چرا بهترین نظام آموزشی دنیا قصد تغییر دارد؟

فنلاند که بعنوان یکی از بهترین‌ها و شاید هم بهترین نظام آموزشی دنیا شناخته شده، قصد دارد برای بهبود کیفیت، تحولی اساسی در نظام آموزشی خود ایجاد و مواد درسی را حذف کند.

از سال ۲۰۱۶، تمام مدارس این کشور شمال اروپا نظام آموزشی جدید را با عنوان "پدیده یادگیری" در پیش خواهند گرفت.

در این برنامه جدید، کلاس یا مواد درسی وجود نخواهند داشت و جای آنها را "برنامه‌ موضوعی" خواهد گرفت یعنی برنامه‌هایی که با روند یادگیری کودکان سازگارند.

ماریو کالونن، مدیر آموزش و پروش هلسینکی، پایتخت فنلاند، می‌گوید: "در نظام آموزشی سنتی، کودکان به کلاس‌های مختلف می‌روند و برای مثال اول ریاضی دارند، بعد علوم و بعد ادبیات."

"اما در نظام جدید دانش‌آموزان بجای اینکه موضوعات مختلف را منفک از هم یاد بگیرند، حود نقش فعالی خواهند داشت و در برنامه‌ریزی مشارکت می‌کنند."

 

ادامه مطلب ...

آفت تنبلی؛ معلم یا دانش آموز!

جام جم آنلاین: «افت تحصیلی» و «مردودی» دانش آموزان، از جمله موانع بر سر راه نظام تعلیم و تربیت کشورمان است است که وقوع آنها، علل گوناگونی دارد ولی همواره نوک پیکان انتقادات ما متوجه «دانش آموز» است و از اثر گذاری سایر عوامل چشم پوشی می کنیم.

دانش آموز وقتی نمره 20 می گیرد، معلم به گونه ای جلوی اولیاء ظاهر می شود که او را تنها عامل برتری فرزندشان تصور کنند و اصلا کاری به هوش و استعداد و ذکاوت و تلاش دانش آموز ندارند ولی اگر معلمی هست که خاک گچ تخته سیاه را می خورد، حتما دانش آموزی هم هست که زحمت می کشد تا بتواند از آنچه می آموزد، بهره بگیرد.

متاسفانه «آفت تنبلی» در نظام تعلیم و تربیت ایران، فقط متوجه دانش آموز است و هیچ گاه نخواسته ایم باور کنیم و بپذیریم که بعضی وقتها «معلم تنبل» هم داریم.

به گزارش مهر، یک نظام آموزشی کارآمد کمترین افت تحصیلی و بالاترین بازدهی را دارد. از آنجا که افت تحصیلی با نظام آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی جامعه ارتباط تنگاتنگی دارد، بررسی آن مستلزم دریافت نظرات و ارزیابی دقیق عوامل بسیاری است.

بسیاری از افراد «افت تحصیلی» را به معنای ناتوانی دانش آموز در یادگیری مواد درسی می دانند درحالی که این تصور نادرست است. ناتوانی دانش آموز در فراگیری درس ممکن است از توانایی های ذهنی محدود و ضعیف ناشی شود در حالی که افت تحصیلی به معنای نزول از یک سطح بالاتر به سطحی پایین تر در تحصیل و آموزش است.

همانطور که گفته شد عوامل زیادی از جمله مشکلات خانوادگی، سواد والدین، عدم توجه معلمان به تفاوتهای فردی دانش آموزان در امر آموزش، دشواری امتحانات، کمبود تجهیزات و... به نحوی از انحاء در بروز افت تحصیلی دانش آموز موثر است اما آنچه دیده نمی شود، کارکرد پایین برخی معلمان در ارتباط با نحوه آموزش و انتقال مفاهیم به دانش آموزان است.

متاسفانه یا خوشبختانه باید به این واقعیت اعتراف کرد که در نظام تعلیم و تربیت ما هنوز هیچ پژوهش و تحقیق علمی و جامع در ارتباط با بررسی سطح کارآیی معلمان انجام نشده و ما نمی دانیم که چه تعداد از صدهها هزار معلم در مقاطع مختلف تحصیلی، از توانایی لازم برای انتقال مفاهیم به دانش آموزان برخوردارند. بنابراین، ادعا برای مواجهه با معضل "معلمان تنبل" فعلا در حد یک فرضیه است و نمی توان برای آن مستندات ارائه داد.

ولی چه خوب است، مسئولان نظام تعلیم و تربیت، کمی در این زمینه تامل و تفکر کنند تا شاید بتوان به موفقیت بیش از پیش دانش آموزان امیدوار بود. قطعا کسی منکر مشکلات معیشتی معلمان نیست اما نمی بایست به بهانه ای ، بهای ارزشمند تعلیم و تربیت را از دست داد.


بررسی نقش انگیزش در تعلیم و تربیت دانش آموزان

دنیای پرهیجان یادگیری

 چرا بعضی دانش آموزان ، مشتاقانه به تکالیف آموزشگاهی روی می آورند و در انجام دادن تکالیف آموزشگاهی از خود سختکوشی نشان می دهند، حال آن که بعضی دیگر، از تکالیف آموزشگاهی اجتناب می کنند و از روی بی علاقگی به انجام دادن آنها مبادرت می ورزند؟ چرا بعضی دانش آموزان از یادگیری در مدرسه و خارج از مدرسه لذت می برند و به پیشرفتشان افتخار می کنند، حال آن که بعضی دیگر، نسبت به یادیگری آموزشگاهی دلواپس و ناشادند؟ اینها پرسش های انگیزشی اند و برای یادگیری آموزشگاهی دانش آموزان اشارات مهم در بر دارند.

ادامه مطلب ...

قدرت ذهن ناخودآگاه برای فهم بهتر

یکی از بهترین راه‌های تقویت توانایی یادگیری و بالا بردن نمراتتان این است که راه و روش کار کردن با قدرت ذهن ناخودآگاهتان را یاد بگیرید.

فرایند فکر کردن ناخودآگاه است و ما آگاهانه از نتایج آن باخبر می‌شویم. همه تغییرات در ناخودآگاه ما صورت می‌گیرد. زمانی که آمادگیش را داشته باشیم، با آگاهی از آن تغییر باخبر می‌شویم.

اما این یعنی چه؟ اگر علاقمندید بدانید این چه مفهومی دارد، مقاله را با ما دنبال کنید…

ادامه مطلب ...

آمادگی ذهن کودکان برای یادگیری زبان دوم از 20 ماهگی

پژوهشگران فرانسوی دریافتند که ذهن کودکان از 20 ماهگی برای یادگیری پایه های زبان دوم آمادگی لازم را پیدا می کنند.

به گزارش خبرگزاری مهر، به اعتقاد دانشمندان دانشگاه پاریس دسکارته، کودکان در 20 ماهگی شروع به توسعه فرایندهای شناختی مفید برای یادگیری زبان می کنند و به نظر می رسد که بیشترین آمادگی را برای آموختن یک زبان خارجی به دست می آورند، حتی اگر در این سن شناخت عمیقی از زبان مادری خود نداشته باشند.

در این تحقیقات، محققان برای گروهی از کودکان فرانسوی یادگیری مختصر زبان انگلیسی را تجویز کردند.

نتایج این تحقیقات نشان داد که کودکان بالای 20 ماه توانستند به همان روشی که فرانسوی را حرف می زدند به انگلیسی نیز مسلط شوند.

به گفته این محققان، ذهن کودکان در این سن به طور مطلوبی می تواند اشکال مختلف واژگانی زبانهای مختلف را درک و یاد بگیرد.

براساس گزارش دیلی اکسپرس، این دانشمندان به والدین با ملیتهای مختلف توصیه کردند که فرزندان خود را پس از 20 ماهگی در معرض گوش دادن که به اشکال مختلف زبانهای خود قرار دهند. به این ترتیب ذهن کودک می توانند اطلاعات مختلف را دسته بندی کرده و هر دو زبان را تا سن دو و نیم سالگی با یک کیفیت یاد بگیرد.

دقت بچه های دو زبانه بیشتر است!

پژوهشگران ایتالیایی دریافتند که قدرت شناختی و دقت بچه های دو زبانه ای که در خانواده هایی بزرگ می شوند که پدر و مادر به زبانهای مختلفی سخن می گویند بیش از بچه های تک زبانه است.

به گزارش خبرگزاری مهر، دانشمندان عصب زبانشناسی مدرسه عالی بین المللی مطالعات پیشرفته در تریسته کشف کردند که مغز کودکان دو زبانه فعالتر از کودکان عادی بوده و در نتیجه پدیده دوزبانه بودن یک امتیاز شناختی برای این کودکان محسوب می شود. 

این دانشمندان که نتایج یافته های خود را در مجله ساینس منتشر کرده اند در این خصوص اظهار داشتند: "بزرگ شدن در یک خانواده دو زبانه موجب می شود که نه تنها فرایندهای بنیادی کلامی در کودک افزایش یابد بلکه موجب می شود دقت کودک نسبت به مسائل مختلف نیز افزایش یابد."

این دانشمندان با بررسی 6 کودک دو زبانه و 6 کودک تک زبانه 12 ماهه، عملکردهای اجرایی آنها را باهم مقایسه کردند.

در این آزمایش برای کودکان تحریکات صوتی به شکل کلمات مختلف با ساختارهای متفاوت تجویز شد. این کودکان باید می فهمیدند که در کدام طرف تصویر رایانه، شکل یک عروسک ناپدید می شود به طوری که همزمان با پخش بعضی کلمات، عروسک از طرف راست و با بعضی دیگر از واژه ها عروسک از طرف چپ تصویر خارج می شد. این آزمایش برای درک قدرت توجه و دقت کودکان انجام شد و نتایج آن نشان داد که واکنش بچه های دو زبانه صحیح تر و سریعتر از بچه های تک زبانه است.

این دانشمندان در این خصوص توضیح دادند: "قبل از حرف زدن، کودک دو زبانه از لحظه تولد برای تشخیص و تمایز زبان مادری از زبان پدری خود آماده می شود و بنابراین نسبت به یک کودک تک زبانه سازگاریها و انعطاف پذیری زبانی بیشتری دارند اما این بدان معنی نیست که بچه های دو زبانه باهوشترند اما مغز آنها کارآزموده تر از مغز بچه های تک زبانه است. مغز انسان انعطاف پذیری بسیار بالایی دارد و از این قابلیت برخوردار است که تحریکات زیادی را بپذیرد. از 7 تا 12 ماهگی مغز توسعه شناختی خود را آغاز می کند و یک کودک دو زبانه از همان ابتدا یاد می گیرد که مسائل پیچیده تری را حل کند و ساختارهای زبانی مختلفی را تشخیص دهد."

در همین رابطه:

تسلط به دو زبان از مغز محافظت می کند

آیا اندیشه گرفتار زبان است؟

روش های مطالعه صحیح

مهندس جوزدانی  

*** دوستان عزیز، قبل از شروع مطالعه حتماً هدفتان را مشخص کنید. این هدف می‌تواند لذت بردن از یک رمان،‌ فهمیدن و درک یک مطلب، شرکت در کنکور یا آمادگی برای امتحان و ..... باشد.

*** برای مطالعه مطالب، بهتر است در ابتدا به صورت کلی و اجمالی مرور کنید و سپس مطالعه جزئیات را شروع کنید.

*** برای تصمیمات و کارهای روزمره خود برنامه‌ای را دنبال کنید. برنامه‌ریزی، همت و پشتکار، پله‌های موفقیت را تشکیل می‌دهند. پس طبق برنامه عمل کنید و از اینکه نتوانستید کل برنامه را در مدت زمان مقرر تمام کنید، مایوس نشوید. 

ادامه مطلب ...

چگونه فرایند یادگیری خود را مدیریت کنیم؟

 درآمدی بر دانش «فراشناخت» ....        

● چند سؤال!

▪ یادگیری در ما چگونه صورت می گیرد؟

▪ یادگیری چه مراحلی دارد؟

▪ چگونه می توانیم نسبت به یادگیری خود اشراف داشته باشیم؟

▪ موفقیت تحصیلی، چه ارتباطی با مهارتهای فراشناختی می تواند داشته باشد؟

ادامه مطلب ...

چرا دانش آموزان درس را فراموش می کنند؟

بسیاری از دانش آموزان از اینکه درس ها را فراموش می کنند گله مند هستند.

اما چرا آنها درسهایی را که ادعا می کنند یاد گرفته اند فراموش می کنند؟

آیا آنها قدرت و توانایی لازم را برای یادگیری ندارند؟

چگونه می شود آنها فراموشی خود را به حداقل برسانند؟

از آنجاینکه حافظه انسان درگیر یادگیری و به خاطر سپردن مطالب است. در واقع فراموشی هم به حافظه انسان مرتبط است، نخست کمی درمورد حافظه صحبت می کنیم سپس به نحوه مطاله درست که منجر به فراموشی نشود می پردازیم.

 یک برداشت عامیانه حافظه را مخزنی تصور می کندکه اطلاعات آنجا ریخته شده و نگهداری میشود و در مواقع لزوم اطلاعات استخراج شده و یادآوری می شود.

 از نظر علمی حافظه عنوانی است در مورد توانایی انسان در یادگیری، نگهداری، یاآوری و استفاده از آن اطلاعات و دانش در مواقع لزوم.

ادامه مطلب ...

نخوردن صبحانه و حواس‌پرتی دانش‌آموزان

دکتر "مرتضی صفوی" متخصص تغذیه در این باره گفت: نخوردن صبحانه می‌تواند، اثرات منفی بر یادگیری داشته باشد، زیرا ناشتایی در شرایط طبیعی مکانیسم هموستاتیک گلوکز خون را در سطحی ثابت نگه می‌دارد تا بر عملکرد طبیعی مغـز لطمه نزند.

وی افزود: اگر مدت زمان نخوردن صبحانه طولانی‌تر شود، نگهداری قند خون در سطحی که مغز قادر به فعالیت طبیعی خود باشد، دشـوارتر و یادگیری و تمرکز حواس، مختل می‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گفت: حفظ قند خون در محدوده طبیعی، سبب بهبود عملکرد مغـز و یادگیری کودکان مدرسه‌ای می‌شود.

دکتر "صفـوی" گفت: یکی از علل افزایش یادگیری، ساخته شدن "استیل کولین"، و نقش آن در تقویت حافظه، ثابت شده است.

این متخصص تغذیه افزود: کودکانی که صبحانه نمی خورند، در انجام تکالیف ریاضی، کارایی کمتری دارند و قدرت خلاقیت و ابتکار آن‌ها در دروس دیگر نیز کاهش می‌یابد.

وی افزود: دانش آموزان افزون بر سه وعده اصلی غذایی به میان وعده هم نیاز دارند.

دکتر "صفـوی" تصریح کرد: دانش آموزان به ویژه در دوره ابتدایی باید هر 4 تا 6 ساعت برای نگهداشتن غلظت قند خون در حد طبیعی، غذا بخورند تا فعالیت سیستم عصبی و عملکرد مغز آنها در حد مطلوب باقی بماند.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گفت: کبد مسئول ذخیره گلوکز به صورت گلیکوژن و آزادسازی آن در خون در صورت نیاز است و در کودکان و دانش‌آموزان ابتدایی فقط برای حدود 4 ساعت گلیکوژن ذخیره می‌کند، به همین علت کودکان و دانش‌آموزان ابتدایی به خوردن غذا در وعده‌های بیشتر نیاز دارند و باید بین صبح تا ظهر و ظهر تا شب میان وعده مصرف کنند

منبع: سایت کنکاو

در همین رایطه

افزایش قدرت یادگیری با خوردن صبحانه


چگونه می توان فکر کردن را به کودکان آموخت؟

معمولا معلمان معترض هستند که یاد دادن یکسری اطلاعات خشک و بی روح به بچه ها و یادآوری آن در امتحانات بسیار سهل الوصول تر است از اینکه به آنها یاد دهیم که چگونه فکر کنند. آیا می توان اندیشیدن را به کودکان آموخت؟ تحقیقات می گویند: «بله»

معمولا معلمان معترض هستند که یاد دادن یکسری اطلاعات خشک و بی روح به بچه ها و یادآوری آن در امتحانات بسیار سهل الوصول تر است از اینکه به آنها یاد دهیم که چگونه فکر کنند.

 آیا می توان اندیشیدن را به کودکان آموخت؟ تحقیقات می گویند: «بله»

بخشی از تفکر، از تجربه نشات می گیرد؛ بنابراین برای اینکه بچه ها یاد بگیرند چطور فکر کنند (که شامل چگونگی ارزیابی آنها از موقعیت، چگونگی توجه آنها بر مهمترین جنبه ها، نحوه تصمیم گیری برای انجام کار، و چگونگی ادامه کار می شود) نیاز به تجربه دارند.

اما چگونه می شود بستر مناسب برای تجربه کودکان را فراهم آورد؟

مهارتهای فکر کردن درباره فعالیت های روزانه در مدرسه یا خانه را باید به کودکان و نوجوانان آموخت. این کار می تواند بسیار ساده آغاز شود. از خردسال ها سوالات با انتهای باز بپرسید که با آیا، چرا و چطور شروع می شوند؛ و درحالی که سوالات را برایشان می خوانید آنها را تشویق کنید مهارتهای کلامی خود را بهبود بخشند، این سوالات پرسشی می تواند کمک کند تا کودکان چگونه فکر کردن را یاد بگیرند. همین روش به کودکان سنین بالاتر هم می تواند کمک کند.

۱)- از کودکان بخواهید اطلاعات را با هم «جفت و جور» کرده و داده های جدید را با آنچه از قبل میدانستند، مقایسه کنند. این کار به آنها کمک می کند یاد بگیرند، ارتباط بین لغات یا مفاهیم را بشناسند و دریابند دو موضوع در چه نکاتی و مواردی با هم اشتراک و در چه مواردی با هم تفاوت دارند. دانش آموزان می توانند از طبقه بندی کردن اشیاء استفاده کنند که به آنها در یادآوری بهتر مطلب و اندوخته های ذهنیشان کمک کند.

۲)- عملکرد «تفکر انتقادی» را که توانایی ارزیابی کردن اطلاعات است را به بچه ها بیاموزید. به آنها بیاموزید تا درباره هر چیزی که می شنوند یا میخواهند که به دست بیاورند چهار پرسش بپرسند.

الف) آیا آن چیز جالب و درخور شایسته است؟

ب) دانستن اطلاعاتی راجع به ان چیز می تواند جزو اطلاعاتی قرار گیرد که اطلاعات عمومی به شمار میآید؟ مثلا اکسیژن ترکیب شده است از O۲ H

ج) اگر جزو اطلاعات عمومی قرار نمی گیرد، دلیل خاص بودن آن چیست و چرا کودک میل دارد راجع به آن نکاتی را بداند. اگر دلیلی دارد، آیا دلیل معتبر هست یا خیر؟ اگر نیست، بچه ها باید یادبگیرند که تلاشی برای درک و دانستن اطلاعاتی که به دردشان نمی خورد یا آن را دوست ندارند، نکنند.

د) به بچه ها نشان دهید چطور به یک مسأله نزدیک شوند:

کودکان نیاز دارند تشخیص دهند چه چیزهایی را می دانند، چه چیزهایی را نمی دانند و باید چه کاری انجام دهند، سپس آنها می توانند

نقشه یی را برای حل مساله طراحی کنند.

نقشه یی را ارزیابی کنند و تصمیم بگیرند که آیا موثر هست یا خیر؟

۳)- از «راهنمای تصورات ذهنی» و تصویر یک حادثه یا تجربه استفاده کنید. تخیلات حسی به ما کمک میکنند که اطلاعات را در حافظه بلندمدت ذخیره کنیم. هر چه از ظرفیت بیشتر حواسمان استفاده کنیم، بهتر است. به این ترتیب ممکن است از بچه ها خواسته شود در حین خواندن داستان هایی درباره صحرا، آن را «ببینند»  شن های آنجا را لمس کنند، به صدای باد گوش دهند و گرما و تشنگی را احساس کنند. این رویکرد از جزییات و حواشی استفاده می کند.

۴)- به بچه ها یاد دهید فراتر از آنچه یادگرفته اند، فکر کنند. ممکن است از بچه ها خواسته شود در حین مطالعه انقلاب آمریکا بگویند سربازان در دوره «فورگ» چه احساسی داشتند؟ چه لباسی پوشیده بودند؟ تصور کنید شما در آن موقعیت قرار گرفته اید، نامه یی به خانواده خود بنویسید.

۵)- خلاقیت را بر انگیزید. از بچه ها بخواهید اطلاعات تازه یی را خلق کنند یا بسازند. مثلا یک وسیله خانگی برای یکی از کارهای سخت خانگی درست کنند.

۶)- طرح های خلاق پیشنهاد کنید. مثل نوشتن یک شعر یا طراحی یک تصویر. بچه ها را تشویق کنید. نسخه دست اول تهیه کنند تا بعد آن را چاپ کنند.

۷)- به کودکان ابزار اساسی کار را بدهید و به آنها یاد دهید چطور و چه وقت آنها را به کار ببرند، مثل خواندن نقشه، انجام محاسبات و کاربرد ذره بین.

۸)- بچه ها را تشویق کنید اهداف را مرتب کنند و یک چارچوب زمانی برای آنها مشخص کنند و سپس آنها را یادداشت کنند. به این ترتیب می توانند پیشرفت خود را ببینند.

۹)- کودکان را یاری دهید تا بیاموزند چطور مهمترین نکات آنچه را که می خوانند می بینند یا می شنوند، پیدا کنند.

۱۰)- کودکان را به نوشتن ترغیب کنید. زیرا وقتی افکار را بخواهیم بر روی کاغذ بیاوریم ناچار باید آنها را مرتب کنیم. طرح هایی که بچه ها می توانند از آن لذت برده و چیزهایی از آن بیاموزند؛ از جمله نگهداری یک مجله، ارایه یک بحث به یکی از والدین (برای افزایش پول تو جیبی یا خرید یک چیز خاص یا یک حق) یا نوشتن نام به یک شخص مشهور         

منبع: روزنامه تفاهم

 

صداهای بلند یادگیری کودکان را به تاخیر می‌اندازد

خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران

سرویس: بهداشت و درمان - خانواده

صداهای بلند یادگیری کودکان را به تاخیر می‌اندازد

محققان مدعی شدند: در معرض قرار گرفتن گوش کودکان در حال یادگیری در مجاورت صداهای بلند هواپیماها، به خصوص در کنار فرودگاهها می‌تواند مهارت‌های خواندن این دانش‌آموزان و حتی کودکان در حال یادگیری را با مشکلات حاد مواجه کند. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، به نقل از شبکه خبری بی‌.بی.‌سی گروهی از محققان علوم پزشکی در انگلیس برای اثبات این ادعای خود بیش از 2800 کودک در حال یادگیری که در اطراف فرودگاه هترو در این کشور و همچنین سایر فرودگاهها در اسپانیا و هلند زندگی می‌کردند را مورد بررسی قرار داده‌اند. این مطالعه علمی - پزشکی نشان داد: افزایش هر پنج دسی بل صدا برای این کودکان،‌ فرآیند یادگیری آنها را تا دو ماه به عقب خواهد انداخت. یک کارشناس آمریکایی نیز گفت:‌ نتایج این تحقیق جالب، یافته‌های مربوط به تحقیقات گذشته را تایید می‌کند. گرچه این تحقیقات تنها مربوط به کودکان 9 یا 10 ساله‌ای بوده است که در اطراف فرودگاههای هترو در انگلیس، شیفول در هلند و باراخاس در اسپانیا زندگی می‌کرده‌اند با این حال کارشناسان اعلام کردند که این نتایج می‌تواند شامل سایر فرودگاهها نیز باشد. این تحقیق نشان داد: چنین صداهای بلندی، ‌قدرت خواندن کودکان در حال یادگیری را کاهش جدی خواهد داد. گرچه این تحقیق می‌گوید، هواپیماها و صداهای بلندشان ممکن است تاثیر کوچکی بر گسترش قدرت خواندن داشته باشند، با این حال تاثیر منفی بلند مدت آن همچنان ناشناخته باقی مانده است. این مطالعه ثابت کرده چنین صداهای بلندی می‌تواند یادگیری کودکان در حال یادگیری را تا 8 ماه به عقب بیاندازد.

http://www.isna.ir

اختلال کمبود توجه

خبرگزاری دانشجویان ایران - اهواز

سرویس: بهداشت و درمان - خانواده

یک روانشناس:

20 درصد کودکان به اختلال کمبود توجه مبتلا هستند. با حذف محرک‌های مزاحم دامنه توجه کودکان را افزایش دهیم.

« اختلال در توجه از شایع‌ترین اختلالات رفتاری میان دانش‌آموزان است. در حالی که داشتن توجه و تمرکز حواس از مهمترین عوامل مؤثر در یادگیری است. لذا همواره بسیاری از والدین دانش‌آموزان و معلمان مدارس احساس نگرانی خود را از کم توجهی یا بی‌توجهی بعضی از کودکان اعلام کرده و طالب مشاوره و راهنمایی هستند.»

جهان بخش جهان بخشی، کارشناس ارشد علوم تربیتی، در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران

- منطقه خوزستان - اظهار کرد: « بر اساس مطالعات انجام شده 20 درصد جمعیت کودکان و بزرگسالان مبتلا به اختلال کمبود توجه هستند و غالبا از نظر مهارت‌های اجتماعی و احساس خود ارزشمندی یا عزت نفس و همچنین در زمینه مهارت‌های ادراکی و مفهومی تا حدودی مشکل دارند.»

وی ملاک‌های تشخیص اختلال کمبود توجه را برشمرد و خاطرنشان کرد:« اغلب این افراد معمولا فراموشکارند، به سادگی حواس آنها با محرک‌های فرعی پرت می‌شود و هنگام صحبت با آنها به نظر می‌رسد که گوش نمی‌دهند. »

جهان بخشی عواملی همچون ژنتیک، شرایط قبل از تولد و شرایط خاص زیستی را از علل احتمالی بروز اختلال کمبود توجه در کودکان دانست و گفت:« اسکیزوفرنی، اختلالات عاطفی و یا عقب ‌ماندگی‌های ذهنی نمی‌تواند در شکل‌گیری این اختلال نقش داشته باشد. »

وی از راههای کاهش این اختلال و بالا بردن توجه با اشاره به نقش والدین و مربیان توضیح داد:« با فراهم کردن انگیزه توجه و به کار بستن محرک‌های قوی، توجه به نیازهای اساسی کودکان، لحاظ نمودن علاقه‌های دانش‌آموزان و حذف یا کاهش محرک‌های مزاحم محیطی می‌توان طول مدت و دامنه توجه کودکان و دانش‌آموزان دچار اختلال کمبود توجه را به تدریج افزایش داد.»

این روانشناس با بیان این که تلاش برای تقویت دامنه توجه کودک رمز موفقیت اصلاح این اختلال است، تصریح کرد:«‌ تدارک برنامه‌های آموزشی جامع، بهره‌گیری از محرک‌های تازه سمعی و بصری و تقویت مهارت‌های اجتماعی، ادراکی، مفهومی نیز در افزایش دامنه توجه نقش مهمی می‌تواند داشته باشد.»

وی یادداشت برداری را به هنگام یادگیری به افراد دچار این اختلال توصیه کرد و یادآور شد:« همچنین باید از کودک بخواهیم تا پس از خواندن متن هر چیزی که متوجه شده بیان و یا این که دیکته‌ دارای چندین غلط را تصحیح کند»

http://www.isna.ir/

یادگیری به روش کل به جزء(روش قیاسی)

 

یادگیری از طریق دو روش می تواند صورت بگیرد. رو ش استقرائی یا روش جزء به کل و روش قیاسی یا روش کل به جزء.

فرض کنید دو نفر برای بدست آوردن موقعیت جغرافیایی شهر تهران به مطالعه این شهر می پردازند. نفر اول برای این منظور سوار اتومبیل خود می شود و به خیابانها و نقاط مختلف شهر میرود  تا از طریق آن تصور کلی از تهران را بدست آورد(روش استقرائی) اما نفر دوم سوار بر هواپیما میشود و از بالا به تهران نگاه میکند و  بدون درگیر کردن خود در جزئیات تصور کلی را از شهر بدست می آورد و سپس از پائین به مطالعه جزئیات میپردازد.(روش قیاسی).

درک مفهوم درس از کل به جز بسیار پر اهمیت است برای این منظور ابتداء مفاهیم کلی درک و سپس تقسیم بندی میشود در مرحله بعد مسائل جزئی مربوط به کلیات درک و ارتباط داده میشود. چنین روشی میتواند مغز را در یادگیری یاری دهد چون وقتی مغز تصوری از یک مفهوم بدست می آورد جزئهای مربوط به آن را هم در قالب همان کلیت قرار میدهد و این فراموشی را به حداقل می رساند.

به عنوان مثال، وقتی مغز ما مفهوم میز را در ک می کند آنوقت هزاران میزی که در خارج از ذهن ماست و صورت های مختلفی دارد در قالب میز در مغز ما دسته بندی میشود اما اگر مفهوم میز را ما درک نمی کردیم آنوقت هزاران میز را جدا جدا تصور می کردیم در نتیجه نگهداری صورت همه آنها برای ما بسیار مشکل بود.

در رابطه با نحوه خواندن کتابهای به روش کل به جزء، فرض کنید در کتاب علوم دوره راهنمائی بخشی به نام نیرو وجود دارد سپس موضوعات مختلفی در این بخش شرح داده شده است مثل اصطکاک، نیروی جاذبه، نیروی آهن ربا و غیره. یادگیری از کل به جزء در صورتی محقق می شود که:

 1- ابتداء مفهوم نیرو برای دانش آموز درک شود. 2- دانش آموز این را درک کند که آن بخش کلا در مورد نیروست.3- انواع نیرو را در آن بخش ببیند و علت نیرو بودن آن را بفهمد و بتواند آنها را با مفهوم کلی نیرو ارتباط دهد.4 - در پایان بتواند جزئیات تک تک نیروها را درک کند.

چنین روشی در یادگیری میتواند دانش آموز را مسلط نشان دهد و یادگیری او را هوشمندانه گرداند. گر چه یادگیری از جزء به کل در بعضی عرصه ها مثل ورزش بیشتر مورد توجه است اما روش کل به جزء در حوزه آموزش مدرسه خصوصا در مطالعه کتابها بدون معلم، موثر تر نشان میدهد.

یادگیری به روش کل به جزء(روش قیاسی)

 

یادگیری از طریق دو روش می تواند صورت بگیرد. رو ش استقرائی یا روش جزء به کل و روش قیاسی یا روش کل به جزء.

فرض کنید دو نفر برای بدست آوردن موقعیت جغرافیایی شهر تهران به مطالعه این شهر می پردازند. نفر اول برای این منظور سوار اتومبیل خود می شود و به خیابانها و نقاط مختلف شهر میرود  تا از طریق آن تصور کلی از تهران را بدست آورد(روش استقرائی) اما نفر دوم سوار بر هواپیما میشود و از بالا به تهران نگاه میکند و  بدون درگیر کردن خود در جزئیات تصور کلی را از شهر بدست می آورد و سپس از پائین به مطالعه جزئیات میپردازد.(روش قیاسی).

درک مفهوم درس از کل به جز بسیار پر اهمیت است برای این منظور ابتداء مفاهیم کلی درک و سپس تقسیم بندی میشود در مرحله بعد مسائل جزئی مربوط به کلیات درک و ارتباط داده میشود. چنین روشی میتواند مغز را در یادگیری یاری دهد چون وقتی مغز تصوری از یک مفهوم بدست می آورد جزئهای مربوط به آن را هم در قالب همان کلیت قرار میدهد و این فراموشی را به حداقل می رساند.

به عنوان مثال، وقتی مغز ما مفهوم میز را در ک می کند آنوقت هزاران میزی که در خارج از ذهن ماست و صورت های مختلفی دارد در قالب میز در مغز ما دسته بندی میشود اما اگر مفهوم میز را ما درک نمی کردیم آنوقت هزاران میز را جدا جدا تصور می کردیم در نتیجه نگهداری صورت همه آنها برای ما بسیار مشکل بود.

در رابطه با نحوه خواندن کتابهای به روش کل به جزء، فرض کنید در کتاب علوم دوره راهنمائی بخشی به نام نیرو وجود دارد سپس موضوعات مختلفی در این بخش شرح داده شده است مثل اصطکاک، نیروی جاذبه، نیروی آهن ربا و غیره. یادگیری از کل به جزء در صورتی محقق می شود که:

 1- ابتداء مفهوم نیرو برای دانش آموز درک شود. 2- دانش آموز این را درک کند که آن بخش کلا در مورد نیروست.3- انواع نیرو را در آن بخش ببیند و علت نیرو بودن آن را بفهمد و بتواند آنها را با مفهوم کلی نیرو ارتباط دهد.4 - در پایان بتواند جزئیات تک تک نیروها را درک کند.

چنین روشی در یادگیری میتواند دانش آموز را مسلط نشان دهد و یادگیری او را هوشمندانه گرداند. گر چه یادگیری از جزء به کل در بعضی عرصه ها مثل ورزش بیشتر مورد توجه است اما روش کل به جزء در حوزه آموزش مدرسه خصوصا در مطالعه کتابها بدون معلم، موثر تر نشان میدهد.

عوامل موثر بر یادگیری (قسمت دوم)

چرا همه افراد مطالب درسی را یکسان درک نمی کند ؟

صرف نظر از فرایند شکل گیری  هوش (محیطی یا اکتسابی) هوش همه ی دانش آموزان یکسان نیست و معلمان در کلاسهای درس با دانش آموزان مختلفی از نظر هوشی روبرو هستند. برای همین است که عده ای زود یاد می گیرند و عده ای دیر. اما مسئله قابل توجه این است که در مدارس عادی در هر کلاس سی نفره 2 الی 5 نفر در سطح هوش متوسط به بالا عمل میکنند. و ظاهرا درسها را خوب می فهمند. البته این هم قابل مناقشه است. که آیا یادگیری آنها عمیق است یا نه؟ آنچه که مسلم است اینکه عده  زیادی از دانش آموزان و واقعاً مطالب کتابهای درسی را نمی توانند به خوبی بفهمند. گرچه برخی از دانش آموزان در این راه تلاش زیادی میکنند. اما گویا موانع جدی برای درک واقعی از مطالب درسی وجود دارد . شاید گفته شود که عواملی چون روش تدریس و عملکرد معلمان و علاقه افراد هم در این میان تاثیر گذار هستند. پس نمی توان همه چیز را به هوش دانش آموزان نسبت داد. در جواب باید گفت شکی نیست که این عوامل موثر هستند . اما واقعاً هوش افراد و در نتیجه سطح درک آنها در دنیای واقعی متفاوت است. و این به طور ضمنی به ما این پیام را می دهد، که یادگیری افراد در یک سطح صورت نمی گیرد. و معلمان نیز به علت حجم و محتوی کتابها و حرکت در چهار چوب زمانی و بودجه بندی کتابها که برای آنها از طرف سازمان طرح ریزی شده، حرکت می کنند. در نتیجه نمی توانند روی درسها بیشتر توقف کنند، تا بتوانند یادگیری دانش آموزان را وسعت دهند. از طرف دیگر گروه زیادی از دانش آموزان واقعاً می خواهند وارد دانشگاه شوند و پیشرفت کنند. و والدین عده ای زیادی از این دانش آموزان هم مجدانه وضعیت تحصیلی فرزندان خود را پیگیری می کنند. و بعضا حساسیت افراطی از خود نشان میدهند. و می خواهند، به هر نحوی زمینه ی شکوفایی فرزندان خود را فراهم آورند .

پس چه باید کرد؟ و چگونه سطح یادگیری این گروه از دانش آموزان را می توان بالا برد ؟

افراد جامعه ما فکر میکنند که مدرسه مسئولیت همه چیز را در این رابطه باید به عهده بگیرد. اما واقعاً منطقی نیست اینگونه فکر کنیم. چون مدرسه هم محدودیت های زیادی در این رابطه دارد . محدودیتهایی چون : کمبود زمان ، کمبود امکانات ، حجم و محتوای کتابهای درسی، تعداد دانش آموزان در کلاسها ، تفاوتهای فردی از نظر هوشی و شخصیتی و همچنین معلمان و غیره. پس همه چیز را نمی توان به گردن مدرسه انداخت. گرچه مدرسه یک عنصر تعیین کننده در فرایند یادگیری دانش آموزان است. با همه این صحبت ها به نظر می رسد، که خود دانش آموزان و اولیای آنها خارج از مدرسه هم باید به فکر حل مشکلات تحصیلی خود برآیند. و دانش آموزان بیشتر زحمت بکشند، و زمان بیشتری را به درس اختصاص دهند. اما آنها برخی از درسها را به تنهایی نمی توانند بفهمند. برای همین باید کسی این گونه دروس را به آنها توضیح داده و راههای درک و یادگیری را به آنها نشان دهد. و صرفا منتظر مدرسه نمانند.

 

عوامل موثر بر یادگیری(قسمت اول)

عوامل موثر بر یادگیری

1- آمادگی 

الف) از نظر جسمی ، عاطفی، به رشد کافی رسیده باشد.

ب) محیطی که توام با ترس و وحشت ، دلهره ، اضطراب و پریشانی باشد یادگیری را مختل می کند.

2- تجارب گذشته

الف) هر آموخته جدید ریشه در آموخته های قبلی دارد. بنابراین هر درس جدیدی که آموخته می شود، بر پایه و اساس درسهای قبلی نهاده شده باشد.بنابراین کسی که درسهای قبلی را نفهمیده است درسهای جدید را نخواهد فهمید. معلم  هم باید آموخته های جدید را بر پایه آموخته های قبلی پایه گذاری کند. تا درگیری  ذهنی با آموخته های جدید ایجاد شود.

ب) تجارب گذشته همانطور که ممکن است باعث یادگیری مطالب جدید شود، همچنین ممکن است برای یادگیری جدید نوعی مانع باشد. این زمانی است که تجارب گذشته اشتباه فهمیده شود. و یا تجارب گذشته به گونه ای نادرست برای یاد گیرنده تفهیم شده باشد. ویا تصور نادرستی از تجارب گذشته وجود داشته باشد.

3) روش تدریس معلم

معلم برای یادگیری دانش آموزان کدام روش تدریس را برگزیند بسیار مهم است. بنابر این روش تدریس معلم در یادگیری دانش آموزان بسیار موثر است. امروزه روش های تدریس نوین جایگزین روش های تدریس سنتی میشود.

روش های تدریس سنتی بیشتر تلاش و کوشش معلم را می طلبد. اما روش های تدریس نوین بر پایه ی دانش آموز محوری است. و معلم بیشتر به عنوان هدایت کننده مطرح می باشد. و دانش آموزان برای یادگیری فعال هستند.

4) تمرین و تکرار

تمرین و تکرار تاثیر انکار ناپذیری بر یادگیری  ما دارد. هرچه تمرین و تکرار بیشتر شود، یادگیری هم بیشتر می شود. اما کمیت و مقدار این چگونه باید باشد بسیار مهم است. بسیاری از آموخته های ما در مدت زمانی کوتاه فراموش می شوند، بنابراین با تمرین و تکرار و سپردن آموخته ها به حافظه بلند مدت زمان فراموشی ما هم دیر صورت می گیرد.

5) انگیزه و هدف

بی شک داشتن انگیزه میل و رغبت و علاقه، و همچنین هدف، مهمترین عامل موثر بر یادگیری است.

6) موقعیت و محیط یادگیری

محیط یادگیری از نظر فیزیکی و تجهیزات و امکانات مدرسه، مثل کتابخانه، آموزشگاه ، کارکنان مدرسه ، دانش آموزان و فضای مناسب مدرسه بر یادگیری تاثیر دارند.

7) رابطه کل و جزء

هر جزئی به تنهایی معنایی ندارد. در نظر گرفتن جایگاه هر جزء نسبت به کل است که آن جز معنی پیدا میکند. کل قابل تعمیم به اجزاء است. بنابراین ارتباط اجزا با کل یادگیری را موثر می کند. هر مطلب درسی باید در کل شناخته شود. سپس به اجزاء آن پرداخته شود. اگر در کتاب های درسی دقت کرده باشیم می بینیم، که هر کتاب در کل به یک موضوع درسی می پردازد. و سپس بخش ها و فصل های کتاب هم به عنوان یک درس به موضوع خاصی

می پردازد. سپس اینها دارای مطالبی است که اجزای درسها را تشکیل می دهد. این مثل آن است که کسی تصمیم گرفته باشد. موقعیت جغرافیای شهر تهران را مورد مطالعه قرار دهد. این شخص دو راه پیش روی دارد یا با  سفر به داخل و حومه شهر آنرا مورد مطالعه قرار می دهد تا موقعیت جغرافیای شهر را درک کند. یا می تواند سوار یک هواپیما شود و از ارتفاع مناسب به نظاره بنشیند و شکل کلی تهران را از بالا ببیند. سپس اطلاعات خود را از پایین دنبال کرده و تکمیل کند.راستی کدام روش می تواند ما را به تصویر دقیق شهر رهنمون سازد؟