حميدرضا حاجيبابايي در ديدار امروز خود با مربيان امور تربيتي استان تهران گفت: «آنقدر در آموزش و پرورش ميمانم تا به زور مرا بيرون بيندازند و به هيچ چيز جز آموزش و پرورش فكر نميكنم بنابراين همه به آموزش و پرورش كمك كنند تا به اهدافش برسد».
به گزارش فارس «توانا»، همايش "بهار تربيت در طراوت تحول بنيادين " ويژه سالروز تأسيس امور تربيتي كه صبح امروز با حضور وزير آموزش و پرورش، مديركل آموزش و پرورش شهرستانهاي استان تهران و گروهي از مربيان امور تربيتي اين اداره كل در تالار وزارت كشور برگزار شد، با حاشيههايي همراه بود.
ـ اين برنامه هم مطابق معمول بسياري از برنامههاي دستگاههاي اجرايي از نمك تأخير بيبهره نبود و پس از آنكه با ۳۰ دقيقه تأخير نسبت به زمان اعلام شده، در ساعت ۹:۳۰ آغاز شد، با اجراي برنامه گروه سرود دانشآموزي متشكل از دانشآموزان دختر و پسر ادامه يافت.
ـ پس از صحبتهاي مرتضي تمدن استاندار تهران و رحيم زماني مديركل آموزش و پرورش شهرستانهاي استان تهران، نوبت به وزير آموزش و پرورش رسيد؛ حاجيبابايي در ميانه صحبتهايش گريزي به دوران جواني خود زد و از مسئوليت اداره دبيرستان در ۲۱ سالگي و رياست اداره آموزش و پرورش در ۲۲ سالگي ياد كرد؛ البته اين ياد كردنها با تشويقهاي حضار همراه بود كه ۳۰ سال پيش آقاي وزير را تحسين ميكردند.
ـ نكته جالب توجه در بيان اين خاطره زماني بود كه حاجيبابايي از معلمي ياد كرد كه با گرفتن ابلاغ به دبيرستان تحت مديريت او وارد شده بود و سراغ مدير دبيرستان را از جواني ميگرفت كه با داشتن جايگاه مديريت، مشغول تعويض لامپ يكي از كلاسها بود و پس از آن نيز باور نميكرد كه مدير دبيرستان همين جوان ۲۱ ساله است.
ـ صحبتهاي وزير آموزش و پرورش با بيان اهميت و حساسيتها و در عين حال افتخارآميز بودن كار در آموزش و پرورش ادامه پيدا كرد و اين بيان با اين صراحت همراه بود كه «آنقدر در آموزش و پرورش ميمانم تا به زور مرا بيرون بيندازند و به هيچ چيز جز آموزش و پرورش فكر نميكنم، بنابراين همه به آموزش و پرورش كمك كنند تا به اهدافش برسد».
ـ حاجيبابايي در اين قسمت از صحبتهاي خود خاطره مشورت خود با پدر و خواجه شيراز براي قبول مسئوليت وزارت را كه چند ماه پيش در مراسم معارفه مديركل آموزش و پرورش استان البرز بيان كرده بود، تكرار كرد و دوباره يادي از پاسخ حافظ كرد كه گفته بود:
«يا كار به كام دل مجروح شود / يا مُلك تنم مَلِك بيروح شود/ اميد من آن است به درگاه خدا / كه ابواب سعادت همه مفتوح شود».
ـ در دقايق پاياني صحبتهاي يك ساعته آقاي وزير، يكي از مربيان پرورشي حاضر در برنامه به عنوان ميهمان، از ميان جمعيت بلند شد و خواستار حضور در جايگاه و صحبت با وزير و حاضران شد و پس از كسب مجوز از سوي وزير، بر روي جايگاه سخنراني حاضر شد.
وي پس از ايستادن در كنار وزير، ضمن تشكر از او به خاطر اقدامات انجام شده در دوران مسئوليتش، دردهايي را نيز با شخص اول نظام تعليم و تربيت و همكاران خودش در ميان گذاشت.
آقاي مربي پرورشي از تدريس و فعاليت پرورشي خود در منطقه محروم "امينآباد " و افتخار خود به حضور در اين منطقه گفت و يادي از مدرك تحصيلي پايين خود كرد؛ البته اين نكته را با صداقت و صراحت معلمي همراه كرد و افزود: پايين بودن مدرك من به خاطر ضعف سيستم مديريتي آموزش و پرورش بوده است چرا كه به هنر علاقه داشتم اما آموزش و پرورش به دليل عدم نياز به اين رشته امكان ادامه تحصيل را به من نميداد.
اين معلم داراي ۲۱ سال سابقه كار، از ادارات آموزش و پرورش مناطق و نواحي گلايه كرد كه به بهانه محروم بودن منطقه امينآباد و عدم نياز آن به هوشمندسازي مدارس، كمك چنداني به اين كار نكردهاند؛ در حالي كه خيّران و به ويژه صاحب يك سنگبري براي هوشمندسازي اين مدرسه و تجهيز آزمايشگاه آن، كمهمتي بعضي از مديران را جبران كردهاند.
اين مربي صاحب درد و در عين حال صادق و دوستداشتني، در آخر حرفي را زد كه گويا حرف دل تمام فرهنگيان حاضر در طبقات بالا و پايين تالار وزارت كشور بود؛ وقتي كه از بيش از حد بودن بخشنامههاي ارسالي به مدارس گلايه كرد، اين گلايه تشويق شديد حضار را به دنبال آورد.
ـ پس از اينكه آقا معلم مجدداً از وزير تشكر كرد و به صندلي خود برگشت، آقاي وزير هم با تشكر از او، يادي از مديركل سابق آموزش و پرورش شهرستانهاي استان تهران كرد و سخن خود را به پايان برد تا در ميان خبرنگاران حاضر شود و به دغدغههاي مردم از زبان اهالي رسانه پاسخ دهد. منبع
برای دیدن عکس های این مراسم کلیک کنید:
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۱۲/۱۰ ساعت 9:40 توسط معلم
|