اعتیاد، مهترین عامل طلاق درایران '
محمد علی زنگانه، معاون اجتماعی و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی ایران می گوید از هر شش و نیم ازدواج در ایران یک مورد به طلاق میانجامد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) آقای زنگانه با اشاره به اینکه اعتیاد مهمترین علت طلاق در ایران است، افزود: آموزش پیش از ازدواج و مهارتهای زندگی در پیشگیری از طلاق بسیار موثر است.
به گفته معاون اجتماعی و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی برای پیشگیری از طلاق، باید برنامههای جامع توانمند سازی و یادگیری از سنین پائین در کشور آغاز شود.
مشکلات جنسی علت ۳۰ تا ۴۰ درصد طلاقها در ایران است
رسول روشن، دبیر علمی پنجمین کنگره سراسری "خانواده و سلامت جنسی" اعلام کرد: "علت ۳۰ تا ۴۰ درصد طلاقها در ایران مشکلات جنسی است."
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران( ایسنا)، آقای روشن با اشاره به برگزاری این کنگره افزود: " از جلمه اهداف برگزاری کنگره خانواده و سلامت جنسی شکستن تابوی پرداختن به مسائل جنسی، ایجاد بستر برای انجام پژوهشهای کاربردی و آماده سازی و ارائه بستههای آموزشی و اخلاق جنسی است."
آقای روشن همچنین ادامه داد: "باید توجه داشت که مسائل جنسی یک کارکرد طبیعی میان زن و مرد است و میتواند بنا به دلایلی دچار نقصان شود."
ازدواج در ایران ۳ درصد و طلاق ۱۰ درصد رشد داشته است
بر اساس اعلام سازمان ثبت اسناد و املاک در ایران تعداد ازدواجهای این کشور در چهار ماهه ابتدای سال جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته سه درصد رشد داشته است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، براساس این گزارش تعداد طلاقهای ثبت شده نیز در این مدت نسبت به چهارماهه ابتدای سال قبل ۱۰ درصد افزایش یافته است.
تغذیه سالم در سنین پایین در افزایش ضریب هوشی موثر است
محققان بریتانیایی می گویند مصرف خوراکی هایی مانند چیپس، شکلات و کیک می تواند به هوش کودکان آسیب بزند.
تحقیقات دانشگاه بریستول نشان می دهد که بین مصرف خوراکی های فراوری شده و کاهش ضریب هوشی در کودکان ارتباط وجود دارد.
محققان این دانشگاه در مقاله ای که در نشریه Journal of Epidemiology and Community Health منتشر کردند، از ارتباط بین فقر تغذیه با رشد مغز خبر دادند.
انجمن تغذیه بریتانیا با اشاره به نتیجه این تحقیقات بر ضرورت آموزش بیشتر والدین جوان درباره اهمیت خورد و خوراک کودکان تاکید کرد.
محققان دانشگاه بریستول، در مطالعه خود بر ۳۹۶۶ کودک تحقیق کردند.
رژیم غذایی این کودکان در سنین ۳، ۴، ۷ و هشت سال ونیم بررسی شد.
به گفته این محققان، کودکان مورد مطالعه سه رژیم غذایی متفاوت داشتند.
گروه اول، کودکانی بودند که به طور عمده از خوراک فراوری شده تغذیه می کردند. این نوع خوراک سرشار از چربی و قند است.
گروه دوم کودکانی بودند که خوراکی های سنتی مانند گوشت، سیب زمینی و سبزیجات مصرف می کردند.
آخرین گروه، کودکانی بودند که رژیم غذایی سالم شامل سالاد، میوه و ماهی داشتند.
محققان پس از ثبت رژیم غذایی این کودکان، ضریب هوشی آنها را هنگامی که هشت سال و نیمه بودند، بررسی کردند.
رشد مغزی
محققان علاوه بر ارزیابی تغذیه کودکان مورد مطالعه، عوامل دیگری مانند تحصیلات مادر، طبقه اجتماعی و طول دوره شیرخوارگی آنها را نیز بررسی کردند.
به گفته آنها، کودکانی که در سن ۳ سالگی به طور عمده از خوراکی های فراوری شده تغذیه کرده اند، در هشت و نیم سالگی از ضریب هوشی پایین تری برخوردارند.
در این حال، ضریب هوشی این کودکان، مقدار کمی از کودکان دیگر کمتر بود.
به گفته محققان، این مطالعه نشان می دهد عادت های غذایی در سنین پایین ممکن است نتایج منفی طولانی مدت داشته باشند.
دکتر پائولین امت، سرپرست گروه محققان دانشگاه بریستول می گوید با توجه به سرعت بالای رشد مغز در سنین پایین، رخدادهایی که پس از این سنین رخ دهد، از تاثیر کمتری بر هوش برخوردار خواهد بود.
کارشناسان می گویند نتیجه این تحقیق، یافته های پیشین را تایید می کند.
فیونا فورد، سخنگوی انجمن تغذیه بریتانیا گفت: "همه ما با اثرات کوتاه مدت رژیم های غذایی آشنا هستیم. مطالعه آثار طولانی مدت رژیم های غذایی کاری با ارزش است."
خانم فورد گفت نتیجه این تحقیق نشان می دهد که باید به والدین جوان درباره اهمیت تغذیه سالم فرزندانشان آموزش داده شود.
منبع این خبر
متخصصان روان شناسی ، قصه گفتن را برای تکامل مغز نوزادان و کودکان لازم می دانند و میگویند: با قصهگویی ، علاوه بر شناساندن صدای والدین ، صحبت کردن برای کودک راحت میشود و کلمات را صحیح و کامل ادا میکند دکتر"نرگس کچوئی " روان شناس، در گفت و گو با ایرنا گفت: والدین براین باورند که نوزادهیچ چیز را متوجه نمیشود و لازم نیست با او حرف بزنند، این در حالی که مغز نوزاد آماده برای پذیرش و یادگیری است و دوست دارد صدای والدین خود را بشنود و با محیط آشنا شود.
ادامه مطلب ...
دریافت کارنامه تحصیلی معمولا برای دانشآموزان و والدین آنها با اضطراب و دلهره همراه است و این استرس در میان دانشآموزانی که به هردلیل امتحان خود را باموفقیت برگزار نکردند، بیشتر دیده میشود. بدون شک همه دانشآموزان در امتحانات نتایج دلخواه و مناسب را بدست نمی- آورند و علت این مساله نیز به عوامل مختلفی بستگی دارد. ویژگیهای فردی دانشآموز، عوامل آموزشگاهی، خانوادگی و اجتماعی میتواند در نحوه نتیجهگیری دانشآموز موثر باشد اما برخی از والدین بدون توجه به این مسایل، نتایج ضعیف درسی فرزندان خود را بر نمیتابند و پس از اطلاع از نمرات ضعیف فرزند خود، به آنها برچسبهای ناروایی میزنند. زدن برچسب نه تنها هیچ کمکی برای پیشرفت تحصیلی دانشآموز نمیکند بلکه در اغلب موارد دانشآموز را از اشتیاق ادامه تحصیل و کسب موفقیت درسی هم باز میدارد. صدور کارنامههای دانشآموزان دورهابتدایی و بعداز آن دوره راهنمایی چند روز دیگر آغاز میشود و باتوجه به سنین دانشآموزان یاد شده، نحوه برخورد با نتایج تحصیلی این گونه دانشآموزان ضروری به نظر میرسد. یک برخورد نامناسب میتواند همه تلاشهای والدین، معلمان و مسوولان مدرسه را باناکامی روبهرو کند و به یقین این نتیجه مورد نظر هیچ یک از عوامل یاد شده نیست. کارشناسان تربیتی به خانوادهها توصیه میکنند که هنگام دریافت کارنامه دانشآموزان و اطلاع از نمرات ضعیف فرزندان خود، مواظب روح و روان آنها باشند و از سختگیری و بیاحترامی نسبت به آنها پرهیز کنند
به دو نمونه از برخورد دو مادر با فرزندشان توجه کنید.
علی! مادر من از مرتضی بدم می آید.
مادر! اشتباه می کنی. تو باید با او دوست باشی. چرا پسر عموت با او مشکلی نداره؟
همین جمله را وحید به مادرش می گوید. اما مادر وحید می گوید: پسرم درسته! درک میکنم که چرا از مرتضی بدت می آید، تو قبلا با او یکبار دعوا کردی، دیروز هم تو را مسخر می کرد.
نحوه برخورد های این دو مادر واقعا می تواند برای دو فرزند بسیار سرنوشت ساز باشد. مادر علی احساس فرزند خود را انکار میکند و سعی می کند او را نصیحت کرده و با مقایسه او با پسر عمویش به او بگوید که در احساس خود اشتباه میکند. این مسئله به طور ضمنی به علی این پیام را می دهد که او قادر نیست ارزیابی درستی از موقعیت خود داشته باشد و کسی هم با او همدلی نمی کند و تنهاست.
اما مادر وحید احساس او را قبول می کند و با او همدلی میکند و میگوید درک می کند که چرا از مرتضی بدش می آید. این برخورد به طور ضمنی این پیام را به وحید می هد که احساس تو درست است من به تو احترام می گذارم و و حامی تو هستم و تو تنها نیستی و در آنچه که میگویی شک و تردید نداشته باش.
چرا فرزندانمان گاهی بدون توجه و صادقانه احساسات خود را بیان می کنند؟
نباید فکر کنیم که آنها از ما راه حل می خواهند یا می خواهند نصیحت های ما را بشنوند بلکه آنها از ما گوش شنوا می خواهند تا ببینند آیا حامی دارند و آیا کسی با آنها همدردی می کند. آیا کسی را دارند که به آنها تکیه کنند. اگر از آنچه که می خواستند مطمئن شدند و حرف دل خودشان را خالی کردند آن وقت می توانند با مشکلات خود کنار آمده و سر فرصت آن را حل کنند.
انکار احساس آن را خاموش نمی کند بلکه احساس سرکوب شده و ممکن است شدت آن چند برابر شود و این مسئله موجب میشود تا مشکلات ناشی از آن از جایی دیگر خود را نشان دهد. همچنین نفی مکرر احساسات فرزندان موجب رفتار های غیر اصیل میشود و رفتارهایی که در نهایت شخصیت های دروغین را شکل میدهند همان کسانی که برای خود زندگی نمیکنند بلکه برای رضایت دیگران تلاش میکنند و قادر نیستند احساسات خود را بروز دهند و با انواع سرکوب های درونی زندگی میکنند.
نکته مهم در رابطه با احساسات فرزندانمان این است که نباید تلاش کنیم با عقل و منطق با احساسات آنها برخورد کنیم و سعی کنیم که با استدلال احساس آنها را زیر سوال ببریم چون احساس و منطق دو چیز جداگانه است و با هم تلفیق نمی شوند .
ما احساس خوب و بد نداریم بلکه احساس خوشایند و ناخوشایند داریم. ممکن است ما احساس فرزندمان را تایید کنیم اما به این معنی نیست که با او موافق هستیم. لذا برخی موارد ضمن پذیرش احساسات آنها، جلو رفتارهای اشتباهشان را می گیریم.
به عنوان مثال، سمیرا به مادرش می گوید: مادر من خیلی دلم بستنی می خواهد برام بستنی بخر. مادر میگوید: سمیرا جان درسته دلت بستنی می خواهد، اما امروز از بستنی خبری نیست چون گلوت درد می کند تا خوب شدن آن باید صبر کنی.
شما در مورد این رفتار زهرا چه فکر می کنید؟
او یک نقاشی کشیده و خوب رنگ کرده حالا با ناراحتی به نقاشی خود نگاه می کند و می گوید خیلی زشته!
شما چگونه با او برخورد می کنید؟ آیا سعی می کنید تا به او بقبولانید که نه خیلی قشنگه یا...
www.clasro.blogsky.com
دریافت کارنامه تحصیلی معمولا برای دانشآموزان و والدین آنها با اضطراب و دلهره همراه است و این استرس در میان دانشآموزانی که به هردلیل امتحان خود را باموفقیت برگزار نکردند، بیشتر دیده میشود. بدون شک همه دانشآموزان در امتحانات نتایج دلخواه و مناسب را بدست نمی- آورند و علت این مساله نیز به عوامل مختلفی بستگی دارد. ویژگیهای فردی دانشآموز، عوامل آموزشگاهی، خانوادگی و اجتماعی میتواند در نحوه نتیجهگیری دانشآموز موثر باشد اما برخی از والدین بدون توجه به این مسایل، نتایج ضعیف درسی فرزندان خود را بر نمیتابند و پس از اطلاع از نمرات ضعیف فرزند خود، به آنها برچسبهای ناروایی میزنند. زدن برچسب نه تنها هیچ کمکی برای پیشرفت تحصیلی دانشآموز نمیکند بلکه در اغلب موارد دانشآموز را از اشتیاق ادامه تحصیل و کسب موفقیت درسی هم باز میدارد. صدور کارنامههای دانشآموزان دورهابتدایی و بعداز آن دوره راهنمایی چند روز دیگر آغاز میشود و باتوجه به سنین دانشآموزان یاد شده، نحوه برخورد با نتایج تحصیلی این گونه دانشآموزان ضروری به نظر میرسد. یک برخورد نامناسب میتواند همه تلاشهای والدین، معلمان و مسوولان مدرسه را باناکامی روبهرو کند و به یقین این نتیجه مورد نظر هیچ یک از عوامل یاد شده نیست. کارشناسان تربیتی به خانوادهها توصیه میکنند که هنگام دریافت کارنامه دانشآموزان و اطلاع از نمرات ضعیف فرزندان خود، مواظب روح و روان آنها باشند و از سختگیری و بیاحترامی نسبت به آنها پرهیز کنند
ترجمه لادن نصیری:
تحقیقات نشان داده است بیشتر کسانی که به کتاب و کتابخوانی
علاقه دارند والدینی داشتهاند که در دوران کودکی لحظات شیرین و گرمی را در هنگام
خواندن داستانها برای آنها ساخته و پرداختهاند.
توصیههای زیر راود را جذب مطالعه کنید، به طوری که کتاب را بهترین دوست خود بدانند و از آن جدا نشوند.
1 - زمان خاصی را به عنوان زمان خواندن داستان در نظر بگیرید : این مورد به خصوص برای کودکان نوپا بسیار مهم است. زمان قصهسرایی نبایدطولانی باشد، در اینجا کیفیت از همه چیز مهمتر است، اما سعی کنید آن را به صورت برنامهای منظم در هر روز دنبال کنید.
2 - کتابهایی را انتخاب کنید که خودتان از خواندن آنها لذت میبرید، زیرا عدم علاقه شما، به خوبی در آهنگ کلام شما منعکس میشود.
3 - به خاطر داشته باشید که اغلب سطح شنیداری کودکان بالاتر از سطح خواندن آنهاست: پس فکر نکنید ممکن است کودک شما که در گروه سنی الف قرار دارد از شنیدن کتابهای گروه سنی ب، ج یا بالاتر لذت نبرد.
4 - همیشه قبل از خواندن، عنوان کتاب و نام نویسنده آن را اعلام کنید.
5 - داستانی را که میخوانید در ذهن خود تجسم کنید: مناظر را در ذهن خود ببینید، حتی زمانی که کتاب هیچ گونه تصویری ندارد. این کار باعث میشود که داستان را به زیبایی و واضح تعریف کنید.
6 - در حین خواندن از تنوع استفاده کنید: متناسب با داستان، تن صدای خود را بالا و پایین ببرید، با دستان و اعضای صورت خود اشارات گوناگونی پدید آورید. همه اینها در جذابتر کردن داستان برای شما و فرزندتان کمک میکند.
7 -بسیاری از کودکان از«خواندن مکرر» یک داستان لذت میبرند.
8 -کودکتان را تشویق کنید که صفحات را ورق بزند، یا حتی عباراتی که بلد است را بخواند: هر دوی شما میتوانید با افزودن دیالوگهای جدید، صداهای متفاوت و اشارات مختلف به آن شاخ و برگ دهید.
9 - به آرامی بخوانید: در حین خواندن، سؤالاتی بپرسید و به پرسشهای کودکتان پاسخ دهید. به عکسها اشاره کنید و در مورد تصاویر کتاب بحث کنید. از کودکتان بپرسید: «فکر میکنی بعد از این چه اتفاقی خواهد افتاد؟»
10 - فعالیتهای اضافه و متناسبی با فضای داستان، ارائه کنید: کارهایی مثل آشپزی یا درست کردن کاردستی که با داستان شما متناسب و هماهنگ باشند یا فعالیتهایی که خواندن را به عنوان بخشی از علوم و فنون غنی ادبیات شکوفا سازند و به پیشرفت در یادگیری مهارتهای ادبی منجر شود.
11 - در زمان داستان با کودک خود مدارا کنید، اما در عین حال جدی و محکم باشید: چنانکه کودک شما نسبت به خواندن کتاب بیمیل است اجازه دهید در این حین نقاشی بکشد. شاید حتی بتواند یک نقاشی از فضای داستان بکشد!
12 - با آموزگار کودکان صحبت کنید یا به کتابخانه منطقهتان بروید تا از پیشنهادها و تجربیات آنها در این رابطه بهرهمند شوید: به این وسیله فهرستهای گوناگونی از کتابهای مختلف خواهید یافت و شاید حتی آنها بتوانند کتابهایی که خواندن بلند آنها برای کودکان اثربخش بوده است را به شما معرفی کنند.
خواندن، یک فعالیت تفریحی است شما فقط روزانه 15 دقیقه برای آن وقت صرفکنید و از نتیجه سود بخش آن برای خود و فرزندانتان تا آخر عمر بهره بگیرید. http://www.edub.ir
msn.com
با تأکید بسیار زیاد بر اهمیت جایگاه مادر خوب در طی دهه های اخیر، شاید پدرها احساس کنند نقش آنها چندان اهمیتی ندارد.
هیچ چیز نمی تواند بیشتر از این حقیقت نداشته باشد! کارشناسان در حال حاضر به این قضیه پی برده اند که پدرها نسبت به آنچه قبلاً تصور می شد، الگوهای شخصیتی بسیار قوی برای بچه ها محسوب می شوند.
طرز برخورد دختران با مردان و پسران با زنان بیشتر از طریق مشاهده طرز برخورد پدر یا مادر شکل می گیرد. توقعات یک دختر مبنی بر چگونگی رفتار مردان با او بیشتر بستگی به این دارد که او در خانه چه چیز را شاهد بوده است.
▪ هشدار: رفتارهای پدر با مادر تأثیر عمده ای بر تمایل دختر به شباهت یا تفاوت با مادرش دارد. اگر پدر، مادر را سرزنش و طرد کند، دختر دوست ندارد شبیه مادرش باشد.
امروزه بسیاری از پدران به بهانه های مختلف، تحصیل و تربیت فرزندان خود را دنبال نمی کنند. برخی از آنها حتی نمی دانند که فرزندان آنها در کدام مدرسه درس می خواند. زمانی که مدارس برای اولیاء کلاس های توجیهی یا آموزش خانواده دایر می کند بیش از 80 درصد حاضرین مادران هستند. تضعیف نقش پدران در تعلیم و تربیت فرزندان انسان را متحیر می شود البته این هم عوامل مربوط به خود دارد که در جای خود قابل بررسی است. اما سپردن همه مسئوایت در خانواده به مادر اشتباه بزرگی است مادر بدون پدر چگونه می تواند این همه مسئولیت های گسترده را در خانواده بدوش بگیرد؟ و چگونه مادرها بدون کمک پدرها می توانند فرزندان خود را به خوبی تربیت کنند؟
متاسفانه بیشتر مادران جامعه ی ما سعی می کنند که نقاط ضعف فرزندان خود را از پدران مخفی نگه دارند برخی از پدران هم از این مسئله راضی به نظر می رسند چون فکر می کنند که این مسئله می تواند حربه ای باشد که مادران از آن برای رسوایی و تهدید فرزندان خود استفاده نمایند. حربه ای که به خیال آنها می تواند در تربیت و پیشرفت تحصیلی فرزندان کار ساز باشد. اما نمیدانند که همین امر موجب دور شدن هر چه بیشتر فرزند از پدر می شود. این بازی مادر و فرزند در نهایت فرزندان را قربانی خواهد کرد .
حقیقت این است که نقش پدران و مادران در تربیت فرزندان مکمل یکدیگرند. عشق و احساسات مادرانه و تعقل پدرانه است که می تواند فرزندان را سعادتمند گرداند.این مهم هم میسر نخواهد شد مگر اینکه پدر و مادر باهم هماهنگ باشند.
یک پدر خوب پدری است که زمانی را اختصاص به ارتباط با فرزندان خود بدهد و با آنها در زمینه های مختلف صحبت نماید و مسائل انضباطی و درسی آنها را به صورت منطقی و همراه با عطوفت و مهربانی دنبال نماید و با مدرسه ارتباط داشته باشد و همه مسئولیت ها را گردن مادر نیاندازد.
از زمانی که کودک چشم خود را باز می کند با مادر آشنا می شود. سپس کم کم با موجودی به نام پدر آشنا میشود و می فهمد که به جز مادر کسی نیز وجود دارد که با او متفاوت است. کسی که صحبت های او، بازیهای او، ابهت او، سرسختی او، همه و همه بیان از یک موجود پر قدرتی دارد که باید با او ارتباط دیگری داشته باشد.
از آنجائیکه انسان ذاتا دوستدار قدرتمندی است و بی اختیار به او احترام می گذارد پدر نیز شدیدا مورد توجه کودک در حال رشد و کنجکاو قرار می گیرد. کودک پدر خود را شکست ناپذیر می پندارد و فکر می کند هیچ کس نمی تواند با پدر او برابری کند. گر چه این عقیده اشتباه در دوران نوجوانی متحول می شود اما کماکان ابهت پدر در ضمیر ناخودآگاه فرزند تا آخر عمر باقی می ماند. بنابراین ارتباط صحیح پدر با فرزند می تواند در سرنوشت او تاثیر شگرفی بگذارد. یک پدر قوی و مهربان به خانواده، خصوصا به کودک آرامش و امنیت میدهد در این خانواده دختران و پسران با نقش های جنسیتی خود به خوبی آشنا می شوند.
رفتار پدر تاثیر عمیقتری نسبت به مادر روی فرزندان دارد کودکان عادت کرده اند که با مادران خود بهانه جویی و بحث و جدل داشته باشند و حرفهای مادر را حتی در بحرانی ترین حالت زیاد جدی و تهدید آمیز قلمداد نکنند ولی این مسئله با پدر فرق می کند. کودکان تصوری که از پدر دارند به آنها میگوید که تو در مقابل کسی هستی که یا باید احساس حقارت کنی یا به اعتماد به نفس و عزت نفس نائل شوی پس قضیه خیلی جدی است. چون با یک انسان قدرتمند و کاملی روبرو هستی.
بر اساس مطالعات صورت گرفته نشان داده شده است که ارتباط صحیح پدر با فرزند در پیشرفت تحصیلی آنها بسیار تاثیر گذار است. در یکی از این مطالعات فرزندی به علت ملامت و تحقیر پدر خود موفق نشده بود یک بازی کامپیوتر را به پایان برساند و بعد از آن اعتماد به نفس او به شدت سقوط کرده بود.اما همین آزمایش با پدری مهربان و تشویق کننده صورت پذیرفته بود که فرزند او نه تنها بازی را به اتمام رسانده بود بلکه پیشرفت قابل ملاحظه ای نیز کرده بود .
پدر های سرد، قدرت طلب، ستیزه جو و مداخله گر ارتباط صحیحی با فرزندان خود ندارند و پژوهش های صورت گرفته نشان داده است که فرزندان این پدران کمترین نمرات و بدترین روابط اجتماعی را داشته اند. اما پدران مهربان، قاطع، مثبت اندیش، مسئولیت پذیر و منطقی فرزندان موفقی داشته اند. این پدران نه تنها ارتباط خوبی با فرزندان خود داشته اند بلکه توانائیهای خود را برای ایجاد تغییر در موقعیت های بحرانی در روابط خانوادگی و اجتماعی به اثبات رسانده اند.
1- شناخت شخصیت نوجوان:
ما والدین با شناخت ویژگیهای دوره نوجوانی بسیاری از رفتارهای ناخوشایند آنان را غیرطبیعی نپنداریم که موجب بروز عکسالعمل در ما شود و به تیرگی روابط با نوجوان نیانجامد.
2- استفاده از روش تغافل (نادیده گرفتن):
از موثرترین روشهای تربیتی در این دوره «روش تغافل» است. یعنی مسائل و مشکلات نوجوان را بزرگ نشان ندهیم که در او ایجاد وحشت نماید و یا او را به لحاظ رفتارهایش دائم باز خواست ننمائیم بلکه نوجوان بایستی همواره در حالت خوف و رجاء باشد.
3- ایفای نقش راهنمایی، بجای دستوری:
در برخورد با مسائل نوجوان بهتر است از خودش کمک بگیریم یعنی این واقعیت را بداند که نخستین مسئول حلّ مشکل او، خودش است و برای حل آن باید اقدام نماید و ما والدین فقط وظیفه ی راهنمایی او را داریم که از عواقب تصمیم خودش مطلع شود.
4- آموزش:
مهمترین دلیل ترس و اضطراب از هر موضوعی جهل و ناآگاهی نسبت به آن موضوع میباشد که ضروری است برای کاهش ترس و اضطرابهای نوجوانی آموزشهای لازم در مورد بلوغ، دوستیابی، حل مساله، گذراندن اوقات فراغت، برنامهریزی درسی و مواردی از این قبیل به نوجوان آموزش داده شود.
5- برقراری رابطه دوستانه و عاقلانه:
ما والدین با مراقبت دوستانه و عاقلانه خود احساس ایمنی و اطمینان را در وجود نوجوان ایجاد میکنیم.
6- اعتماد سازی:
باید بیاموزیم که چگونه حس اعتماد نوجوان را نسبت به خودمان جلب و جذب کنیم، چنانچه اعتماد میان نوجوان و والدین کمرنگ شود او برای حل مسائل خود به دیگران مراجعه میکند.
7- ارتباط کلامی مقدمه ارتباط عاطفی:
ما والدین با تنظیم ساعات کار خود و بسترسازی مناسب در منزل بایستی فرصت کافی برای «ارتباطهای کلامی» با اعضای خانواده به ویژه نوجوان را فراهم آوریم چرا که ارتباط کلامی خود مقدمه «ارتباط عاطفی» است که نوجوان سخت به آن نیازمند است.
8- تاکید بر محبت و پرهیز از خشونت:
ارتباط با نوجوان اگر بر اساس عشق و علاقه و صمیمیت استوار باشد اعتماد به نفس را در او تامین و تضمین مینماید و اگر بافشار و خشونت همراه باشد ممکن است موجب اختلال عصبی و دشواریهای روانی در او شود.
9- الگوهای رفتاری والدین:
نوجوان علاقمند است که والدین دارای شخصیتی مستحکم و با ثبات و پایدار باشند چون به اتکاء شخصیت و همانند سازی آنان نیازمند است و توجه والدین به الگوهای رفتاری خود مورد تاکید است.
10- پرهیز از مناقشات خانوادگی:
خانه بایستی محل آرامش و امن و مستحکمی برای اعضاء خانواده به ویژه نوجوان باشد و مناقشات و جرو بحثها و دعواهای علنی والدین به آن لطمه نزند و بهانه گریز نوجوان از خانواده را فراهم نیاورد.
11- گوش دادن:
با نوجوان صحبت کنیم و به سخنان او با علاقه گوش فرا دهیم و بدانیم که خوب گوش کردن به حرفهای نوجوان رمز ارتباط موثر با اوست.
12- تکیه بر نقاط قوت:
با مشاهده ی برخی ضعفها، نوجوان را تحقیر و سرزنش و یا با دیگران مقایسهاش نکنیم بلکه بیشتر سعی نمائیم برای از بین بردن ضعفهایش قوتش را تجلی بخشیم.
13- انتظار به اندازه:
با کسب شناخت همه جانبه از نوجوان به اندازه ی توان و ظرفیت وجودیش از وی انتظار داشته باشیم.
14- اجازه خطا کردن به نوجوان بدهیم:
نوجوان بایستی بیاموزد که از مشکلات گریزان نباشد بلکه برای حل مشکلاتش به دنبال کشف راه حل باشد و این زمانی است که اجازه خطا کردن را به او بدهیم تا از خطا کردن احساس گناه نکند و بتواند فرصت یافتن راه حل را بیابد.
15- مشورت با نوجوان:
نوجوان در اندیشه ی مستقل شدن است بنابراین نبایستی عقاید خود را بر او تحمیل کنیم بلکه بایستی او را تحمل کرد و با مشورت گرفتن از او در امور خانه در کسب استقلال یاریش کنیم.
16- فعال بودن نقش پدر در تربیت نوجوان:
همانگونه که «مادر» نخستین گذرگاه کودک و نوجوان به زندگی اجتماعی است آنچه که بسیار مورد نیاز یک نوجوان است وجود «پدری» است که خانواه بتواند بر او تکیه کند. «پدری» که گرم، مهربان و پرشور باشد.
17- پذیرش بدون قید و شرط نوجوان:
نوجوان را همانطور که نشان میدهد بپذیریم نه آنطور که در رویا و تخیل خود تصور میکنیم و بدانیم اگر نوجوان در خانواده مورد احترام قرار گیرد، یاد میگیرد خودش را آنطور که هست بپذیرد.
منبع:انجمن علمی و آموزشی مدرسین آموزش خانواده شهر تهران
24 مهر ماه هر سال مصادف با روز پیوند اولیا و مربیان است. برای همین این روزها اکثر مدارس جلسات انجمن اولیاء مربیان را بر گزار می کنند و برنامه های متنوعی را اجراء می کنند. یکی از اهداف چنین برنامه هایی این است که اولیا بتوانند با مدارس در ارتباط باشند و مربیان مدارس از وجود چنین ارتباطاتی استفاده کرده و دانش آموزان را در ابعاد آموزشی و تربیتی بهتر یاری دهند.
حقیقتاً علیرغم تلاش مدارس برای نزدیک کردن دیدگاههای خانواده ها با دیدگاههای مدارس در مسائل مربوط به آموزش و تربیت و رعایت نظم و انضباط، اما هنوز بسیاری از اولیاء از اشتباهات فرزندان خود در مقابل توقعات قانونی مدرسه حمایت می کنند و حاضر نیستند با مدرسه هم جهت باشند.
در پی چنین مشکلاتی است که برخی از دانش آموزان با مربیان مدرسه خصوصا در دبیرستان ها احساس خصومت می کنند و اولیاء خود را حامی خود می پندارند. اما این وضعیت نه تنها کمکی به دانش آموزان نمیکند بلکه ممکن است آنها را در وضعیت بحرانی قرار داده و نتوانند از آموزش و تربیت خوب بهره مند شوند. لذا نویسنده 10 توصیه به اولیا گرامی دارد که امیدوار است مثمر ثمر واقع شود.
1- از قوانین و مقررات مدرسه حمایت کرده و در حضور فرزندتان آن قوانین و مقررات را محکوم نکنید.
2- با مسئولین مدرسه متواضعانه رفتار کنید و سعی نمائید آنها را درک کنید و در صورت لزوم پاسخگو باشید.
3- در صورت بروز مشکل، با مسئولین مدرسه در حضور فرزندتان، مجادله نکنید.
4- اگر فرزندتان معلمین و مربیان مدرسه را در حضور شما تحقیر کردند با آنها موافق نباشید.
5- اگر مدرسه و شرایط حاکم بر آن برای شما غیر قابل تحمل شد، بی سر و صدا مدرسه فرزندتان را عوض کنید و از هر گونه انتقام جویی بپرهیزید.
6- اگر فکر می کنید معلمی خوب تدریس نمی کند و شما هم نمی توانید شرایط را عوض کنید، فعلا صبر کنید تا در فرصت مناسب، تصمیم موثری اتخاذ کنید.
7- اگر در مدرسه برای فرزندتان مشکلی پبش آمده به مدرسه بروید و مشکل را از نزدیک بررسی کنید و اگر مجبور شدید راه قانونی را در پیش بگیرید و از مقابله به مثل و انتقام جویی بپرهیزید چون ممکن است در این صورت از حق خود محروم شوید.
8- فرزند خود را تشویق کنید تا قوانین و مقررات مدرسه را بپذیرد و به آن عامل باشد
9- همیشه مدرسه و مقام معلم را مورد ستایش قرار داده و آنها را ارزشمند بدانید.
10- به فرزندان خود بگوئید، که برای آموزش و تربیت به مدرسه می رود و بطور موقت در آنجاست، برای همین نباید او گرفتار مسائل حاشیه ای شود و او را از هدف دور نماید.
ترجمه از سایت http://www.ehow.com
تشویق دانش آموزان به فراگیری و رسیدن آنها به سطوح بالاتر چالشی برای بسیاری از معلمان تبدیل شده است. معلمانی که آموختن را تشویق می کنند،(هدف آنها) تربیت افرادی است که بهتر تحصیل کنند و برای آینده آماده شوند. برای تشویق یک دانش آموز برای یادگیری، معلمان باید وقت اضافه صرف کنند و هر دو(دانش آموز و معلم) در داخل و خارج از کلاس تلاش کنند.
در ادامه به نحوه تشویق دانش آموزان برای یادگیری می پردازیم.
تغافل یعنی ما به چیزی آگاهی داشته باشیم اما به دیگران طوری وانمود کنیم که آن چیز را نمی دانیم و از آن اطلاعی نداریم .گاهی تغافل در برابر خطاها و لغزشهای دیگران سلاح موثری می تواند باشد که ما جهت حفظ آبرو عظمت و ابهت خود و دیگران، خود را به تغافل بزنیم، گویا که دیگران خطاهایی را انجام داده اند اما ما آنها را نمی دانیم.
ازعلی(ع) روایت شده که فرموده است: از لغزش های مردم تغافل کن کارت ستوده می گردد.
البته تغافل در برابر لغزشها یی صورت می گیرد که کوچک و قابل اغماض باشد و امید به اصلاح گناهکار می رود. اما در برابر هر عمل ناشایستی نمی شود تغافل کرد. بلکه ضرورت را ایجاب میکند که ما نسبت به آن عکس العمل نشان داده و جلوی خطا کار را بگیریم.
تغافـل در راستای پوشانیدن عیوب و حفظ آبرو دیگران است. چیزی که مکتب اسلام بر آن تاکید نموده است همچنین از آنجا که حفظ یکپارچگی روحی و شخصیت کودک امر مهمی برای ما است لذا با این وسیله ما می توانیم از درهم شکستن شخصیت آنها جلوگیری کنیم به این امید که کودک ما به راه مستقیم هدایت شود و بزرگی روح آن محفوظ بماند.
از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود: نیمی ار فرد با ایمان تغافل است.
مسلماً با شناسایی علت رفتار نادرست، میتوانیم در رفع آن موفق تر عمل کنیم:
۱ . چنانچه این گونه رفتار از والدین سرچشمه گرفته باشد، بایستی والدین به طور جدی آموزش داده شوند تا خود را کنترل کنند و چنین رفتاری را حداقل در حضور فرزند انجام ندهند. در ضمن لازم است به کودک گفته شود که این رفتارها درست نیست و اگر هم از والدین سر زده، آنها اشتباه کردهاند و دیگر تکرار نخواهد شد. بهعلاوه توصیه می شود اگر پدر و مادر چنین رفتاری را مرتکب شدند، به اشتباه خود اعتراف کنند و حتی از فرزند عذرخواهی نمایند.
۲ . اگر دوستان یا بچه های دیگر عامل بدزبانی کودک باشند، بایستی او را از این افراد دور کنیم و به جای آنها دوستان خوب و مودب را جایگزین نماییم.
۳ . در انتخاب فیلم ها دقت کنیم و چنانچه فیلمی مناسب سن کودک نیست، شرایطی فراهم آوریم که او فیلم را نبیند.
۴ . به اعتراضات کودک گوش دهیم و دقیقاً توجه کنیم که او چه می گوید و نسبت به چه چیز اعتراض دارد. دادن یک کمک فوری به کودک در چنین شرایطی بسیار مهم است. روشهای سختگیرانه والدین، اعتراض شدید فرزند را به همراه دارد.
۵ . هرگز کودک نباید به این وسیله به خواسته اش برسد؛ بلکه بایستی به او فهماند، چنانچه دست از این نوع رفتار بردارد و حتی از این بابت عذرخواهی کند، به خواسته اش خواهد رسید.
۶ . هرگز با شنیدن حرف های زشت کودک به او نخندیم، بلکه اخم کنیم و خود را از وی دور سازیم. با این روش به او نشان می دهیم که رفتار پسندیدهای نداشته است.
۷ . چنانچه فرزند ناکامی و افسردگی دارد، بهتر است فرصتی فراهم کنیم تا او موفقیت ، شادی و نشاط را تجربه کند. در چنین مواردی بایستی به درمان حالات افسرده وار او بپردازیم.
- علاوه بر توجه به نکات گفته شده، والدین می توانند با استفاده از روش «یادگیری وسیله ای» ، در جهت رفع عادت بدزبانی در کودکان برآیند. به این ترتیب که هر وقت کودک رفتار ناپسند از خود نشان نداد، به او جایزهای بدهند و به طور مشخص بگویند «این پاداش به این علت بود که امروز حرف های زشت بر زبان نیاوردی و بچه مؤدبی بودی…» با این روش، او میفهمد که رفتار ناپسند پاداش نمی گیرد، بلکه موجب اخم و قهر والدین است؛ برعکس رفتار مؤدبانه او تشویق و تأیید می شود.
کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.
...
توصیف کودکتان به عنوان خجالتی ، تنها، ساکت و یا سرد، روشی غلط است که بعد تاوانش را پس خواهید داد. برای نمونه در حال گذشتن از کوچه هستید و به آشنایی بر می خورید. مریم 2 ساله یا بیشتر در سلام کردن یا حتی نگاه به فرد آشنا تردید دارد. رو به فرد آشنا می کنید و می گویید « مریم خجالتیه » ولی نمی دانید که با برچسب زدن به کودکتان رفتار او را تقویت می کنید. عینا زمانی که به کودکتان برچسب انزوا طلب و یا دچار مشکل در دوست یابی را می زنید، رفتار اجتماعی نامناسب را در او بر می انگیزید. در حالی که می توانید با گفتن جملاتی او را تشویق کنید تا اجتماعی تر باشد. «تازه الان دیدنتون چند دقیقه طول می کشه تا بهتون عادت کنه.» این جمله را به جای این که بگویید «همیشه همین طوره» به کار ببرید.
***
کشف علت دوست گــــریــــــزی کــــودک
اگر کودکتان در ایجاد و نگهداری دوستی ها مشکل دارد، بکوشید علت آن را دریابید آیا آنقدر حساس است که همیشه احساساتش جریحه دار می شود و دوستانش را از دست می دهد؟ آیا ساکت است و نسبت به ارتباط با دیگران بی تفاوت است؟ آیا تهاجمی و قلدر است و به همین علت کودکان دیگر نمی خواهند با او باشند؟ آیا از مهارت های اجتماعی برخوردار نیست؟ آیا مهارت های لازم را برای یک دوست باوفابودن ندارد؟ ...
پروین نظری نژاداز دیوید موری
اول – فرزند خود را هر روز به مدرسه بفرستید. واضح است که حضور در مدرسه اهمیت دارد. بررسی ای که اخیراً، انجام شده ، نشان می دهد میزان حضور در کلاس درس روش خوبی برای پیش بینی نمرات آزمون است.
کسانی که میزان حضور آنها 93 درصد بود ، در آزمونهای استاندارد ، رتبه اول را به دست آوردند. کسانی که تنها 85 درصد در کلاسها حضور یافتند نمرات آنها افت پیدا کرد. وی می گوید کارهایی که به طور مرتب انجام شود، بهتر از همه در خاطر می ماند. بر نظم و ترتیب تکالیف مدرسه نظارت کنید و مدت زمان تماشای تلویزیون را کم کنید. بین ساعاتی که در جلوی تلویزیون گذرانده می شود و سال های هدر رفته ارتباط مستقیمی وجود دارد.
دوم – مدرسه، نام آموزگار و مدیر مدرسه فرزند خود را یاد بگیرید. قبل از بروز مشکل با آنها تماس بگیرید، بگذارید بدانند چه انتظاراتی دارید. آیا تکالیف مدرسه کافی است؟ محیط مدرسه بی خطر است؟ چه مطالب و کتاب هایی در کلاس درس آموزش داده می شود؟ آیا دانش آموزان در کلاس درس فرهنگ لغت و دائرة المعارف دارند؟ به آموزگار پیشنهاد همکاری بدهید. به مربیان فرزند خود احترام بگذارید. بهترین شرایط این است که معلم و والدین ، یکدیگر را تقویت کنند.
سوم – برای فرزندتان لباس مناسب تهیه کنید. این مسئله به اندازه ی صبحانه و محیط مناسب اهمیت دارد. لازم نیست این لباس اونیفورم باشد، نگذارید فرزندتان عادت کند با لباس غیر آبرومندانه به مدرسه برود. مدرسه رفتن شغل فرزند شما است. از فرزندتان بخواهید لباس مناسب آن را بپوشد. لازم نیست خیلی وسواس به خرج دهید.
انتظارات خود را از فرزندتان بیان کنید. انضباط، ماندگارترین هدیه مدرسه است. کتابها و افراد دانشمند را محترم بشمارید. افراد تحصیل کرده را مورد تمسخر قرار ندهید.
چهارم – برای فرزندتان روزنامه و کتاب بخوانید. و شیوه مراجعه و یافتن کتاب را به فرزندتان یاد دهید و اگر نمی دانید از کتابدار بپرسید. به طور حتم فرزندتان تلویزیون تماشا می کند ؛ برنامه ها را کنترل کنید و با هم به تماشای تلویزیون بپردازید. در مورد رفتارها و هنرپیشه ها اظهار نظر کنید. از تلویزیون به عنوان فرصتی برای نشان دادن ارزشها و معیارهای خانوادگی بهره بگیرید. قدم به دنیای کودکان بگذارید. خود را کاملاً به آنها نزدیک کنید و پذیرای آنها باشید. آن وقت می بینید مثل گل آفتابگردان که به سمت خورشید می چرخد او هم به شما رو می آورد.
پنجم- به هیچ وجه تقلب را تحمل نکنید. دو خطر رویاروی کودکان است: شکست و شکست سخت تر، از طریق عدم صداقت. تقلب یعنی فرار بیهوده از شکست ، فرزندتان را در معرض دو خطر قرار می دهد. شکست ناکامی است اما مایه بدنامی نیست. ولی تقلب بدترین پیامدها را به دنبال دارد علاوه بر آن که آموزندگی ندارد و همه چیز ما را در معرض خطر قرار می دهد.
شکست واقعیتی است که شخص مغلوب به بهای از دست دادن قدرت ایستادگی روحی خود، از آن می گریزد. شکست را می توان جبران کرد اما برای شخصیت و شرف از دست رفته تنها می توان حسرت خورد. اگر آموزگار یا مدیر مدرسه فرزندتان چشم خود را به روی تقلب می بندد باید نگران شوید. آنان آینده فرزند شما را تباه می کنند.
ششم- وقتی فرزندتان به خانه می رسد در منزل حضور داشته باشید. تحقیقات در این زمینه بسیار روشن است. ساعات 3 تا 6 بعد از ظهر حساسترین ساعات در زندگی کودک است. در این زمان کودک بدون سرپرست است و دردسرها فراوان . اما این ساعات، در عین حال بهترین زمان نیز هست زیرا هنوز درس های روز تازه است و از این فرصت می توان برای تقویت آموخته ها استفاده کرد. به گزارش هایی که فرزندتان در مورد حوادث روز خود می دهد گوش بدهید. با آنها مشورت کنید، تنبیه و تشویقشان کنید. اما آنها را در خانه ، تنها رها نکنید.
هفتم – هر از چند گاه مدرسه بازی کنید. از فرزند بزرگتر بخواهید به خواهر یا برادر کوچکتر خود درس بدهد. این عمل تأثیر چشمگیری بر روی هر دو دارد. کودک بزرگتر در کاری که به او محول شده مهارت و غرور به دست می آورد و کودک کوچکتر از طریق تحسین درس می گیرد. بعد از آن از هر دو بخواهید کار یا درسی را به شما یاد بدهند. این کار برای آنها لذت بخش است و برای شما غرور انگیز.
آموختن نحوه یادگیری ، نخستین وظیفه است. با خواندن این مطلب برای فرزندانتان کار را شروع کنید و نظر آنها را در این باره جویا شوید. منبع
با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم
امروزه بسیاری از خانوادهها از خشونت و پرخاشگری فرزندان خود شکایت دارند. آنها تمایل دارند که علت این رفتارها را بدانند و راههای پیشگیری و اصلاح رفتار را در این زمینه به کار گیرند. در این نوشتار به تعریف رفتار پرخاشگرانه پرداخته می شود، انواع آن بیان می گردد و راههای مناسب مقابله با پرخاشگری مورد بررسی قرار می گیرد
انواع پرخاشگری
پرخاشگری یک نوع رفتاری است که از خشم و عصبانیت نشأت می گیرد. این رفتار را می توان به دو گروه تقسیم بندی کرد:
پرخاشگری خصمانه:
رفتاری است که به منظور صدمه و آزار رساندن به دیگری یا دیگران ابراز می شود؛ و هدف در آن صرفاً آزار رساندن است. مثلاً کودکی کودک دیگر را می زند و یا در مدارس دیده می شود که زنگهای تفریح، کودکان در حیاط مدرسه بعضاً به کتک کاری می پردازند
پرخاشگری وسیله ای:
رفتاری است که فرد به وسیله آن خواستار به دست آوردن هدفی دیگر است و ابداً قصد حمله به دیگران یا اذیت کردن آنها را ندارد. البته در این میان ممکن است لطمه ای نیز به کسی وارد شود. مثلاً کودکی بزهکار کیف خانمی را می رباید تا به این وسیله مورد تشویق و تأیید گروه همسالان قرار گیرد
ممکن است پرخاشگری جنبه انتقام گیری نیز داشته باشد. یعنی کودکی که مورد اذیت و آزار قرار گرفته و نتوانسته خشم خود را ابراز کند، اکنون با پرخاشگری به کاهش اضطراب خود می پردازد. در این جا پرخاشگری وسیله ای است که کودک با توسل به آن می خواهد به هدف خود یعنی کاهش اضطراب دست یابد.
جهت پرخاشگری ممکن است به یکی از این دو صورت باشد:
الف) پرخاشگری درونی
ب) پرخاشگری بیرونی
چنانچه جهت پرخاشگری به طرف درون باشد، کودک خشم را به درون خود می افکند و دچار خشم فرو خورده می شود. پیامد چنین عملی می تواند افسردگی نیز باشد. کودکان افسرده در واقع از دست خودشان عصبانی هستند.
خشم درونی عصبانیت و نارضایتی از خود را به وجود می آورد.
خشم بیرونی؛ کودک ممکن است خشم خود را به صورت رفتارهایی از قبیل فریاد کشیدن، پا به زمین کوبیدن یا پرتاب کردن اشیا بروز دهد.
علل خشونت و پرخاشگری در کودکان :
۱. الگو پذیری کودکان از والدین
یکی از دلایل بسیار مهم پرخاشگری در کودکان یادگیری است. یعنی کودکانی که الگوهای رفتاری پرخاشگرانه داشته اند، همانند الگوهای خود رفتار می کنند. چنانچه پدر یا مادری خلق و خویی عصبانی و پرخاشگر داشته باشند، مسلماً فرزندشان نیز پرخاشگر خواهد شد. این رفتار توسط کودک یاد گرفته می شود. از آنجا که کودکان با والدین همانند سازی می کنند، بنابراین بسیاری از رفتارهای پدر و مادر ناخودآگاه توسط فرزندان فرا گرفته می شود. توضیح این که فرایند همانند سازی کاملاً ناخودآگاه صورت می پذیرد.
نکته دیگر این که حتماً لازم نیست والدین با خودِ کودک پرخاشگری کرده باشند؛ چنانچه او شاهد رفتارهای خشونت بار پدر و مادر با افراد دیگر نیز باشد، این گونه رفتار را فرامی گیرد. بنابراین کودکان از طریق مشاهده، رفتارهای والدین را می آموزند.
بر این نکته می توان تأکید کرد که کودکان با چشمان خود می آموزند؛ یعنی آن چه را مشاهده می کنند، یاد می گیرند؛ حتی اگر آن رفتار به طور مستقیم در مورد خود آنها صورت نگیرد.
۲. کودکان ناکام پرخاشگر می شوند
ناکامی یکی از مسائلی است که به پرخاشگری می انجامد. وقتی کودک به هدف خود دست نیابد و ناکام شود، یکی از رفتارهایی که از او سر می زند پرخاشگری است.
۳. اضطراب و پرخاشگری
کودکان مضطرب نمی توانند کودکان آرامی باشند. آنها رفتارهایی پرخاشگرانه از خود بروز می دهند؛ البته بلافاصله پشیمان می شوند و از والدین خود عذرخواهی می کنند. اگر از کودک مضطرب بپرسیم که چرا پرخاش می کنی و عصبانی هستی؛ خواهد گفت نمی دانم.؛ یا خواهد گفت دست خودم نیست.
۴. پرخاشگری، نشانهای از تضادهای درونی
گاهی کودکان در دوگانگی و تضادهای درونی قرار می گیرند. یا بهتر بگوییم، گاهی بر سر دو راهیهایی گیر می کنند و نمی دانند کدام راه را انتخاب کنند؛ و این حالت آنها را دچار تعارض، اضطراب و خشم می کند. مثلاً کودکی که دوست دارد نزد مادرش در منزل بماند و از طرفی وقتی می بیند تمام کودکان به مدرسه می روند، همزمان تمایل به مدرسه رفتن نیز دارد، دچار دوگانگی می شود. به کودکان خود کمک کنیم که در دو راهیهای زندگی، مدتی طولانی قرار نگیرند. آنها بایستی به سرعت و با دقت درست ترین کار را انجام دهند.
۵. پرخاشگری و افسردگی
پرخاشگری و کج خلقی در کودکان چنانچه با علامتهای دیگر همراه باشد، می تواند نشانه ای از افسردگی باشد که در این صورت لازم است شرایط زندگی کودک تمام و کمال مورد بررسی قرار گیرد.
۶. پرخاشگری؛ بیماریها؛ مصرف دارو
بعضی از بیماریها به مصرف دارو نیاز دارد و ممکن است از عوارض جانبی داروها کج خلقی و رفتارهایی باشد که خشونت را بر می انگیزند.
۷. خشونت و مدرسه
گاهی کودکان در مدرسه قربانی خشونت می شوند؛ و این قربانی شدن باعث می شود که خود آنها نیز عامل خشونت شوند
عواملی که به خشونت در مدرسه می انجامند، عبارت اند از:
این عوامل کودک را قربانی خشونت دیگران می کند و خود کودک نیز عامل خشونت می شود و رفتارهای پرخاشگرانه از او سر خواهد زد.
درمان پرخاشگری در کودکان ( با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم )
برای درمان پرخاشگری در کودکان اولین گام این است که نوع پرخاشگری آنها و علت آن را براساس توضیحاتی که ارائه شد شناسایی کنیم؛ و پرخاشگری را به صورت موردی برطرف نماییم.
- در مورد کودک پرخاشگری که الگو پذیری عامل این گونه رفتار او بوده، باید روی الگوی کودک کار کرد و راههای دیگری جز پرخاشگری را به آن الگو آموخت.
- اگر پرخاشگری در اثر ناکامی به وجود آمده باشد، بایستی کودک ناکام را در رسیدن به اهداف مطلوب و دوست داشتنی کمک کنیم.
- در مواردی که علت پرخاشگری اضطراب است، باید از نگرانی درونی و اضطراب کودک مطلع شویم.
ورزش کردن برای این کودکان بسیار مؤثر است و باعث تخلیه هیجانی می شود.
- در کشمکشهای درونی بایستی کودک را از حالت دوگانگی خارج ساخت. کمک به کودکان در تصمیم گیری، باعث می شود که بیاموزند به حالتهای دوگانه درونی خود پایان بخشند.
- در پارهای از موارد، کودک افسرده پرخاشگری شدیدی از خود نشان می دهد. در این میان لازم است به این نکته پی ببریم که او چه چیز دوست داشتنی را از دست داده و چگونه می شود مورد از دست رفته را برای او جبران کنیم.
- در مورد پرخاشگری، شیطنت و مصرف دارو بایستی حتماً با پزشک متخصص ارتباط داشته باشیم تا کودک از نزدیک مورد معاینه قرار گیرد.
- هنگامی که کودک قربانی خشونت در مدرسه شده است، بایستی با مسئولان مدرسه صحبت کنیم و لازم است که ایشان طبق قانون و مقررات خاص با کودکان خشونت گرا برخورد کنند؛ و نیز کودکانی را که قربانی خشونت شدهاند براساس رفتارهای خوبشان مورد تشویق و تأیید قرار دهند.
- چنانچه نوع پرخاشگری کودک خصمانه است، بایستی کودک را از آزار و اذیت کردن دور کنیم تا مجبور نباشد برای تلافی و انتقام، افراد دیگر را اذیت کند؛ و اگر پرخاشگری از نوع وسیله ای است، بایستی راههای دیگری را جهت مطرح کردن کودک بر گزینیم تا او ناچار نباشد از روش خشونت برای جلب توجه استفاده کند.
یکی از عوامل بسیار مهم در رفتار سالم، عزت نفس است. بسیاری از نوجوانان و جوانان به علت ضعف در عزت نفس به رفتارهای ناسالم و آسیبهای اجتماعی روی میآورند. عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموع افکار، احساسها، عواطف و تجربیات فرد در طول زندگی ناشی میشود. عزت نفس هنگامی بهوجود میآید که نیازهای ابتدائی زندگی فرد به نحو مناسبی ارضا شده باشند. کودکان و نوجوانان زمانی از عزت نفس زیاد بهرە مند میشوند که بتوانند، احساسات مثبتی را به کمک عوامل زیر تجربه کنند:
▪ همبستگی:
این احساس زمانی تجربه میشود که نوجوان از پیامدهای مهم زندگی خود راضی باشند.
▪ بیهمتائی:
این احساس هنگامی بهوجود میآید که نوجوان بتواند صفات یا ویژگیهائی که موجب تفاوت و تمایز او از دیگران میشود بشناسد و به آنها احترام بگذارد.
▪ قدرت:
احساس قدرت وقتی بهوجود میآید که نوجوان بداند منابع، فرصت و قابلیت آن را دارد که بر شرایط زندگی خود اثر بگذارد.
▪ الگوها:
نوجوان به مدد الگوهای انسانی، فلسفی و عملیاتی، مدلهائی برای خویش فراهم میکند تا او را در استقرار معنیدار، هدفها، آرمانها و معیارهای شخصی کمک کند. به عبارت دیگر عزت نفس عبارت است از شناسائی خود و ارزش گذاردن به آن. عوامل مؤثر در عزت نفس قوی عبارتند از:
۱) خود آگاهی و شناسائی خود
۲) ارزش گذاردن به هر آنچه که هست
۳) باور به بیهمتائی و بینظیر بودن خود.