ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
مطالعه سیر اتفاقات بعد از فوت پیامبر اسلام که منجر به انزوای اهل بیت پیامبر اسلام شد انسان را متحیر میکند. این اتفاقات از آنجا آغاز شد که با مرگ پیامبر اسلام گروهی برای گرفتن قدرت سیاسی جامعه مسلمانان، در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند تا برای پیامبر جانشینی انتخاب کنند این در حالی بود که اهل بیت پیامبر در مراسم تدفین پیامبر اسلام بودند. و آنها در حالی به خانه برگشتند که ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب شده بود. اما اهل بیت پیامبر و یاران وفادار آنها هرگز در این جلسه شرکت نکردند. حتی اطلاع آنها از این جلسه شور و مشورت، آنها را بسیار آزرده خاطر ساخت.
دختر پیامبر خدا بعد از انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمین به شکلهای مختلف اعتراض شدید خود را به گوش وی رساند. و از طغیان و پیمان شکنی آنها شکوه ها کرد. تا آنجا که در راه دفاع از حق حضرت علی(ع) مورد هجوم و اهانت قرار گرفت. و عاقبت در سن 18 سالگی در اوج جوانی رحلت فرمود.
حضرت علی (ع) تا مدتی ( شش ماه) بعد از انتخاب ابوبکر با او بیعت نکرد و هنگامی هم که مجبور کردند با او بیعت کند مشت خود را باز نکرد. و ابوبکر هم به همین اندازه راضی شد. اما علی(ع) برای جلوگیری از فرو پاشی اسلام و مصلحت قرآن و اسلام و وحدت مسلمانان سکوت و مدارای سختی را در پیش گرفت. و حتی برای عزت جامعه نوپای اسلام با خلافا همکاری کرد.
این چنین شد که راه اهل بیت پیامبر و اندک یاران وفادار آنها، از راه اجتماع کنندگان در سقیفه بنی ساعده و خلافای بعد از آنها جدا شد. و این شکاف روز به روز زیاد شد. تا جائی پیش رفت که از کشتن فرزند پیامبرشان حسین(ع)، هیچ ترسی به خود راه ندادند و در روز عاشورا پاکترین انسانها را کشتند و اهل بیت پیامبر را به اسارت بردند و یزید به یاد دوران بت پستی و جاهلیت اجداد خود در حضور اهل بیت پیامبر شعر سرود. و از برتری اجداد بت پرست خود سخن گفت. این یزید فرزند همان کسی بود که سب امام علی(ع) و خاندان او را در شام بر سر نماز ها انداخت و در کشتن یاران صدیق علی(ع) از هیچ جنایتی فرو گذار نکرد. امام حسن(ع) هم به تحریک او به شهادت رسید.
بعد از پیامبر اسلام، دو راه گمراهی و ضلالت از یک طرف و راه هدایت و روشنی از طرف دیگر تاکنون ادامه یافته است. راه گمراهی و ضلالت همان که شبهه ناکترین راهها بود و ریشه شخصیت بزرگان آنها در بت پرستی بود همان راهی که در سقیفه بنی ساعده شروع شد تا رسید به گمراهترین آنها یعنی معاویه و یزید و ...
و راه دیگر، راه هدایت و روشنی بود همان راهی که پاکترین راهها و روشنترین آنها بود. در راس آنها انسانهایی که اجداد آنها هرگز بت پرست نبودند و شخصیت آنها هرگز تجربه بت پرستی را نداشته است و اینها همانها بودند که در دامن پیامبر اسلام تربیت یافته بودند فاطمه(س)، علی(ع)، حسن(ع)، حسین(ع)، سجاد(ع)،.... پس چگونه است که انسان راه روشن را درک نکند و چگونه است که فرزندان پیامبر خود را نشناسد و حتی آنها را بکشد، بعد نماز هم بخواند.و و و
مقدمه
یکی از عقدههایی که از جهت واکنشهای رفتاری و علمی دارای دو گونه تاثیر مثبت و منفی میباشد، عقده حقارت است که در اثر عوامل و انگیزههای گوناگون در روان انسانها بوجود میآید. پیاژه در اینباره میگوید: به نظر روانشناسان هیچ مرد یا زنی نمیتواند بطور کامل از عدم تعادلی که منجر به نشانههای روانی عقده حقارت میشود، فرار کند. ولی این عدم تعادل گاه رسیدن به موفقیتهای بزرگ را سبب میشود. در واقع بعضی پیروزیها را ممکن است نتوان بدون محرک قوی احساس حقارت بدست آورد.
تفاوت بین شخصی که از احساس طبیعی حقارت استفاده مثبت میبرد و از آن برای کسب موفقیت بیشتر بهره میبرد، با کسی که تسلیم آن میشود، فراوان است. اما از نقطه نظر علمی هم آن پیروزی خارقالعاده و هم آن شکست و حالت منفی هر دو ، دو درجه مختلف از عقده حقارت است. هنگام مواجهه یا پیشامدهای تازه ، کوشش دارد با آنها برخورد نکند یا وضع دفاعی بخود بگیرد و یا به نحوی موقعیت خود را عوض کند.
حتی ممکن است در این راه مبالغه نموده و دفع تهاجمی به خود بگیرد و این وضع تهاجمی گاه به صورت مبالغهآمیز درآمده و به احساس برتری مبدل میشود. تفاوت بین یک شخص معمولی و کسی که مبتلا به عقده روانی حقارت یا برتری میباشد، در کوشش برای کسب قدرت است. اولی برای انجام بهتر کار و وظیفهاش و دومی قدرت را برای نمایش دادن شخصیت خود به مردم.
از احساس حقارت تا فعالیت مضاعف
در احساس حقارت ، شخص را میتوان به سهولت به طرف پیشرفتها و پیروزیها راهنمایی کرد. ولی وقتی احساس حقارت به عقده حقارت تبدیل شد، امکان هدایت و بهره برداری از آن از بین میرود. آدلر میگوید: احساس حقارت ممکن است هم اشخاص سالم و هم آنهایی که دچار عقده حقارت هستند را وادار به فعالیت کند، برای اشخاص سالم رسیدن به هدف ، احساس برتری بوجود میآورد. ولی کسی که دچار عقده حقارت است، هرگز موفق نمیگردد و حتی با رسیدن به هدفهایش نمیتواند بر احساس ناتوانی و بیکفایتی خود مسلط شود.
وقتی احساس حقارت تبدیل به عقده میگردد
وقتی احساس حقارت تبدیل به عقده گردید، علاوه بر اینکه امکان اصلاح و تبدیل آن به یک قدرت سازنده مشکل خواهد بود. بلکه به قدرت مخربی تبدیل خواهد شد که احتمال دارد شخص را به طرف جنایت و خیانت و خودکشی نیز سوق دهد. پیاژه معتقد است اشخاصی که از عقده حقارت رنج میبرند، ممکن است کوشش کنند جنبههایی را که موجب ایجاد احساس حقارت در آنها میشود، از دیگران پنهان دارند و این احساس را از ذهن خود محو کنند و اصولا سعی داشته باشند وانمود کنند که بالاتر از هر کس دیگر قرار دارند و بسیار متکی به خود و متعهد به نفس میباشند.
اما از آنجا که واقعا و باطناً به خودشان اعتماد ندارند، در این تظاهر مبالغه میکنند و برای شخصی که دچار عقده حقارت است، دنیا جای ستیز و دشمنی است. حال اگر عقده حقارت باعث غرور یا وحشت، لاف زدن یا اتکای شدید به دیگران گردد، این فرد هرگز از روابط خود با دیگران راضی نخواهد بود و هر وقت که میخواهد به دیگران نزدیک شود به اندازه کافی نسبت به وی همدردی و تفاهم نشان نمیدهند.
علل و انگیزههای احساس حقارت در کودک
پرخاش و سختگیری والدین
از جمله عواملی که گاه باعث احساس حقارت و یا به اصطلاح دیگر خود کمبینی میشود، پرخاش و سختگیری والدین میباشد. وقتی کودک در مقابل دیگران مخصوصا در مقابل همسالان و همبازیهای خود مورد پرخاش و اهانت قرار میگیرد و این کار تا جایی پیش میرود که اطرافیان هم کمکم همین رفتار را با او در پیش میگیرند، احساس حقارت در کودک شروع به جوانهزدن میکند. در واقع بسیاری از زخمهای روانی و نابسامانیهای روحی از دوران طفولیت در کودک ایجاد میشود، بنابراین باید مراقب کودک بود تا عوامل این ناراحتیها برای او فراهم نشود.
از سوی دیگر کودک یا هر شخص دیگری که به خود تکیه داشته باشد و این اعتماد را در خود احساس نماید که در مقابل خوشیها و ظواهر فریبنده زندگی فریب نخورده و در مقابل مشکلات نیز استوار و پابرجا باشد، هرگز احساس حقارت نمیکند. اما گاه والدین با رفتار نامناسب خود این اعتماد به نفس را از کودک خود میگیرند. گاهی احساس حقارت با حسادت توام است، که این احساس حسادت جز خود آزاری و احساس حقارت نتیجه دیگری ندارد و کودک کم کم احساس حقارت و خودکمبینی مینماید. اما میتوان با رفتاری صحیح کودک را از این احساس دور کرد.
نقص عضو یا محروم بودن از نعمت والدین
بعضی از کودکان دارای نقایص جسمی هستند و همین نقیصه سبب میشود که در مقابل دیگران احساس حقارت کنند و بعضی دیگر به دلیل فقدان یکی از والدین یا هر دو احساس کمبود و حقارت میکنند. و گاهی کودک با داشتن پدر و مادر اما نداشتن روابط صحیح عاطفی در خانواده احساس حقارت میکند. اما به هر حال ، هیچ کس را از این احساس راه گریزی نیست و تنها وقتی میتوان ریشهاش را از بیخ کند که بتوان آن را به صورت محرکی مثبت برای انجام کارهای مفید درآورد.
والدین باید توجه داشته باشند کودکی که با بروز اعمال و رفتارهای گوناگون میخواهد برتریهایی از خود نشان دهد، کودکی است که احتمالا احساس حقارت دارد. لذا نباید به ذوق چنین کودکانی زد. زیرا قبلا در خیلی موارد به ذوقشان زده شده که به این صورت درآمدهاند. باید بطور صحیح به آنها توجه کنند و به آنها بفمانند که واقعا آنها هم برتریهایی دارند و کارهایشان مورد توجه و علاقه والدین است تا در آنها اعتماد به نفس بوجود آورند و ریشه احساس حقارتی را که از این راه نصیبشان شده، بخشکانند. هرگز نباید برتریهای کودکان دیگر را وسیلهای برای انگیزه دادن برای پیشرفت کودک قرار دهند. زیرا کاملا برعکس تاثیر میگذارد.
مقایسه کودک با دیگران
والدین نباید به هر نحو که شده از کودک بخواهند که مانند فرد دیگری باشند، یا حتی مثل کسی که خود آنها روزی دوست داشتهاند آنگونه باشند، اما به آن نرسیدهاند. چرا که اینها کودک را از خود ناامید میکند و کودک ، خود را حقیر و ناتوان از آنچه که از او خواسته شده میبینند و در نتیجه دچار خودکمبینی و عدم اعتماد به نفس میشود.
نتیجه
والدین باید با رفتاری کاملا محترمانه به کودکان خود شخصیت بدهند تا کودکان احساس کنند که به راستی دارای شخصیتی قابل قبول و مورد احترام هستند، آنگاه برای حفظ شخصیت مورد احترام خودشان هم که شده سعی خواهند کرد همان چیزی باشند که شما میخواهید. چرا که پذیرش کودک از سوی خانواده ، مخصوصا پدر و مادر بسیار حائز اهمیت است و این پذیرش از سوی پدر و مادر کاهی بسیار بلند در جهت اعتماد به نفس بخشیدن به کودک و دوری او از احساس حقارت و خودکمبینی میباشد.
توسط: نیر فارابی اصل
با سلام خدمت عزیزان کاربر
برای تعیین میزان اعتماد به نفستان میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:
وبرای تعیین میزان هوشتان از لینک زیر:
و برای تست خودشناسی از لینک زیر استفاده کنید:
رشد فزاینده میزان اقدام به خودکشی در بین دانش آموزان ایرانی طی یک سال اخیر در اثر تشدید مشکلات تحصیلی و اضطراب از یک سو و فشارها و ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر، متولیان تعلیم و تربیت را به چارهاندیشی واداشته است. در همین ارتباط وزارت آموزش و پرورش ایران در روزهای اخیر ضمن ارایه آمار رسمی اقدام به خودکشی دانش آموزان ابراز نگرانی کرده و لزوم وجود نیروی مشاور و روانشناس بیشتر در مدارس را مورد تاکید قرار داده است.
حیدر زندیه، معاون نظری و مهارتی آموزش و پرورش تهران در گفتوگو با ایسنا از اقدام به خودکشی 283 دانش آموز در شهر تهران خبر داد و گفت: بیشتر آنها که طی سال گذشته اتفاق افتاده مربوط به دانش آموزان دختر بوده است.
معاون وزارت آموزش و پرورش که عامل اصلی اقدام به خودکشی در میان دانش آموزان را مشکلات تحصیلی و اضطراب می داند، افزایش تعداد مربیان تربیتی و مشاوران را به عنوان راه حلی برای جلوگیری از این گونه ناهنجاریها پیشنهاد کرد اما به نظر میرسد تا کنون هیچ اقدام عملی برای مقابله با این وضعیت انجام نشده است.وزارت آموزش و پرورش ایران به عنوان متولی اصلی تعلیم و تربیت دانش آموزان وظیفه بررسی و برنامهریزی برای مقابله با این ناهنجاریها را بر عهده دارد اما معاونت این وزارتخانه ضمن انتقاد از روند موجود و ناکافی خواندن یک نیروی مشاور در هر مدرسه معتقد است برای هر سه کلاس درس باید یک مشاور وجود داشته باشد.مقامات آموزش و پرورش بر ضرورت ایجاد یک تیم پرورشی متشکل از مربیان تربیتی، روانپزشکان، روانشناسان و مددکاران در همین راستا تاکید میکنند.
***
همچنین کرم محبوب سرپرست "مرکز مشاوره روانشناختی همراه" افسردگی و اضطراب را دلیل اصلی روی آوردن جوانان به خودکشی می داند: "بسیاری از جوانان از زندگی فعلی خود ناراضی هستند و بیمناک از آینده. آنها هیچ چشم انداز روشنی در برابر خود نمی بینند. نتیجه این روحیه، احساس افسردگی و سرخوردگی شدید است. برخی از جوانان دانش آموز برای ایجاد تنوع در زندگی خود و دستیابی به تفریحی ارزان، به مواد مخدر روی می آورند که متأسفانه به راحتی در دسترس آنها قرار دارد."
خانم محبوب، مشاور متخصصی که با "سازمان بهزیستی ایران" نیز همکاری دارد، فشارها و تنشهای ناشی از محرومیت جنسی را یکی از عوامل اصلی افسردگی جوانان می داند: "جوانان به اقتضای سن و غرایز طبیعی خود از محرومیت جنسی رنج می برند که خود باعث اندوه و افسردگی می شود. از طرف دیگر چه بسا جوانان در لحظات غفلت و بی خبری با جنس مخالف رابطه برقرار می کنند، که در جامعه ما عواقب سنگینی به دنبال دارد، و جوان پس از یک تماس جنسی خیال می کند که دنیا به آخر رسیده و ادامه زندگی دیگر برایش ممکن نیست."
طبق گزارش یاد شده، دختران دانش آموز بیشتر از پسران به دام خودکشی افتاده اند. خانم محبوب این پدیده را طبیعی می داند و می گوید: "در ایران دختران هستند که در درجه اول از یک رابطه جنسی آسیب می بینند. آنها بیشتر در معرض پیامدهای ناگوار روابط نامشروع قرار دارند. هم قانون و هم خانواده انتظارات بیشتری از دختر دارند و با او شدیدتر برخورد می کنند."
در جامعه ای بحران زده که با مشکلات فراوان اجتماعی و اقتصادی روبروست، جوانان احساس سرگردانی و بی پناهی می کنند. خانواده که باید پشت و پناه فرزندان باشد، نمی تواند به اندازه کافی از آنها حمایت کند. به عقیده اکرم محبوب: "بیشتر خانواده ها، به خاطر انبوه کمبودها و معضلات، خود در وضع نابسامانی قرار دارند. آنها نه تنها به فرزندان خود کمک نمی کنند، بلکه تنشها و ناراحتی هایی که از جامعه دریافت می کنند را به فرزندان خود منتقل می کنند. در جلسات مشاوره بسیاری از والدین به صراحت می گویند که خستگی و ناراحتی خود را در خانه با ایراد فشار بر بچه ها تلافی می کنند."
کمبود مشاوران آگاه
مشکل دیگر آن است که دانش آموزان به مشاوران دلسوز و آگاه دسترسی ندارند تا در مواقع بحرانی به آنها مراجعه کنند و برای بحرانی که در آن گرفتار آمده اند، چاره ای بجویند. به گفته خانم محبوب، مشاور باید قبل از هر چیز قابل اعتماد و رازدار باشد و هدفی جز کمک به دانش آموز نداشته باشد. اما در مدارس بچه ها به تجربه دیده اند که مراجعه به مشاوران و مددکاران آموزش و پرورش نه تنها باری از دوش آنها بر نمی دارد، بلکه دردسر آنها را حتی بیشتر می کند. انبوه مشکلات و سدهای اداری نیز مانع از آنست که دانش آموزان بتوانند از راهنمایی و مشورت کارشناسان مستقل و آگاه بهره ور شوند.
***
همچنین به گزارش ایسنا، نتایج یک تحقیق ملی به دست آمده از یک بررسی ۵ ساله در ایران حاکی از آن است که به طور متوسط از هر ۱۰۰ هزار جوان ایرانی، ۵ نفر خودکشی کرده اند.
طبق آخرین آمار سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۱، ایران بعد از کلمبیا و هند، بیشترین آمار خودکشی را دارد در صورتی که به نوشته روزنامه ایران ، در سال ۱۹۹۱ یعنی 10 سال قبل از آن، ایران بعد از کلمبیا، برزیل، چین و هند، پنجمین کشور این فهرست بوده است.
منابع: روزنامه اعتماد و خبر گذاری ایسنا و سایت بی بی سی