ریاضی مغز را به درد می‌آورد

دانشمندان از دانشگاه شیکاگو با استفاده از اسکن‌های مغزی دریافتند که موقع حل کردن مسائل بسیار سخت ریاضی در منطقه‌ای از مغز دردی به وجود می‌آید که مغز آن را تحمل می‌کند.

به گزارش ساینس نیوز، دانشمندان با کمال تعجب دریافتند فقط قسمتی از مغز که "‌مغز فعال"‌ نام دارد تنها با مواجه شدن با مسئله‌های ریاضی به کار می‌افتد و دانشمندان دریافتند ریاضی و مسئله‌های ریاضی دردناک نیست بلکه پیش‌بینی ریاضی دردناک است و منجر به اقدامات شیمیایی پیچیده‌ای در مغز می‌شود. 

بررسی‌ها نشان می‌دهد؛ ما در ساعت‌های اولیه کار بار ریاضی متوجه درد در مغز نمی‌‌شویم ولی بعد از چند ساعت متوجه می‌شویم سرمان درد می‌کند و احتیاج به استراحت داریم. 

ریاضی و مواجه شدن با ریاضی اضطراب در فرد را ناخود آگاه افزایش می‌دهد که خود مغز آن را به جسم ما ارسال می‌کند نمی‌‌شوند. 
نتایج نشان می‌دهند دانش‌آموزان برای حل تکلیف ریاضی خود در مرحله اول باید اضطراب را از خود دور کنند و علاقه خود را به آن درس نشان دهند و با کتاب ریاضی‌های خود و دوستانه گفت‌وگو کنند و معتقدند برای شرکت در آزمون‌های ریاضی افراد باید اضطراب‌ها و ترس‌های خود را از قبل در کاغذ نوشته و آنها را با گفت‌وگو با خود از بین ببرند و با دنبال کردن این راهکارها می‌توانند عملکرد بهتری داشته باشند.

***

ومطالب زیر:

خلاقیت 'بخشی از دیوانگی است' 

زیاد فکر کردن ممکن است یک نوع بیماری باشد.

خلاقیت 'بخشی از دیوانگی است'

بنا بر نتایج پژوهشی که بر روی یک میلیون نفر در جهان صورت گرفته، خلاقیت بخشی از بیماری‌های روانی است که به ویژه نویسندگان مستعد آنند.

بر اساس پژوهشی که موسسه سوئدی کارولینسکا انجام داده، نویسندگان معمولا بیشتر از سایرین در معرض ابتلا به اختلالات روانی چون اضطراب، اختلال دو قطبی (شیدایی - افسردگی)، اسکیزوفرنیا و وابستگی به مواد اعتیادآور هستند.

احتمال خودکشی در میان نویسندگان تقریبا دو برابر مردم عادی است.

پس از نویسندگان، رقصنده‌ها و عکاس‌ها در رتبه بعدی ابتلا به اختلال دو قطبی (شیدایی - افسردگی) قرار دارند.

با این حال، اگر افراد فعال در مشاغل خلاق را به صورت یک گروه فرض کنیم، آنها نسبت به گروه‌های دیگر جامعه در میزان ابتلا به اختلالات روانپزشکی تفاوت چشمگیری ندارند.

اگرچه بنابر نتایج تحقیقی که در ژورنال پژوهش‌های روانپزشکی منتشر شده احتمال آنکه این گروه از افراد به بیماریهایی چون بی اشتهایی مزمن و اوتیسم مبتلا شوند بیشتر از دیگران است.

دکتر سایمون کیاگا سرپرست این تیم تحقیقاتی می گوید که یافته های جدید می توانند نحوه نگرش به این بیماریها را تغییر دهند و به تشخیص نشانه های چنین بیماریهایی کمک کنند.

برای مثال، در خود فرورفتگی و علایق خاص یک بیمار اوتیسم یا کسی که با تکانش شیدایی (Manic Drive) ناشی از اختلال دو قطبی (شیدایی - افسردگی) مواجه شده، می تواند برای تمرکز بر خلق یک اثر یا ممارست لازم برای آفرینش یک اثر هنری ضروری تلقی شود.

به طور مشابهی ممکن است آنچه افکار پریشان و بدون قاعده در بیماران اسکیزوفرنیک نامیده می شود، در حقیقت همان جرقه های اصلی شکل دهنده یک شاهکار هنری باشد.

دکتر کیاگا می گوید: "اگر بتوان به نشانگان و خلق و خوی ویژه یک بیمار روانی از نظرگاه سودمندی آنها نگریست، آنوقت رویکردی جدیدی به درمان پدید خواهد آمد. در این صورت، بیمار و درمانگر باید بر سر آنچه قرار است 'درمان' شود و بهایی که در این راه باید پرداخت شود به توافق برسند."

به گفته او رویکردهای فعلی به بیماریهای روانی معمولا به این اختلالاتT سیاه و سفید نگاه می کنند و بر اساس چنین دیدگاهی درمان عبارت است از حذف امراض و نشانگان بیماری.

بتث مورفی، رئیس بخش اطلاعات مرکز تحقیقاتی مایند (Mind) هم می گوید ویژگی های شخصیتی کسانی که اختلال دوقطبی (شیدایی – افسردگی) دارند می تواند به آنها در انتخاب شغلی که در آن شانس موفقیت بیشتری دارند کمک کند.

با این حال بتث مورفی می گوید که نباید همه کسانی که به اختلالات روانشناختی مبتلا هستند را نوابغ خلاقی که با مشکلات روحی - روانی دست و پنجه نرم می کنند تصور کرد.

به گفته این پژوهشگر آنچه اهمیت دارد این است که درمانگران و مراکز درمانی اطمینان یابند اطلاعات و خدماتی که شایسته مراجعان است به آنها ارایه دهند.

منبع این خبر