و ممالک عقب مانده نیز به این دلیل عقب افتاده اند که فعالیت دستگاه تربیتی آنان ضعیف و هماهنگ با سایر دستگاه ها نبوده است.

کانت می گوید: در جهان دو کار مهم در پیش روی بشر قرار دارد که یکی از آن ها تعلیم و تربیت است و دومی حکومت، بعد خود او توضیح می دهد، دومی هم که حکومت باشد در حقیقت نوعی آموزش و تعلیم و تربیت مردم است، حاکم از مردم کارهایی را می خواهد که انجام دهد و بر عکس از کارهایی ایشان را نهی می کند، پس تعلیم و تربیت اساسی ترین کار در زیر آسمان است.

***

در کشور عزیز ما اکثریت مردم به اسلام اعتقاد دارند، اسلام می گوید: هُوَالَّذی بَعَثَ فی الامییین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یُزَکیهم و یعلمهم الکِتابَ وَ الحِکمَه وَ اِنْ کانوا مِن قبل لفی ضلالٍ مُبین پیامبران جهت تعلیم و تربیت مردم مأموریت یافته اند، در مورد رسول خاتم (ص) به صراحت هر چه تمام تر می گوید هو الذی بعث تأکیدات فراوانی در اسلام در مورد تعلیم و تربیت وجود دارد که برهمگان روشن است و نیاز به آوردن آیات قرآن و سخنان بزرگان دین نیست، اما مع الوصف می بینیم تقریباً کار تعلیم و تربیت در ردیف کم ارزش ترین کارها قرار دارد برای مثال نگاه کنید برای امر آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت ما از وجود چه کسانی استفاده می شود؟

در حدود 45 سال قبل کسانی که می خواستند به کار تعلیم و تربیت بپردازند باید در دانشسرای مقدماتی زیر نظر برجسته ترین معلمان به طور شبانه روزی در بهترین ساختمان ها آموزش می دیدند، این معلمان فرم ویژه ای داشتند و برای تدریس بهتر از انواع شیوه ها بهره می گرفتند.

سپس در آن زمان بهترین معلمان دانشسرای مقدماتی، راهی تهران می شدند و در دانشسرای عالی آموزش می دیدند و به صورت دبیر در دبیرستان ها تدریس می کردند و به همین ترتیب بهترین دبیران دانشسرهای عالی در دانشسرای عالی می مانند ولی از گذراندن دوره هایی در داخل و خارج از کشور به عنوان استاد دانشسرای عالی استخدام و انجام وظیفه می کردند.

امروز بدون این که معلمان ما دوره های خاصی را ببینند فقط به شرط داشتن مدرک تحصیلی وارد سالن امتحان می شوند و با زدن تعدادی تست و موفقیت در آزمون ورودی و با یک مصاحبه ی کوتاه به استخدام آموزش و پرورش در می آیند. این وضع برای نسل آینده بسیار تأسف بار و غم انگیز است. مسأله تعلیم و تربیت که بزرگترین مسأله کشور است به دست چه کسانی سپرده می شود.

در این زمینه تحقیقات بسیار زیادی صورت گرفته که همگی نشان می دهد که تقریباً بدلیل پایین بودن مزد معلم و بی اعتنایی به شؤنات معلم وامانده ترین افراد جامعه برای معلمی صف می کشند، و متأسفانه بچه های ایران که اگر خوش استعدادترین کودکان و نوجوانان جهان می باشند زیر نظر کسانی آموزش می بیند که صلاحیت معلمی را ندارند.

داستان زیر ممکن است برای ما بسیار آموزنده باشد.

همه ما می دانیم که وقتی در سال 1957 برای اولین بار کشور روسیه موفق شد sputnick اولین قمرمصنوعی را به فضا پرتاب کند، آمریکایی ها گر چه تلاش می کردند از نظر تحقیقات و بررسی های علمی بر روس ها پیشی گیرند اما چون دستگاه تربیت ملی آمریکا با این سیاست هماهنگ نبود، پیشرفت روس ها موجب شد پیشوایان فکری امریکا دچار وحشت شوند تلر پدر بمب هیدروژینی نوشت : « ما امریکایها چند سال دیگر فوتبالیست گردن کلفت فراوان خواهیم داشت ولی باید از روسیه مستشار علمی وارد کنیم ».

در تحقیقی که از کودکان مدارس امریکایی به عمل آمد، متوجه شدند تصور کودک امریکایی از عالِم و دانشمند کسی است که به دلیل کم هوشی یا بی دست و پایی یا دچار بودن به بیماری های روانی و بدنی نتوانسته است تاجر یا بانکدار شود و ناچار به علم پرداخته است، پیداست که توجه به این امر، ملت امریکا را به شدت تکان داد.

مجله لایف شماره مخصوص خود را به مقایسه تعلیم و تربیت در روسیه و امریکا اختصاص داد و نوشت آنچه امریکا را تهدید می کند عقب ماندگی او در تربیت و فلسفه غلط تربیتی او است می گویند روس ها به این وسیله خدمت بزرگی به امریکا کردند و آن ها را متوجه کردند که برتری یک ملت، بسته به برتری دستگاه ترتیب آن ملت است.

بدبختانه در کشور ما مهم ترین عامل تربیتی یعنی مدرسه با سایر برنامه های اجتماعی و اقتصادی هماهنگی نداشته است و مسئولان بیش از آنکه به فکر آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان ما باشند به فکر مسائل دیگر می باشند برای مثال نگاه کنید شهرداری ها با در آمدهای کلان، توجه خود را بیشتر به سمت گسترش پارک ها و شهر بازی ها و... معطوف می دارند تا پرداختن به امور تربیتی. درآمدهای کلان دولت نیز در به ساختن کارخانه ها  اختصاص داده شده در صورتی که قبل از ساختن کارخانه به کسانی نیاز داریم که بتوانند آن کارخانه ها یا کارگاه ها را اداره نمایند. هم شهرداری ها و هم دولت باید به تقویت آموزش و پرورش بپردازند تا سایر مسائل حل شود.

بزرگان ما باید بدانند که می توان در مدت دو سال یک کارخانه ذوب فلز را آماده و بر پا نمود اما برای آنکه از آن بهره برداری درستی کرد باید بیست سال زحمت کشید تا مهندسی که بخواهد این کارخانه را اداره نماید تربیت شود.

ما بدون اینکه به فکر نیروی انسانی مورد نیاز باشیم پول های کلان را خرج ساختن کارخانه ها کرده ایم، بر فرض که بهترین کارخانه ها را در کشور خود بر پا کردیم، وقتی نیروی انسانی کارآمدی در این زمینه نداشته باشیم در حقیقت پول، وقت و امکانات خود را هدر داده ایم. در درجه اول باید برای واحدهای آموزشی معلم تربیت کنیم.

معلمان ما باید از بین برترین دانش آموزان از جهت اخلاق وعلم انتخاب شوند، پس از انتخاب باید ایشان را در مراکز ویژه ای زیر نظر برجسته ترین استادان تربیت کنیم، تربیت ایشان باید شبانه روزی باشد. و در تمام مدت شبانه روز از کار ایشان آگاهی داشته باشیم و آگاهی آنان را نسبت به انسان پتانسیل عظیمی که انسان دارد باشد افزایش دهیم، باید شرح حال معلمان برجسته، مخترعان، مکتشفان اندیشمندان را به طور مستمر مطالعه نمایند، باید دقیقاً شرح حال استعمارگران را بخوانند و بدانند در طول چند صد سال اخیر چه مصیبتهایی بر سر این کشور آمده است، باید دهها فیلم در این زمینه ببینند و به تجزیه و تحلیل آن بنشینند و در رشته ی تحصیلی خود پیشرفت چشمگیر داشته باشند.

کار تربیت معلم فرایندی نیست که سرسری شمرده شود، بلکه مهم ترین فعالیت اجتماعی است، ملتی که معلم نداشته باشد در حقیقت یتیم و فقیر و بیچاره است، در شأن معلمان همه صحبت کرده اند و اهمیت و عظمت وی را بر شمرده اند اما بد بختانه دستگاهی که این مقام را پیاده نماید وجود ندارد.

امام خمینی (ره) فرمودند اگر مدارس و دانشگاه های ما درست نشود، امید آنکه یک جمهوری اسلامی پیدا کنیم از دست خواهیم داد و رهبر انقلاب می فرمایند، تعلیم و تربیت مسأله اول نظام جمهوری اسلامی ایران است.

اما می بینیم که معلم که محور اصلی آموزش و پرورش است، وضعیت بسیار رقت باری داشته و دارد. شایسته است مسؤولان والامقام جمهوری اسلامی این جملات پُر بار را سرلوحه ی برنامه های خود قرار دهند تا امیدوار شویم و قدم های بلندی را جهت پیشرفت اخلاقی و علمی جامعه برداریم.

منبع: a.dehkordi - www.iranika.ir