کارمند تلقی کردن معلمی توهین به ساحت معلم است

این روزها که شاهد اعتراض گسترده ی معلمان هستیم، بعضی از بینش ها و شعارهای نادرست خود بر عمق فاجعه می افزاید. ابتدا باید اعتراف نمود که معلمان نشان دادند که از فرهیخته ترین و قانون مدارترین اقشار اجتماع هستند. گرچه دل آن ها دریایی از اعتراض و فریاد است اما تنها با سکوت خود و بدون هیچ گونه شعار سیاسی، خواسته های حداقلی خود را فریاد زدند.

در حالیکه معلمان به وضع اقتصادی نابسامان خود معترض هستند اما متأسفانه در اشتباهی اساسی این برداشت می شود که معلمان شعار برابری با سایر کارمندان دولت سر می دهند درحالیکه معلم در هیچ کشور پیشرو، پیشرفته و حتی درحال توسعه ای کارمند تلقی نمی گردد و معلمی اساسا کاری تخصصی است، حال آنکه فراتر از نقشی حرفه ای، در جهان امروز معلم دارای نقش هایی فراحرفه ای تلقی می گردد.

امروزه تلاش جهانی برای بهسازی آموزش به طور عام به معلم بیش از سایر عناصر تعلیم و تربیت می‌پردازد، اگرچه این توجه در برنامه‌های راهبردی وزارتخانه‌ها و دپارتمان‌های آموزشی در کشورهای مختلف جهان طبیعی است ولی ترویج نگاه به آموزش و معلم در برنامه‌های راهبردی امنیت ملی بسیار قابل توجه می باشد.

برنامه مفصل راهبردهای امنیت ملی آمریکا در قرن بیست ‌و یکم در فصل‌های مختلف به ” آموزش” و "معلم ” می‌پردازد، در بخشی از این سند می خوانیم :

ادامه مطلب ...

معلمان عصر جدید

ناظم چند نفر از «بدها»ى کلاس را به زیرزمین تاریک مدرسه برده بود. بچه ها در کلاس گریه مى کردند و قسم مى خوردند در آنجا حیوانات وحشى دیده اند. ناظم به بچه هاى کلاس هشدار مى داد که اگر درس نخوانید و شیطنت کنید در زیرزمین کنار آن حیوانات زندانى مى شوید. معلم بعد از رفتن ناظم از بچه هاى تنبیه شده پرسید که آیا شما واقعاً در زیرزمین حیوانات وحشى دیدید؟ آنها گفتند بله. او گفت ولى چنین چیزهایى در زیرزمین وجود ندارد. آنجا فقط یک زیرزمین تاریک است. بعداً خودتان بروید و با دقت نگاه کنید.

 

ادامه مطلب ...

آموزگاری؛ شغلی پرا سترس

واقعیت این است که استرس همیشه برای انسان مضر نیست. در واقع خیلی ها معتقدند انسان برای حفظ سلامت خود تا حدودی به استرس نیاز دارد. وقتی استرس به شکل انگیزه ای مثبت کار می کند، سودمند به حساب می آید، اما اگر از این حد مطلوب فراتر برود، استرس ضررش از فایده اش بیشتر می شود.

مساله استرس در همه مشاغل مطرح است، اما در ارتباط با شغل معلم، استرس معنای خاصی پیدا می کند، چون یک معلم، علاوه بر مسائل و مشکلاتی که در همه افراد مطرح است، با برخی مسائل و مشکلات که صرفا ناشی از نوع شغل وی است نیز مواجه می شود. معلم در مدرسه با مسائلی مواجه است که در کمتر حرفه ای چنین مسائلی وجود دارند. به طور مثال معلم ناچار است روزانه چندین ساعت تنها مقابل یک گروه که گاهی یک گروه ناآشنا نیز هستند قرار بگیرد و صحبت کند. گذشته از آن که خود صحبت کردن از انرژی و توان معلم کم می کند.

ادامه مطلب ...

کدام معلم کارآمد است؟

معلمی  شغل  مهمی  است  که  ضرورت  آن  بر  کسی  پوشیده   نمی  باشد .این  ضرورت از  نظر  مولفین،عمدتا شکل  دهی  تجربیاتی  است  که  منجر  به  تغییرات  مطلوب  رفتاری  در  دانش  آموختگان  می شود .بخاطر  همین  ضرورت  آشکار  است  که  نقش  معلم  جنبه  نهادی  پیدا  کرده  و  بسیاری  از  گروههای  اجتماعی  و  افراد  و  دانشجویان  و  دانش  آموختگان  مختلف ،انتظارات  کلی  مشخصی  از آنچه  که  یک  معلم  هست   و  باید  باشد  دارند .اما  به  نظر  می  رسد انتظارات  کلی  مورد نظر  در  عمل  دچار  مشکل  می گردند . زیرا  همه  ما  در طول  حیات  تحصیلی  یا حرفه  ای  خود  با  معلمان  و  اساتیدی  مواجه  شده  ایم  که  از آنها  با  کلمات  خوب  یا  بد  یاد  کرده  ایم !

ادامه مطلب ...

خصوصیات یک معلم

 معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد. دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید. در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت . شرافت و مرتبت معلم، زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق کند و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف، شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که تمامی تلاش های علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد.

ادامه مطلب ...

تاثیر ویژگیهای شخصیتی و علمی معلم بر تدریس

  مقدمه 

اساسی‌ترین عامل برای ایجاد موقعیت مطلوب در تحقق هدف‌های آموزشی ، معلم است. اوست که می‌تواند حتی نقص کتاب‌های درسی و کمبود امکانات آموزشی را جبران کند یا برعکس ، بهترین موقعیت و موضوع تدریس را با عدم توانایی در ایجاد ارتباط عاطفی مطلوب به محیطی غیر فعال و غیر جذاب تبدیل کند. در فرایند تدریس ، تنها تجارب و دیدگاه‌های علمی معلم نیست که موثر واقع می‌شود، بلکه کل شخصیت اوست که در ایجاد شرایط یادگیری و تغییر و تحول شاگرد تاثیر می‌گذارد.

دیدگاه معلم و فلسفه‌ای که به آن اعتقاد دارد، در چگونگی کار او تاثیر شدیدی می‌گذارد، بطوری که او را از حالت شخصیتی که فقط در تدریس مهارت دارد خارج می‌کند و به صورت انسان اندیشمندی در می‌آورد که مسئولیت تربیت انسان‌ها را بر عهده دارد. بر شمردن ویژگی‌های معلم کار چندان آسانی نیست. زیرا جوامع مختلف با فلسفه‌ها و نگرش‌های مختلف ، انتظارات متفاوتی از معلم دارند. ولی می‌توان کم و بیش به مشترکاتی که معلمان در همه جا لازم است داشته باشند، اشاره کرد.

ادامه مطلب ...

یک معلم، معلم است

یک معلم، معلم است با تمام معنایش. حتی اگر خواست کالای بخرد، برای تخفیف گرفتن نمی گوید من معلم هستم، تا فروشنده بگوید ای بیچاره بدبخت معلم.

یک معلم، اگر به علت رعایت نکردن مقررات( که در شان او نیست)، توسط پلیس جریمه شد. نمیگوید معلم هستم تا شاید بخشیده شود، پلیس هم مجبور شود تا به او بگوید تو باید الگوی جامعه باشی.

یک معلم اگر خواست جایی خطای خود را توجیه کند و عیب خود را بپوشاند، نمیگوید که معلم هستم.

یک معلم در سر کلاس از مشکلات و از بدبختی خود سخن نمیگوید، تا خود را پیش دانش آموزان تحقیر کند.

یک معلم سر کلاس از بی فایده بودن درس و سواد و تحصیل سخن نمیگوید، تا تیشه به ریشه خود بزند.

یک معلم در امتحانات دانشگاهی و ضمن خدمت تقلب نمیکند، تا بتواند به دانش آموزان خود بگوید تقلب نکنید.

یک معلم کمبود حقوق خود را (علیرغم کوتاهی های صورت گرفته) بهانه ای برای زیر پا گذاشتن وجدان کاری خود نمیکند، تا بتواند الگوی وجدان کاری باشد.

یک معلم هنگام بروز مشکل با اولیاء دانش آموزان، پیشداورانه خود را بر حق نمی پندارد تا بتواند با آنها منطقی برخورد نماید.

یک معلم به دانش آموزان و اولیای آنها احترام میگذارد، تا معتقد به آزادی و ارزش انسانی شود و آن را گسترش دهد.

یک معلم به کامپیوتر و اینترنت تسلط پیدا میکند، تا نسبت به پیشرفت روز افزون دانش آموزان در این زمینه کم نیاورد.

و...

نظر شما عزیزان هم در این زمینه، میتواند تکمیل کننده  مطالب ما باشد.

 

ذهنیات جامعه و معلمین

چند روز پیش به علت سرویس دهی خوب شرکت سایپا به مشتریان خود و سمبل کردن تولیدات خود و علیرغم اینکه خودروی خود را تازه گرفته بودم، ماشینم مشکلاتی پیدا کرده بود. برای همین پیش مکانیک بردم. آقای مکانیک به بهانه ای،  بحثی انداخت و شروع کرد از هر دری سخن گفتن. از سختی کار خود، از گرانی های دولت آقای احمدی نژاد، و از بی اعتمادی در جامعه و ... بعد از کلی حرف زدنها و تاییدهای بی مورد من،ناگهان از سرمای چند روز گذشته حرف زد. و گفت هوا شناسی اعلام کرده که بزودی (سوم بهمن ماه ) یک توده هوای سرد به ایران میخواد بیاد ، در هوای سرد و لغزنده، کار برای ما بسیار سخته. همین آلان هم در این سرما به زور کار میکنم. اما خوش به حال این معلما منتظرن که مدارس تعطیل شه. بابا اینا اصلا به دانش آموزا درس نمیدن. همه اش هم تعطیل هستند. اصلا اینا در مملکت چکار میکنند...

تا به اینجا رسید دیدم اوضاع واقعا داره خطر ناک میشه. و این برای من توهین است. برای همین هم خودم را جمع و جور کردم و سعی نمودم برای دفاع از معلما چیزی بگم (با اینکه حوصله ای برای این کار نداشتم) بی اختیار گفتم آقا شما از وضعیت اقتصادی معلما خبر دارید؟ تا اینا گفتم، به من نگاه کرد، گفت: اقا اگر حقوق اینها را دو ملیون هم اضافه کنند، والله آنها باز هم کار نمی کنند. تا این جمله را گفت، من کمی قفل کردم. اما برای اینکه خودم را لو ندم و خون سرد باشم. گفتم کار تدریس را نباید با کارهایی مثل شغل شما برابر دانست. گفت: درسته. اما اینها تدریس درست حسابی هم که ندارند تابستانها هم که تعطیلند. همیشه هم به خاطر حقوق خود اعتصاب میکنند... من هم که داشتم واقعا در مقابل آقا کم می آوردم. تلنگری به خود زدم و گفتم آقا این ماشینا را میبینی، این آپارتمانها و این تکنولوژی را هم که تمدن بشر را ساخته میبینی، در پشت همه اینها میتوانی معلما را ببینی. تازه بر اساس اعلام سازمان یونسکو یک ساعت تدریس برابر با چهار ساعت کار جسمی مفید است و...آقا شما اصلا اهمیت درس و تدریس را با مشاغل دیگر یکی میدانید؟... وقتی به اینجا رسیدم، پوزخندی زد و گفت، شما معلم هستی؟...آره.

 خوب درسته!!! همین چند شب پیش یک خانوم پرستار گفت کار مفید ما در هر روز یک و نیم ساعته. آقا معلم! تو ایران کار صورت نمیگیره .جامعه خرابه همه ما میخواهیم سر همدیگر کلاه بزاریم، معلما هم از این قاعده مستثنی نیستند و... بعد از کلی حرف زدنها ماشینم درست شد و بعد از پرداخت کلی هزینه، سوار ماشین شدم و تا خونه، کلی به فکر فرو رفتم ... با خود مرور میکردم که ....پس اینگونه است که... هست؟!!

اگر راستش را بخواهید با اینکه این آقا بعد از اینکه فهمید من معلم هستم  محتاطانه سخن گفت و دیگر از معلمان سعی کرد حرفی نزنه، اما احساس کردم، همچنان در ضمیر خود به حرفهای خود در مورد معلمان اعتقاد دارد. و از اینکه امر تعلیم و تربیت به دست معلمان است و آنها در جامعه محور تاثیر گذار بزرگ هستند، اهمیت زیادی نمیداد یا اصلا متوجه نبود. و بیشترین توجهش هم مربوط به تعطیلات معلمان بود...

راستی با وچود چنین ذهنیاتی،( ای کاش این نوع ذهنیات فقط مربوط به عوام الناس بود و ما هم زیاد جدی نمی گرفتیم) حتی در بین افراد با سواد چامعه و برخی از مسئولین، چگونه میتوان به جایگاه واقعی آموزش و پرورش پی برد؟ و چگونه میتوان منزلت اجتماعی معلمان را بالا برد؟ و چگونه میتوان از طریق آموزش و پرورش به توسعه دست یافت.

از طرفی، مسئولین و سیاست مداران هم الگوی پنهانی از ذهنیات عوام جامعه خود را به ارث برده اند. پس فعلا باید منتظر معجزه بود.(اما شما نا امید نشوید)

روز جهانی معلم

پنجم اکتبر(13مهر) هر سال، از سوی یونسکو، نهاد فرهنگی سازمان ملل متحد، روز جهانی معلم نامگذاری شده است.(در سال 1966) بیش از یکصد کشور جهان، از جمله ایران، در جریان تصمیم گیری برای نامگذاری روز جهانی معلم حضور داشته و هدف از آن توجه بیشتر نسبت به وضعیت معاش معلمان و کیفیت تدریس شود.

همه ساله چنین روزی در کشور های مختلف جهان از مقام و نقش معلمان در جامعه تجلیل می شود. جوامع پیشرفته جهان  اهمیت آموزش عمومی را به عنوان یکی از مهمترین و شاید تنهاترین عامل توسعه اجتماعی دریافته اند و سرمایه گذاری های عظیم و درازمدتی را بر روی آن انجام داده اند. امروزه  می توان گفت اگر کیفیت کارکردی دانش در دانشگاه ها در حد قابل قبولی نیست، بدون تردید نخستین عامل را باید در زیر ساخت های  آموزشی جامعه همچون  مدارس جست و جو کرد و اگر مطالعه و کتابخوانی در میان قشر جوانان اندک است به این دلیل است که ساختار آموزش مدرسه ای به گونه ای نبوده که احساس چنین نیازی را در دانش آموزان دیروز و دانشجویان و حتی فارغ التحصیلان امروز بیدار کند. ادامـــــــــــــه

ادامه روز جهانی معلم

در این میان نقش کلیدی معلمان را به عنوان مجریان آموزش عمومی و الگوهای اولیه دانش آموزان بسیار مهم جلوه می کند چرا که معلمان جامعه، انسان سازان نسل بعدی اند، لذا نقش آنان به گفته حضرت امام خمینی (ره) همچون نقش انبیا است برای مردم.

بدیهی است رفع مشکلات معیشتی این قشر از جامعه همانند دیگر کشور ها و ارتقای این شغل به عنوان یکی از مشاغل بسیار بالای جامعه می تواند تا حدود زیادی افکار عمومی را نسبت به آینده مقام معلمی در جامعه امیدوار سازد. در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شهادت استاد مرتضی مطهری در روز 12 اردیبهشت ماه سال 1358 توسط گروه فرقان، این روز به عنوان روز معلم گرامی داشته می شود زیرا استاد مطهری در روشنگری اقشار با سواد به ویژه قشر فرهنگی جامعه قدم های اساسی برداشته بود و آثار عمیق شهید در احیای فکر دینی اصیل و بی پیرایه و منطبق با نیاز روز جامعه در حال گذار ما بسیار مؤثر بوده  است.

دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.

در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند ...

مفهوم علم

ـ امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه «علم» به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.

1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که  « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» «آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند.» (زمر/ 9)از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته می شود مطابق این معنا، اخلاق، ریاضیات، فقه، ‌دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند... کلمه  Knowledge در انگلیسی و Connaissance  در فرانسه معادل این معنا علم اند.

2-کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند... علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند و همه به این معنا غیر علمی اند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا علم اند.

دیده می شود که علم در این معنا بخشی ازعلم به معنای اول را تشکیل  می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی «خلق الانسان علمه البیان» (خداوند رحمن انسان را آفرید و بیان را به وی تعلیم داد/ رحمن/4و3) بهترین موید این معناست.

  معنای عالم با توجه به دو تعریف از علم

ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکیبی به معرفت است خداوند معلم اول و پیامبر معلم ثانی است چرا که پس از تعلیم آدم توسط خداوند دستور «قال یا آدم اننبئهم باسمائهم» (ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم علیه السلام داده شده این بدان جهت است که اساساً هدف آفرینش انسان با علم و معرفت پیوند ناگستنی دارد در بیان رسا و جامع سید شهیدان امام حسین (ع) این معنا به خوبی  روشن است  که: «ما خلق العباد الا لیعرفوه،‌ فاذا عرفوه عبدوه» (بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد. ـ در این معنا هدف از ارسال معلم ثانی ارائه معرفتی است که انسان بواسطه آن به عبادت  می رسد «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب  و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان  برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی  را بیاموزد که پیش از این همه در ورطة جهالت و گمراهی بودند (جمعه/2) در این آیه همه علوم از جمله بیان، اخلاق،‌ تعلیم کتاب و حکمت، برای رهایی از گمراهی  و یافتن راه هدایت (عبادت) توسط پیامبر (ص) معرفی شده است. ـ در نگاه دوم که نگاه تفکیکی به شاخه ای معرفت است. معلم اول ارسطو است چرا  که «وی نخستین واضع علم منطق بود ... و راه دلیل و برهان منطقی را باز نمود و معلم ثانی نیز ابونصر فارابی است  بخاطر آنکه او اول بار کتب  حکمت یونانی را  که  ارسطو و غیره تحریر کرده اند از یونانی به عربی ترجمه کرد و تعلیم داد....

 ارزش و مقام معلم

شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در  وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه  ترکیبی  به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا  تمامی تلاشهای علمی و عملی را  مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و  با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او  رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.

هنر معلمی:

معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:

اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5)

بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.

در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.

مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:

چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد              هزاران نقش بر لوح عدم زد

از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.

شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:

خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر «الاکرام» بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.

به همین جهت امام خمینی (ره) می فرمود:

معلم اول خدای تبارک و تعالی است ..... به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.

 داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:

بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:

قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن   شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70)

موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : «تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم». گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.»

معلم در کلام امام خمینی (ره):

نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند.

تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.

معلم در سخنان مقام معظم رهبری:

دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند.

اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: «من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛ هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.» این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.

 معلم در کلام استاد مطهری:

معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.

مقام معلم

 می توان در سایه آموختن                          گنج عشق  جاودان اندوختن

اول از استاد، یاد آموختیم                           پس، سویدای سواد  آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیم                             از معلم جان روشن یافتیم

ای معلم چون کنم توصیف تو                      چون خدا مشکل توان تعریف تو

ای تو کشتی نجات روح ما                         ای به طوفان جهالت نوح  ما

یک پدر بخشنده آب و گل است                    یک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین                     آنکه دین آموزد و علم  یقین

                                                                                        مرحوم استاد حسین شهریار   

منبع: http://www.irib.ir

مقایسه اهمیت کار معلمان و اساتید دانشگاه

اگر کار اساتید دانشگاهها را با کار معلمان مقایسه کنیم در خواهیم یافت که معلمان وضعیت سختری را از نظر کاری و روحی و روانی تحمل میکنند. و مسئولیت پر اهمیت تری را به عهده دارند.دلیل آن هم نوع امکانات و نوع مخاطبان این دو گروه است. که ما مخاطبان این دو گروه را با هم مقایسه میکنیم:

***

 ویژگیهای مخاطبین معلمان در مدارس

1- برخی از آنها کودک و برخی نیز در مرحله اول نوجوانی هستند.

2- گروهی از آنها با رسیدن به سن بلوغ به علت ترشح هورمون رشد تعادل جسمی و روحی ندارند. و ممکن است سازگاری آنها با محیط دچار اختلال شود.

 3- دنبال هویت یابی هستند و ثبات اخلاقی و روحی و روانی ندارند.

4- اکثر آنها نه کودک هستند نه بزرگسال بلکه در مرحله انتقال از کودکی به بزرگسالی هستند.

5- احساسات آنها نسبت به عقلشان رشد بیشتری کرده است. بنابراین اکثر آنها نا آرام و ماجراجو و لجباز هستند.

7- هنوز بسیاری از هنجارها و ارزشها و قوانین را نمی شناسند.

8- در قالب ها و چهارچوب ها قراردادن رفتار آنها مشکل است.

9- برخی از آنها به اجبار والدین به مدرسه می آیند. در نتیجه حضور آنها در کلاس درس هم غیر رسمی است.

10- مانند بزرگسالان به درس اهمیت نمی دهند. باید اهمیت درس و مدرسه را مدام به آنها گوشزد کرد و به آنها انگیزه و امید داد.

11- علیرغم تلاش برای استقلال هنوز به والدین خود وابسته هستند.برای همین والدین امور مربوط به آنها را در مدرسه پی گیری میکنند. حتی آنها بعضا با مسئولین مدرسه درگیر میشوند.

12...

بررسی این ویژگیها نشان می دهد که معلمان با چه مخاطبانی روبرو هستند. و چقدر رسیدن به اهداف طراحی شده در سر کلاس مشکل است.

معلمان با کسانی روبرو هستند که خودشان هم نمی دانند که چه کسی هستند. و لحظه ای آرام نیستند و مدام در حال پی ریزی مسئله جدیدی هستند. و می خواهند خود را به اثبات برسانند. درس و مشق در نظر آنها اینقدر هم مهم نیست. پس معلم باید به آنها جهت بدهد و در جهت حرکت آنها را نگه دارد.

 رفتار با آنها به قدر کافی مشکل است که ما، معلمان نیرومند و اثر بخشی را در مدارس داشته باشیم. و بیشتر سرمایه گذاری را صرف اموری کنیم که معلمان مدارس بتوانند مهارتهای معجزه آسایی برای تعلیم و تربیت در مدارس داشته باشند.

 اما چه شده است که به معلمان و مدارس ما در جامعه توجه کافی نمی شود؟

***

ویژگیهای مخاطبین اساتید دانشگاهها:

1-  اکثر مخاطبان اساتید در دانشگاهها در مرحله دوم نوجوانی هستند و بسیاری از رفتارهای آنها تثبیت شده است.

2- هویت بسیاری از آنها شکل گرفته و جهت گیری رفتاری در آنها مشاهده می شود.

3- عقل آنها به اندازه احساساتشان رشد کرده و بخوبی می توانند منطقی فکر کنند. و احساسات خود را کنترل کنند.

4- به اندازه کافی به استقلال رسیده اند که بتوانند بسیاری از امور خود را به تنهایی انجام دهند.

5- به بسیاری از مسائل اجتماعی، سیاسی و مذهبی آگاهی پیدا کرده اند و بخوبی می توانند درک درستی از جایگاه رفتارهای خود داشته باشند.

6- اکثر آنها افراد برگزیده مدارس هستند. یعنی گلچین های علمی مدارس به دانشگاهها راه یافته اند. در نتیجه آنها افراد تنبل و بی مسئولیت نیستند بر خلاف مدارس، که افراد مسئولیت پذیر و تنبل کنار هم حضور دارند و کار مدارس را سخت می کنند.

7- ...

این ویژگیها نشان می دهد که استاد، آسوده خاطر می تواند بدون مسائل جانبی رفتارهای دانشجویان، به تدریس بپردازد. و انرژی خود را صرف اموری نکند که از هدف اصلی باز ماند. برای همین اساتید نقش مبصر بودن و اولیاء بودن را بازی نمی کنند. از طرفی مخاطبان اساتید به قدر کافی تجربه کلاس نشستن را بدست آورده اند و میتوانند تعاملات سازنده با استاد و همکلاس های خود داشته باشند. و از بیان انتظاراتی که به استاد مربوط نمیشود پرهیز کنند. همه این مسائل نوعی آرامش، به کلاس استاد القاء می کند. چیزی که در کلاس معلم  کمتر اتفاق می افتد.

***

ویژگیهای مخاطبین در مدارس اقتضا می کند که یک معلم اثر بخش، نه تنها باید در رشته مورد تدریس مهارت داشته باشد، بلکه یک روانشناس هم باشد. و با اصول تعلیم و تربیت آشنایی کافی داشته باشد. و روانشناسی یادگیری را بخوبی بداند. همچنین از علوم اجتماعی و جامعه شناسی اطلاع داشته باشد. به نظر میرسد آگاهی به چنین مهارتهایی برای معلم بیشتر لازم باشد تا به یک استاد دانشگاه. اما در جامعه ما عکس این قضیه اتفاق میافتد. و اساتید دانشگاهها لزوماً باید کارشناسی ارشد و دکتری داشته باشند. اما مدارس از این موهبت محرومند و معلمان برای کسب معلومات و ادامه تحصیل در دانشگاهها با مشکلات زیادی روبرو هستند. و گویا نیرویی میخواهد آنها را بیسواد نگه دارد. و دانشگاهی که باید بیشتر در خدمت معلم باشد از آن فاصله میگیرد و معلم را از حق خود محروم میکند.(البته این فقط وضعیت فرهنگی معلمان است )

 ما معلمان اعتقاد داریم که باید سطح سواد و مهارتهای معلمین و امکانات مدارس، و وضعیت اقتصادی معلمان از دانشگاهها و از اساتید، ترجیحا بیشتر باشد. چون مخاطبان معلمان پیچیده تر و مهمتر و زیر بنای تر هستند. اما گویا جامعه ما به اندازه کافی رشد نکرده است که این واقعیت ها را متوجه شود.

 

 

چالش های عصبی و روانی معلمین در سر کلاس- قسمت سوم

کلاسی را در یک دبیرستان در نظر بگیرید که 25 نفر دانش آموزان دارد. این 25 نفر نوجوانانی هستند که تمایل دارند دست به شیطنت بزنند.چون در اوج انرژی و احساسات به سر میبرند. خصوصا با حضور معلم انرژی دانش آموزان برای شیطنت هایی چون خنده، مسخره کردن و شوخی کردن چند برابر می شود.

دست انداختن معلم برای دانش آموزان بسیار لذت بخش و خنده آور است. و بسیاری از دانش آموزان این سرگرمی لذت بخش را بر مشق و درس ترجیح می دهند. اما بسیاری از معلمان مایل نیستند که کلاس درسشان این وضعیت را پیدا کند، چون به محیطی که برای تدریس آماده باشد و معلم بتواند آنرا کنترل کند بسیار حساس هستند. اما دانش آموزان این حساسیت را ندارند. و بیشتر مایل هستند که در کلاس جو شوخ طبی حاکم باشد. اما این شوخی و شیطنت های افراطی با حضور معلم بعضا جو کلاس را خصومت آمیز می کند. و معلم مجبور میشود با برخی از دانش آموزان برخورد نماید. (که این هم تبعات خاصی خود را دارد) در بسیاری از این مواقع معلمان فشارهای روانی و عصبی سختی را تحمل می کنند. و بعضا از وظیفه اصلی خود منحرف می شود در نتیجه تدریس خوبی هم صورت نمیگیرد.

 اصولا شرایط کلاس داری در سطح نوجوانان در مدارس برای بسیاری از معلمان فشار روحی و روانی و عصبی وارد می کنند. که بعضا 6ساعت تدریس، آنها را بسیار خسته می کند. اگر خستگی یک کارگر بیشتر جسمی است، خستگی یک معلم بیشتر عصبی و روحی و روانی است. که اثرات سوئی میتواند در برای او داشته باشد.

 ***

چالش دیگری که معلمان با آن روبرو هستند بی اهمیتی برخی از دانش آموزان به درس و مشق است. (مثل دانش آموزانی که با زور والدین به مدرسه میآیند یا دانش آموزانی که نا امید و افسرده هستند و یا دانش آموزانی که از درسی خوششان نمی آید) این دانش آموزان حوصله برنامه ها و آموزشهای معلم خود را ندارند و مایل هستند که خود را به هر شکلی از فشار روانی کلاس خلاص کنند.

این دانش آموزان به دو صورت به معلم خود فشار روانی وارد می آورند:

 1- به برنامه های معلم بی انگیزه و بی تفاوت هستند.

 2- در پی رسیدن به تمایلات آزاد گونه خود از فشار روانی محیطی که از آن رضایت مندی ندارند، رفتارهای تخریبی انجام می دهند و جو روانی کلاس را بر هم میزنند.

چنین رفتارهایی باعث میشود که معلم نتواند روی برنامه درسی خود در سر کلاس تمرکز داشته باشد و مقداری از انرژی خود را صرف فعالیتهای درونی، جهت کنترل رفتار آنها کند. که این خود میتواند تنش زا باشد.

تدریس کار سختی است - قسمت دوم

برخی تدریس را کار سهل و آسان میپندارند. اما واقعیت این است که تدریس کاری سخت و مشکل است. یک معلم علاوه بر اینکه باید سواد و معلومات لازم را برای تدریس داشته باشد، همچنین هنر طرح ریزی فرایند تدریس را نیز داشته باشد. یک تدریس موثر وابستگی شدیدی به توانائیهای مدرس دارد. که بدست آوردن این توانائیهای کار آسانی نیست. سختی تدریس کردن هنگامی آشکار میشود که ما بدانیم که یک معلم در کلاس با دانش آموزان ناهمگون روبروست و آنها مثل هم نیستند. برای همین است که یک معلم باید طوری تدریس کند که هم دانش آموزان تیز هوش و زرنگ درک کنند و هم دانش آموزان متوسط و ضعیف. علاوه بر این دانش آموزان از نظر داشتن هوش هفت گانه مثل هم نیستند. برخی از راه شنیدن و بیان کردن یاد می گیرند برخی از راه دیدن و برخی نیز نوشتن و نقاشی کردن و غیره. همه این مسائل نشان می دهد که یک معلم در امر تدریس وظیفه بزرگ و مشکلی دارد. وظیفه ای که علاوه برداشتن معلومات کافی توانائیهای مدیریتی را نیز طلب می کند.

 این در حالی است که معلم برای داشتن تدریس موفق باید قبلا کلاس را برای تدریس آماده کند. آماده کردن کلاس برای تدریس بعضا کاری نشدنی است. و معلم فشار سختی را تحمل می کند. فرض کنید که معلمی زنگ آخر به کلاسی می رود که چند نفر از دانش آموزان به علت اینکه دو روز تعطیلی در پیش است غایب هستند و گروهی نیز عجله می کنند مدرسه زود تعطیل شود. همزمان قبل از ورود معلم بین چند نفر از دانش آموزان درگیری رخ داده است و این چند نفر از نظر روانی در وضعیت نابسامانی بسر می برند. در این صورت بسیار مشکل خواهد بود که معلم بخواهد شرایط را برای تدریس آماده کند.

شغل معلمی مشکل یا آسان: قسمت اول

الف- رفتار با انسان پیچیده و دشوار است.

 کار معلم با انسان است و انسان به عنوان اشرف مخلوقات، پیچیده ترین سیستمی است  که ما آن را در طبیعت مشاهده می کنیم. این موجود نه تنها خود پیچیده است بلکه در جامعه، رابطه ی پیچیده تری را بوجود می آورد که پیش بینی رفتار و سخن گفتن دقیق در باره او را به حداقل می رساند. اصولا سر کار داشتن با انسان کار بسیار سختی است خصوصا اگر با اجتماع انسانها سر کار داشته باشیم کار سختتر می شود. چون انسانها در اجتماع از نظر روانی، رفتارهای خاصی را از خود نشان می دهند که به تنهایی آن رفتارها را از خود بروز نمی دهند.

 برخورد با انسانهایی که در یک جا جمع شده اند و با هم همسویی می کنند و اهداف مشترکی را دنبال میکنند و هر کدام شخصیت ویژه ای دارند باید بسیار هوشیارانه و ماهرانه باشد که کار هر کسی نیست.

شغل معلمی مشکل یا آسان:

الف- رفتار با انسان پیچیده و دشوار است.

 کار معلم با انسان است و انسان به عنوان اشرف مخلوقات، پیچیده ترین سیستمی است  که ما آن را در طبیعت مشاهده می کنیم. این موجود نه تنها خود پیچیده است بلکه در جامعه، رابطه ی پیچیده تری را بوجود می آورد که پیش بینی رفتار و سخن گفتن دقیق در باره او را به حداقل می رساند. اصولا سر کار داشتن با انسان کار بسیار سختی است خصوصا اگر با اجتماع انسانها سر کار داشته باشیم کار سختتر می شود. چون انسانها در اجتماع از نظر روانی، رفتارهای خاصی را از خود نشان می دهند که به تنهایی آن رفتارها را از خود بروز نمی دهند.

 برخورد با انسانهایی که در یک جا جمع شده اند و با هم سویی می کنند و اهداف مشترکی را دنبال میکنند و هر کدام شخصیت ویژه ای دارند باید بسیار هوشیارانه و ماهرانه باشد که کار هر کسی نیست. یک کلاس درس را در نظر بگیرید که 25 نفر در آن نشسته اند و معلمی دارند که میخواهد برای آنها تدریس کند. در یک تحلیل ساده متوجه میشویم که این 25 نفر از نظر فردی هر کدام منحصر به فرد هستند. چون هر کدام ویژگیهایی دارند که دیگر دانش آموزان آنرا ندارند و محال است در بین 25 نفر دو نفر را پیدا کنید که عین هم باشند. و همچنین هر کدام از اینها خواسته ها و تمایلاتی دارند که به شخصیت آنها بستگی دارد و معلم مجبور است با اینکه او معلم کل کلاس است. به تک تک دانش آموزان توجه کافی را داشته باشد. و به مشکلات احتمالی آنها توجه کند و در تدریس به اختلافات فردی توجه  کند و در عین توجه به کلیت کلاس به جز آن هم توجه کند و این به نوبه خود کار سختی است چون مسائل و مشکلات دانش آموزان عین هم نیست و معلم مجبور است راه حلهای متنوعی را پیش روی خود ببیند که باید آنرا از پیش روی کلاس بردارد و یا منتظر شکست برنامه هایش باشد.

 در عین حال این دانش آموزان تنها و منحصر به فرد، یک وجود جمعی هم دارند که روانشناسی جمعی، آنرا توجیه میکند. همین وجود رفتارهای جمعی است که کار را برای معلمان سختر می کند. روانشناسی جمعی دانش آموزان، اغلب باعث میشود که هر نفر در کلاس سعی کند که رفتارهایی را از خود بروز دهد که مورد پذیرش دیگران قرار گیرد برای همین یک دانش آموز خوب ممکن است در جمع رفتارهای ناهنجاری را از خود بروز دهد که باعث تعجب دیگران شود

 حقیقت این است که در یک کلاس درس ممکن است اتفاقات پیچیده ای روانی رخ دهد که حتی یک معلم ماهر هم در کنترل آن ناتوان شود. چون بسیاری از این اتفاقات، روانی است کنترل و جهت دهی به آن هم بسیار مشکل است. علاوه بر آن وظیفه اصلی معلم آموختن است نه سر و سامان دادن به ناملایمات روانی دانش آموزان و نه مبصری کردن و مصرف انرژی برای کنترل جو انضباطی کلاس .

در این رابطه فرض کنید در یک کلاس دانش آموزان از نظر روانی در حالت خنده به سر می برند و کوچکترین اتفاق، خنده های افراطی آنها را به دنبال دارد. و یا فرض کنید که گروهی از دانش آموزان به علت اختلافات قبلی  خود با هم درگیری دارند و دنبال فرصتی برای انتقام از هم هستند و افکار خود را متوجه رقیبان خود کرده اند. و یا فرض کنید به عللی دانش آموزان به جای آموختن و گوش دادن به معلم خود، بنای مخالفت با او را در پیش بگیرند و بخواهند هو بکشند و با رفتارهای خود معلم را تحقیر کنند. در این صورت معلم با چالش های روانی و انضباطی روبرو خواهد بود. آیا به نظر شما سخت نخواهد بود که معلم بتواند شرایط را طوری آماده کند که بتواند به برنامه و طرح درس خود بپردازد؟

 شاید برخی تهدید و تنبیه را سریع و قاطع بدانند. اما این روش به علل تربیتی سنجیده و منطقی نیست. علاوه بر آن در مقطع دبیرستان حتی راهنمایی برخورد تهدید آمیز با دانش آموزان توسط معلم امکان کمتری دارد. در پی چنین توضیحاتی است که باید یک معلم بسیار ماهر و هنرمند باشد که بتواند اوضاع را برای آموختن بچه ها سر و سامان بدهد و برآیند تمرکز آنها را متوجه یک چیز کند و آن آموختن و یادگیری است. راستی در اینگونه مواقع چگونه می توان بر روح و روان دانش آموزان تاثیر گذاشت  و خواسته روانی آنها را تعدیل کرد تا آنها متوجه هدف از پیش طراحی شده باشند؟ به نظر می رسد که این کار برای نوجوانان پر انرژی با رفتارهای افراطی باید بسیار مشکل باشد. که معلم خود را درگیر آن کرده است.

البته معلم با اولیا دانش آموزان هم روبروست که به انحاء مختلف بر اساس حقی که دارند در برنامه ها و اظهار نظر ها و رفتارهای معلمین دخالت میکنند. و بعضا او را تحت فشار قرار می دهند. و معلم باید برای داشتن برنامه موفق همه جوانب را بسنجد. و برنامه های خود را آگاهانه انجام دهد. و در عکس العمل به رفتارهای دانش آموزان، اولیاء آنها را در نظر بگیرد.

 

معلم را اگر دریابیم

هر سال با آغاز مهر ماه دانش آموزانی را می بینیم که کتاب در دست در راه خانه و مدرسه اند. به چهره ها که نگاه می کنی در می یابی که دل مشغولی های فراوانی دارند که کم رنگ ترین آنها درس و آموختن است.  

هر سال با آغاز مهر ماه دانش آموزانی را می بینیم که کتاب در دست در راه خانه و مدرسه اند. به چهره ها که نگاه می کنی در می یابی که دل مشغولی های فراوانی دارند که کم رنگ ترین آنها درس و آموختن است. صبحها که راهی محل کار (مدرسه) هستم می بینم، بیشتر آنها با چهره هایی خسته و خواب آلود با قدمهایی سنگین به سمت مدرسه در حرکت اند و می توان فهمید که آنها تا دیر وقت بیدار بوده اند، در کلاس درس حالت های یاد شده به اوج خود می رسند و در آنجا سخت ترین کارها گوش کردن است و نایاب ترین چیزها تمرکز و توجه به کلاس!

نوشته زیر سعی دارد عواملی را که بر تربیت و یادگیری فرد (در اینجا دانش آموز) تأثیر دارند، بر شمارد و به برخی از دلایل ناکارایی آنها در نظام آموزشی ما اشاره کند و البته منجر به انتقاد محض نشود و طبق روال راهکارهایی برای حل مشکل طرح کند. همانگونه که می دانیم روانشناسان تربیتی و صاحب نظران این نحله سه عامل را بر تربیت و یادگیری انسان مؤثر می دانند که به تعبیری معروف به مثلث تربیت هستند: خانواده، مدرسه و جامعه.

البته از چندین سال به این سو وراثت یا ژنتیک را به عنوان عامل چهارم تربیت نام برده اند و به علت این که ما مبنا را بررسی رفتار پس از تولد در نظر گرفته ایم از آن صرف نظر می کنیم. حال باید ببینیم که این سه عامل در چه وضعی هستند و چرا نتوانسته اند کارکردی قابل قبول داشته باشند. می دانیم که قویترین و موثرترین عامل از بین عوامل یاد شده خانواده است. با توجه به آنچه که اکنون می بینیم و وضعی که خانواده با آن درگیر است این عامل موثر در حال حاضر بر اثر مشکلات فراوان دچار چالش جدی شده است.

به گفته روانشناسان مکانیسم سیر نیازها مادامی که درگیر نیازهای سطح پایین یا نیازهای فیزیولوژیکی شامل: گرسنگی، تشنگی، سرپناه و ... است دیگر مجالی برای پرداختن به نیازهای سطح بالا مثل نیاز به تعلق و دوستی، نیازهای شناختی و در عالی ترین سطح نیاز به خود شکوفایی و کمال ندارد. سرنوشت جامعه از پیش روشن است چون سلول های آن که همانا خانواده است دچار کم کاری و ناکارآمدی است. حال به عامل سوم که مدرسه است می پردازیم. مدرسه دارای مداری است که به گرد آن می چرخد و بی شک آن مدار معلم است، اما، علیرغم نقش تعیین کننده معلم در مدرسه، هنوز آن چنان که باید به این عامل مهم بهای لازم داده نشده است. به عنوان نمونه، در سالهای اخیر طرحی تحت عنوان نظام هماهنگ پرداخت مطرح شده و دو دولت و دو مجلس پیرامون آن به بحث و رایزنی نشسته است، اما طرح همچنان بلاتکلیف در دالانهای تصمیم گیری گم شده است.

با توجه به مجموعه عوامل تأثیرگذار بر عامل اصلی مدرسه یعنی معلم درمی یابیم که دیگر دغدغه معلم مطالعه و به روز کردن اطلاعاتش نیست. بلکه دغدغه او برابر کردن مخارج زندگی با درآمد است.

نکته مهم و درخور توجه آن است که در بسیاری از کشورها در راستای بها دادن به شأن، جایگاه و ارزش معلم و تأمین حقوق مادی و معنوی او، میزان حقوق معلمان به اندازه ای است که همواره برای دست یازیدن به اجرای نظام هماهنگ پرداخت، سعی بر آن است که میزان دریافتی دیگر حقوق بگیران هم سطح حقوق معلمان شود، اما، در کشور ما سالهاست، بحث و بررسی برای افزایش حقوق معلمان برابر سطح حقوق کارمندان بعضی از دستگاهها و سازمانها ادامه دارد، اما هنوز به نتیجه نرسیده است.

سوای این، از کمبودهای محسوس جامعه ما، جا نیفتادن مقوله تحقیق و پژوهش است. به طوری که اغلب دانشجویان روش های انجام صحیح یک تحقیق را نمی دانند و این کاستی ریشه در مدارس دارد. برای برطرف کردن این کمبود باید فعالیت های تحقیقاتی و پژوهشی به طور اصولی در مدارس رواج یابد.

نکته دیگر توسعه ورزش به شکل اصولی و پایدار در مدارس است. بخشی از ناکامی های ورزشی در سطح کلان ناشی از بها ندادن به امر ورزش در مدارس است و برای جبران این کمبود، راهی جز، اختصاص بخشی از بودجه های کلان ورزشی به مدارس وجود ندارد.گنجاندن برنامه های تفریحی و هنری، ایجاد تغییر در کتاب های درسی و خارج کردن آنها از حالت انتزاعی و سوق دادن محتوای کتابها به سمت خلاقیت پروری و ایجاد روحیه پرسشگری، مشارکت دادن بدنه آموزش در تصمیم گیری و ایجاد فضای تعاملی و... از جمله پیشنهاداتی است که می تواند، به سهم خود، تحولات چشمگیری در برنامه های آموزش و پرورش بویژه در سطح مدارس به وجود بیاورد.   

روزنامه همشهری - نادر کریمی     

تواناییهای معلمان ایران

آنچه که درگفته های مسئولین کشور دریافت میشود،و آنها به نام مشکلات آموزش وپرورش از آن یاد میکنند، این است که این ویژگیها و این موارد تنها برای مسئولین با آن شیوه ی اداره ی کشور مشکلات شمرده میشود، و سبب دردسرهای آنان است.

اماهمین ها برای جامعه ی فرهنگیان بی گمان ویژگیها ی بی مانندی هستندکه بایستی فرهنگیان از آنها با دید ارزش و توانایی و قدرتی یادکنند،که دیگر اقشار از آن بهره مند نیستند.آیا در یک جامعه ی نیمه دمکراتیک که تقریبا سرنوشت آنرا همه پرسیها معین میکند،قشری که دراقلیت باشند توانایی بیشتری درسرنوشت کشور خواهند داشت یا قشری که در اقلیت هستند؟

امروزه می بینیم که بزرگترین ویژگی شیعیان عراق که برتری آنان را نسبت به سایراقوام عراقی نشان میدهد و همین برتری موجب دادن امتیازات بیشتر در تقسیم قدرت سیاسی،اقتصادی و اجتماعی میشود،همان رای اکثریت است.و اگر می بینم که تا کنون معلمان از این ویژگی به سود خود استفاده نکرده اند،دلالیل فراوانی دارد،مانند:

  •  حرمت شغل معلمی، بخاطر باورهای مذهبی و میهنی.
  •  دانستن سیستم تعلیم و تربیت در سیاست بخاطر رسالت فرهنگ و آلوده نشدن با کارهای سیاسی.
  •  باور داشتن مسئولین کشور، بخاطر گفته های آنان مبنی بر اجرای دستورات قرآن،در همه ی بخشهای نظامی،آموزشی،سیاسی،اقتصادی،اجتماعی… بگذریم که بیان این سخن (زیاد بودن معلمان) تا چه اندازه نشان از نا آگاهی و بی خیالی و بی برنامه بودن گوینده ی این سخن دارد.زیرا اگر به معیارهای جهانی مراجعه کنیم،معلمان ایران با توجه به آمار دانش آموزان،نه تنها زیاد نیست بلکه بسیار اندک است،و انگهی،مگر تقسیم بودجه یک کشور بر چه پایه ای استوار است،که فراوان بودن،دلیل بی توجهی آنان باشد؟؟!! این سخن، هر فرد آگاه و هوشیار را از زندگی دراین مملکت و تلاش برای بهبود اوضاع اجتماعی دلسرد نموده،و آنان را از کوشش و ایثار بیشتر باز میدارد. زیرا با خود می اندیشد که چه کسی یا چه کسانی کمر به اداره ی کشور بسته اند؟ بیان این دیدگاه(داشتن تعطیلات فراوان و اینکه گروهی از کارمندان کشور در سال هفت هشت ماه بیشتر خدمت نمی کنند، اما ادعای بیشتری دارند،و۰۰۰)جای تاسف دارد و شاید یکی از بدبختی های این جامه این باشد که مدیران کشور هیچ کدام در تخصص خود به کار گرفته نمی شوند. بلکه بدون آگاهی و بدون تحقیق از روی میل خود هر چه بخواهند میگویند،بدون اینکه بدانیم این سخن یا آن کارگرد ما چه پیامدها و چه سوخت و سوزهایی دارد. و بر سر آیندگانی که ما آنها را ندیده و نشاخته ایم و هرگز آنها را نخواهیم دید اما خواسته یا ناخواسته سرنوشتشان را رقم میزنیم چه بلایی خواهیم آورد. جامعه را دچار بحرانی میکنیم که خودمان آگاه نیستیم.

آیابیان کننده ی این سخن(داشتن تعطیلات فراوان و۰۰۰۰)،میداند معلمی که در منزل خودش مطالعه میکند،در راستای توسعه ی جامعه تلاش میکند؟زیرا معلم هر چه بداند،آنرا به دانش آموزان می آموزد. آیا بیان کننده این سخن میداند،معلمی که یک فیلم سینمایی را، به دقت و با اندیشه تماشا میکند،در یک کلاس درس و آموزش است که فردای همآن روز این آموزش را به دانش آموزان خود انتقال میدهد؟؟!! ازاینها گذشته تطیلات تابستانی برای کسانی که جیبشان خالی است، چه سودی میتواند داشته باشد؟! بنده از طرف خود به عنوان یک معلم میگویم:درتابستان معلمین را مانندسایر ماههای سال سر کلاس فوق برنامه و یا کلاسهای آموزش ضمن خدمت و یا هرجای دیگر ببرند اما دستمزد آنها را به اندازه ی کارکنان وزارت نفت بپردازند.بیان جمله ی ( درآمد زا نبودن معلمان و۰۰۰)سخنی شرم آور است،که نه آیندگان بلکه عوام ترین انسان های امروزی به آن میخندد.زیرا هیچ درآمدی در جامعه بدون وجود آموزش و پرورش و بدون خواندن و نوشتن بدست نمی آید.گردش چرخ جامعه در گذشته،امروز و در آینده بدست معلمان بوده،و خواهد بود.این سه موضوعی که مسئولین این کشور دلیلی بر بی توجهی به معلمان میدانند نه تنها ضعف نبوده بلکه آنان از بیخبری و ناآگاهی همان نقاط قوت را نقطه ی ضعف انگشته و دلیلی بر بی توجهی به آنان دانسته اند.

۱- زیاد بودن فرهنگیان۰۰۰ ) بنده به معلمان مژده میدهم که: گردش چرخ جامعه که تا کنون بطور پنهانی در دست آنان بوده درآینده هم در پنهان و هم آشکا را بدست آنان خواهد افتاد.زیرا زیاد بودن نشانه ی بزرگی بر توانایی و قدرت آنان است،بخصوص در جامعه ای که رو به دمکراتیک بودن،توسعه یافتن و جهانی شدن میرود و جامعه ای که سرنوشت آنرا رای و همه پرسی معلوم میکند نه نیروی نظامی.

۲- تعطیلات فراوان تابستانی)،این تعطیلات میتواند،در اوقات فراغت معلمان و دانش آموزان را در کنار هم به عنوان نیرویی قدرتمند که از یک سو،اندیشه حاکم است و از سوی دیگر نیروی جوان،آموزش پذیر و جویای نام و لگو پذیر و قدرتمند ایستاده اند.همه چیز جامعه را در حیطه ی قدرت خویش قرار دهند.آنگاه که برای اهلش سخن از زور بازو به میان آید فرهنگیان جوانان جامعه را خواهند داشت،و آنگاه که سخن از دانش به میان آید،معلمان آموزش دهندگان دانش نیز هستند.

۳- درآمد زا نبودن معلمان):گذشته از مسائل فنی و نظر دانشمندان تعلیم و تربیت و اقتصاددانان و علمای مدیریت،دال بر محوری بودن آموزش و پرورش در اقتصاد جامعه. اگر معلمان و اندکی از دانش آموزان بخواهند از پولهای کم خود،سرمایه ای بسازند،در کوتاه مدت میتوان آنان را رقیبی سرسخت در برابر دولت و بانک مرکزی به حساب آورد.برای نمونه اگر بتوانیم ماهانه از هر معلم پنج هزار تومان گرد آوری کنیم،با این پول درماه اول سازمان غیر دولتی فرهنگیان صاحب ده میلیارد تومان و در یکسال سازمان دارای یکصد و بیست میلیارد تومان خواهد بود.حال با این حساب سر انگشتی خواهیم فهمید که معلمان چه قدرت اقتصادی مهمی هستند. آیا میتوانند با دولت و بانک مرکزی برابری کنند یا خیر؟!اگر پس انداز دانش آموزان را با آن جمع کنیم چه خواهد شد؟! آیا به زودی مثلا یکسال،سازمان فرهنگیان ایران تبدیل به یک قطب اقتصادی بزرگ نخواهد شد؟!

 ازدیگر ویژگیها و امتیازات منحصر به فرد معلمان میتوان به نکات زیر توجه کرد:

راستگویی ودرستکاری:

گذشته ازهمه ی اینها نیروی دیگری که دربیشترمعلمان سراغ داریم واین در طول تاریخ بشریت به اثبات رسیده است.راستگویی و درستکار بودن.معلمان است که آن نیز نیرویی بی مانند است

معلم باوری جامعه:

نیروی دیگری که به معلمان امتیازی تک و برگ برنده میدهد،(معلم باوری جامعه) است

بی گمان شمار بیشتر جامعه،بیشتر معلمان را بر اثر تجربه و پیش ذهنیتهای موجود به پاکی و درستی باور کرده و آنان را تایید می نمایند،که این میتواند به نقش مهم آنان در اصلاح و بهبود جامعه بسوی کمال از هر نظرکمک کند.

نفوذفراوان درمیان خانواده ها:

امتیاز دیگر معلمان،نفوذ فراوان آنان درمیان خانواده ها میباشد، نفوذی که در اعماق قلب فرزندان این مرز و بوم اثر گذار و کاری است. دانش آموزان میتوانند برای معلمان بزرگترین رسانه ی گروهی باشند، زیرا به سرعت و صادقانه و بی کم و کاست پیامها را به خانواده ها میرسانند. البته همه ی اینها سه شرط دارد.

الف)داشتن یک سازمان غیر دولتی محکم و با برنامه:بدست معلمان و دانش آموزان شناخته شده راستگو و درستکار که شکر خدا در میان فرهنگیان(اعم از معلم و دانش آموز) کم نیستد.و این نیز دارای جزئیات فراوانی است که در اینجا نمی گنجد.

ب)باور داشتن دانش آموزان و توجه به آنان بعنوان انسانهایی نیک و شایسته که نیازمند اعتماد،از سوی خانواده و مدرسه می باشند.و سپردن بخشی از امور سازمان به آنان .

پ) باور داشتن خود و اعتماد به همکاران برای شکل دهی به اوضاع نابسامان و آشفته ی اقتصادی فرهنگیان.                             

منبع:سازمان آموزش و پرورش استان خراسان

معلمین و تنزه طلبی از سیاست

شکی نیست که امروز سیاست تاثیر گذار  عمیق در سرنوشت جامعه و گروهها و اصناف دارد و هر کسی بخواهد خود را خارج از تاثیرات سیاست تصور کند دچار خطا شده است. سیاستمداران از طریق تاثیر گذاری در تصویب یا اجرای قانون از طریق پارلمان یا رای زنی و نفوذ در صاحبان قدرت می توانند تاثیر گذار بزرگ باشند. برای همین است که بعضا بازیهای سیاسی باعث پایمال شدن حقوق افراد جامعه میشود.

در همین رابطه معلمین تمایل کمتری برای سیاسی شدن دارند  و اکثر آنها سعی میکنند خود را درگیر مسائل سیاسی نکنند و حتی فعالان صنفی خود را از مسائل سیاسی مبرا میدانند.گویا اینکه رسالت آنها چیز دیگری است. اما واقعیت این است که ما با مسائل پیچیده ای سر و کار داریم که رسالت ما هم تحت تاثیر عوامل گوناگون از جمله سیاست قرار میگیرد. خصوصاً در جامعه ما که آموزش و پرورش را سیاسی کرده اند. و گویا این روند همچنان ادامه دارد.

 تنزه طلبی از سیاست برای رسیدن به حقوق صنفی راه چاره نیست. باید برای رسیدن به خواسته های صنفی راه سیاسی مناسبی را در پیش گرفت. و آن بسیج و همسو نمودن فرهنگیان در تاثیر گذاری در نتیجه انتخابات است. فرهنگیان باید تمام نمایندگانی که همسو با خواسته های صنفی آنها حرکت نمیکنند شناسائی و اسامی و سوابق آنها را در اختیار معلمین قرار دهند تا در انتخابات بعدی به آنها رای ندهند. و بلکه از تمام قدرت خود برای راه نیافتن آنها در مسئولیت ها استفاده نمایند. چنین شیوه ای حتی در مورد رئیس جمهور هم می تواند کارگر باشد. همچنین ما میتوانیم نماینده خاصی را  که  در پی منافع واقعی آموزش و پرورش است مورد حمایت قرار دهیم.

این مسئله تا کنون تحقق پیدا نکرده است و فرهنگیان نیروی خود را بین جناحها و افراد مختلف پخش نموده اند. و اصلا به منافع گروهی و صنفی خود توجه نکرده اند. و نتیجه آن را هم در اعتراضات صنفی و استیضاح آقای فرشیدی دیدیم.

معلمان از فرط سادگی پیچیده به نظر می‌رسند

معلمان چوب ناکارآمدی و بی‌تدبیری برخی از مدیران آموزش و پرورش و عدم هماهنگی مجلس و دولت بر سر لا‌یحه مدیریت خدمات کشوری را می‌خورند.

 در شامگاه 22 اسفند که نمایندگان دولت و کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در جلسه تشکل‌های صنفی و هیات رئیسه مجلس حضور نیافتند، معلوم بود که پرونده مطالبات معلمان وارد فاز جدیدی شده است. این جابه‌جایی در شرایطی رخ داد که اولا‌ در اجتماعات چند هزار نفری معلمان در بهمن و اسفند 85، هیچ حادثه خشونت‌آمیز و یا بی‌نظمی بروز نکرد؛ ثانیا سقف مطالبات و شعارهای معلمان حتی بعد از حوادث روز 23 اسفند که منجر به ضرب و شتم و دستگیری تعداد زیادی از معلمان شد، بالا‌ نرفت. شعار محوری معلمان در ماه‌های پایانی سال 85 و هم‌اکنون اجرای لا‌یحه نظام هماهنگ پرداخت حقوق است. در کنار این شعار اصلی، معلمان خواستار برکناری یا استیضاح وزیر آموزش و پرورش نیز شده‌اند. با چه معیاری می‌توان تقاضای معلمان برای اجرای لا‌یحه‌ای که در مجلس تصویب شده است و یا درخواست عزل یک مقام اجرایی را سیاسی و امنیتی قلمداد کرد؟ جز اینکه مدیران دولتی و نمایندگان مجلس ناتوان از اجرای وعده خود، صورت مساله را تغییر داده و مطالبات معلمان را در کادری غیرواقعی قرار داده‌اند. معلمان از اول تا آخر گفته‌اند که مطالبات ما سیاسی نیست و از حدود قانون پا فراتر نگذاشته‌اند.

 توجه به ویژگی‌های روانشناختی قشر معلم در درک ماهیت حرکت صنفی معلمان به مسوولا‌ن کمک می‌کند؛ صریح و مستقیم انتقاد می‌کنند. زبانشان گاهی تلخ و گزنده است. نسبت به منزلت و موقعیت اجتماعی خود حساسند و... رفتار کانون‌های صنفی هم تابعی از همین ویژگی‌هاست. تشکل‌های معلمان برخلا‌ف تصور برخی مسوولا‌ن، تشکل‌هایی باز هستند. گردانندگان این تشکل‌ها در مجمع عمومی از میان معلمانی انتخاب می‌شوند که همین ویژگی‌ها را دارند. بیان آنها آمیخته به احساسات و عواطف است.

در چارچوب‌های رایج سیاسی در جامعه ایران، مدیران کانون‌های صنفی منحصربه‌فردند. در توصیف آنها باید گفت: معلمند؛ فقط معلم؛ از فرط سادگی پیچیده به نظر می‌رسند. برخلا‌ف القای مدیران آموزش و پرورش نه دستی سیاسی پشت آنهاست و نه اصلا‌ میانه‌ای با سیاست دارند. بسیاری از آنها سابقه حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی را دارند، برخی از آنها جانبازند.

 خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش رسانه‌ها از بیان و رفتار معلمان گاه دچار شگفتی می‌شوند و گاهی هم می‌رنجند. متاسفانه مسوولا‌ن آموزش و پرورش این ویژگی‌ها را نمی‌شناسند. وقتی معاون وزیر آموزش و پرورش بعد از اولین تجمع 3 هزار نفری معلمان در برابر مجلس در اظهاراتی نسنجیده تجمع معلمان را غیرقانونی، غیرمنطقی و سیاسی نامید و اعلا‌م کرد که دست مدیران سابق پشت ماجراست و اصلا‌ این‌ها معلم نبوده‌اند، واکنش معلمان تشکیل اجتماعات 10 هزار نفری بود. این تک‌گویی‌های شگفت‌انگیز در ماه‌های بعد ادامه یافت تا جائی که وزیر در روز 23 اسفندماه دستگیری معلمان را در حضور ده‌ها خبرنگار تکذیب کرد.

حضور معلمان در ماه‌های اخیر در تجمعات گسترده، مرهون سازماندهی پیچیده تشکل‌های صنفی نبود که اصولا‌ چنین سازماندهی‌ای وجود ندارد. آنها شعاری را مطرح کردند که از عمق جان معلمان برمی‌خاست و مسوولا‌ن وزارت آ‌موزش و پرورش به جای تلا‌ش برای مدیریت مطالبات معلمان در چرخشی عجیب دیگر حتی نامی از لا‌یحه مدیریت خدمات به میان نیاوردند و با اظهارنظرهای نامربوط خود خشم و عصبانیت معلمان را برانگیختند. معلمان انتظار داشتند، بعد از بازداشت 15 و 17 روزه 9 تن از سران تشکل‌های معلمان تهران حقیقت ماجرا روشن شود و بار دیگر پرونده مطالبات معلمان در جایگاه واقعی آن یعنی مجلس و دولت، مورد بررسی قرار گیرد اما در حالی که اعضای فراکسیون 105 نفری فرهنگیان مجلس سکوت کرده‌اند و دولت نیز در پی جایگزین کردن طرحی مبهم به نام پرداخت پلکانی معکوس به جای لا‌یحه مدیریت خدمات دولتی است، بازداشت معلمان در همدان و احضار مجدد تعدادی از اعضای هیات‌مدیره کانون تهران، موید این است که نگاه مسوولا‌ن تغییر نکرده است و معلمان همچنان بر سر دوراهی ادامه اعتراض یا خاموشی ویرانگر مردد ایستاده‌اند.

 در حالی که جمشیدی سخنگوی قوه قضاییه روز سه‌شنبه به خبرنگاران گفت که فعالیت کانون همدان در دولت سابق و فعلی ممنوع اعلا‌م شده، یکی از اعضای این کانون می‌گوید: <تاکنون هیچ مرجع قضایی یا دولتی فعالیت‌های کانون صنفی معلمان همدان را غیرقانونی اعلا‌م نکرده است. اما اکبر عابدی معاون سیاسی - امنیتی استاندار همدان در اظهارنظری متفاوت، طی نکردن مسیر قانونی در انتخابات هیات‌مدیره را علت غیرقانونی بودن فعالیت کانون همدان می‌داند. عضو کانون در این خصوص می‌گوید: بسیاری از انجمن‌ها و نهادهای مدنی که در دوره اصلا‌حات پروانه فعالیت گرفته‌اند، در دولت نهم با مشکلا‌ت اداری و قانونی مواجه شده‌اند. ‌مسوولا‌ن دولتی با تغییر دلخواه مقررات و نکته‌سنجی‌ها بوروکراتیک می‌خواهند مانع ادامه فعالیت تشکل‌های مدنی مستقل شوند. معلمان با نگرانی می‌پرسند آیا این گفته‌ها مقدمه‌ای است برای غیرقانونی کردن فعالیت تشکل‌های صنفی معلمان؟ این در حالی است که نقش تشکل‌های صنفی تعدیل و پالا‌یش مطالبات خام و بعضا افراطی اعضای صنف است.

منبع : روزنامه اعتماد ملی- به نقل از گچ و دل فرهنگیان ایران

 

پویش معلمان

خانواده بزرگ معلمان با جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر با تمامی اقشار گوناگون جامعه از طریق دانش‌آموزان تحت تربیت خود در ارتباط بوده و تأثیرگذاران مستقیم بر خانواده‌ها و جامعه هستند.

 پرداختن به وضعیت این قشر از این جهت که می‌توانند بانیان فرهنگ ایرانی‌- اسلامی در این جامعه باشند و بر جوانب گوناگون زندگی افراد و جوامع تأثیرگذار باشند، حایز اهمیت خواهد بود.

در  چند دهه اخیر در تاریخ کشورمان، اگر چه شاهد توجهات به فرهنگیان و حرکت‌هایی  نیز  از سوی آنان بوده‌ایم، لیکن این توجهات و حرکت‌ها در همه دوره‌ها به نحو کامل رضایت‌بخش و ثمربخش نبوده‌اند که ریشه این امر را می‌بایست در ناکافی بودن  و ناکارآمد بودن حرکت‌ها دنبال کرد.

چنانچه موضوع پرداخت هماهنگ حقوق در سال 68، اختصاص بن در سال 80 ، افزایش 4 درصدی حقوق نسبت به سایر کارکنان دولت و افزایش 10 درصدی فوق‌العاده جذب مشاغل به معلمان، رضایت بلندمدت آنها را تأمین ننموده و فقط نقش مسکّن را ایفا کرده است که شاید علت این توجه ناقص را در تقسیم فرهنگیان به معلم و عضو هیأت علمی بتوان یافت که در این میان نقش معلم به عنوان یک عضو خانواده فرهنگی جامعه نادیده گرفته شده است.

از آنجا که حرکت‌ معلمان در گذشته فاقد انسجام بوده  است، پس از مدتی و شاید با تزریق مسکّن خاموش شده و برای  مدتی جز شنیدن صداهای پراکنده از آنان، حرکتی مشاهده نمی‌شود.

 در جریان حرکت اعتراضی معلمان در سال‌های اخیر نیز چون این حرکت فاقد انسجام بود نتوانست از فرصت‌های ممکن استفاده کند و خانواده فرهنگیان را فعالانه به حرکت در آورد.

لذا مشاهده می‌کنیم که در جریان این حرکت‌ها عناصر فرصت‌طلب وارد صحنه شده و نظام سیاسی را رو در روی معلمان قرار داده‌اند، علاوه بر عوامل فوق‌الذکر به اعتقاد نگارنده آسیب‌پذیری حرکت معلمان را می‌توان در ابعاد زیر بررسی کرد:

عدم توجه به امر آموزش در سطح کلان و ملی:

 در سطح کلان و ملی، پایین بودن اعتبارات آموزشی نسبت به سایر بخش‌ها و پایین آمدن ارزش علم و دانش در سطح افکار عمومی سبب شده است نیروهای کار‌آمد و  توانمند جذب مراکز آموزشی و فرهنگی نشوند که پیامد این امر پایین آمدن سطح فرهنگ جامعه و ضعیف و ناتوان شدن مربیان آموزشی شده است.

عدم رشد سازمان‌های غیررسمی معلمان:

 وجود جو بی اعتمادی در  جامعه فرهنگیان سبب شده است تا معلمان نسبت به یکدیگر اعتماد کافی نداشته باشند و نیز بازار شایعه پراکنی و هجویات باعث ایجاد نوعی بدبینی و عدم امنیت شغلی شده که در نهایت مانع اساسی در عدم رشد سازمان‌های غیررسمی در آموزش و پرورش شده است.

مشکلات مالی:

 بیشتر تشکل‌های صنفی به دلیل عدم ارتباط با کانون‌های ثروت و قدرت و نیز عدم پرداخت حق عضویت از سوی اعضا در انتشار و تکثیر اطلاعیه‌ها، انتشار جزوه‌های آموزشی، انتشار نشریه، نداشتن امکانات اولیه دارای مشکلات عدیده‌ای هستند که از ابتدای شروع فعالیت گریبانگیر آنها خواهد بود، در حالی که برخی دیگر از تشکل‌ها تحت حمایت دولت بوده و از بودجه عمومی وزارتخانه‌ ارتزاق می‌کنند.

ضعف تئوریک و پایین بودن سطح نگرش برخی از فرهنگیان:

 تمامی تشکل‌های موجود در آموزش و پرورش تاکنون طرحی مدون در باره وضعیت حاکم بر آموزش و پرورش و مشکلات اصولی فرهنگیان ارائه نداده‌اند و این موضوع سبب شده است تا همواره این تشکل‌ها مطالباتشان به صورت شعارهای سطحی  مطرح شود.

 تشکل‌های صنفی موجود در آموزش و پرورش برای آن که در آینده حرفی برای گفتن داشته باشند، باید ابتدا اقدام به افزایش سطح بینش معلمان کرده در حوزه سازمانی خود مبانی تئوریک محکم و درستی پیدا  کنند تا بتوانند مسایل گوناگون آموزش و پرورش  را تبیین کنند.

زیر سؤال رفتن منزلت اجتماعی معلمان و نداشتن امنیت شغلی:

معمولاً عدم توجه به امر آموزش در سطح کلان و استفاده از فضاهای آموزشی و تریبون‌های رسمی کشور و... که موجبات زیر سؤال رفتن منزلت اجتماعی معلمان را فراهم ساخته، سبب شده است معلمان باور به این که می‌توانند تحول و تغییر بیافرینند، را از دست بدهند.

مدیران سازمان‌های رسمی:

 برخی‌از  مدیران سازمان‌های رسمی آموزش و پرورش، به دلیل این که معمولاً خود به صورت غیر انتخابی بر سر کار آمده‌اند، اعتقاد اندکی به تشکل‌های صنفی در آموزش و پرورش دارند و به همین خاطر در بسیاری از موارد چون با مسایل حقوق صنفی معلمان روبه‌رو می‌شوند، واکنش نامناسبی نشان داده و با استفاده از اهرم‌های اداری همکارانی را که علاقه‌مند به دنبال کردن این‌گونه مسایل هستند، از صحنه خارج می‌کنند و به همین خاطر مشاهده می‌کنیم که معلمان کمتر حاضر می‌شوند در امور صنفی مشارکت کرده و یا فعالیت در تشکل‌ها را دنبال کنند.

14 فروردین 86 - روزنامه همشهری - امیر عباس میرزا خانی

همچنین برای مطالعه بیشتر می توانید به پست « اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به معلمان» از نویسنده وبلاگ مراجعه کنید.