دانش آموز حواس پرت

همانطور که قبلا خدمت شما عرض کردم اینجانب تصمیم دارد بخشی از خاطرات خود را از دوران خدمت در مدارس ، در وبلاگ مدرسه قرار دهم . این هم یکی از آن خاطرات که تقدیم شما می شود.

اوائل انقلاب بود مدارس حال و هوای دیگری داشتند و ما هم تازه نفس بودیم و احساسات و جوانی و روحیه معنوی و مذهبی در ما موج می زد. رابطه ام با دانش آموزان بسیار خوب بود . حتی خارج از مدرسه هم در برخی جاها از جمله مساجد با هم ارتباط داشتیم . بعضی مواقع  هم به خانه دانش آموزان رفت و آمد داشتم. به نظر می رسید که روزگار خوب و خاطره انگیزی را سپری می کردیم.

ادامه مطلب ...

همکار شکمو

با سلام خدمت بازدیدکنندگان عزیز

تصمیم دارم برخی از خاطراتم را به تدریج در وبلاگ مدرسه قرار دهم امیدورام که نظر خوانندگان را جلب کرده باشد

بنده شش سال در مدارس ابتدایی خدمت کرده ام و بهترین خاطراتم هم مربوط به این سال ها می باشد. هنوز هم دوست دارم از متوسطه به ابتدایی برگردم. صمیمیت و معصومیتی که در این سالها تجربه کردم از ذهنم پاک نمی شود. دو سال از این شش سال را در یک مدرسه بودم که همکارهای خانم و آقا کنار هم  خدمت می کردند و مدیریت مدرسه به عهده یکی از آقایون بود و بنده هم به عنوان آموزگار در این مدرسه انجام وظیفه می کردم. مدرسه ما دو شیفته بود شیفت اول ساعت دوازده و ده دقیقه تعطیل می شد سپس معلمین از سر کلاس بیرون می آمدند و نهار  می خوردند و خود را برای شیفت بعد از ظهر آماده می کردند. خدمتگزار مدرسه هم نیم ساعت مانده به زنگ غذا ها را گرم می کرد تا وقت معلم ها زیاد تلف نشود.

 

ادامه مطلب ...

مردی با صد هزار شاهد نتوانست حق خود را بگیرد!

به مناسبت عید غدیر خم اشاره ای دارم به کسی که علیرغم شجاعت بی نظیر خود و با وجود قریب به صد هزار شاهد در جریان حجه الوداع (آخرین حج پیامبر اسلام) در غدیر خم نتوانست حق خود را بعد از پیامبر بگیرد. و اسیر منافع و تمایلات قومی و قبیله ای و نژادی بت پرستان سابق شد. این فرد کسی جز حضرت علی (ع) نبود    

ادامه مطلب ...