یکی از نیازهای اساسی و فیزیولوژیک انسان نیاز به خواب است. که بدون آن ادامه حیات برای او غیر ممکن است. بر اساس تحقیقات صورت گرفته نه فقط انسان نیاز اساسی به خواب دارد بلکه حیوانات هم می خوابند. گویا خواب انرژی لازم را برای ادامه حیات و سازگاری موفق با محیط را برای انسان و حیوان تامین می کند. در این میان میزان خواب برای انسان ها در دوره های مختلف زندگی متفاوت است و انسان هر چه قدر جوان تر باشد به خواب بیشتری نیازمند است. برای همین نوزاد انسان بیشترین نیاز را به خواب دارد و بدون آن روند رشد و بالندگی او مختل خواهد شد. امروزه مشخص شده است که کمبود خواب تمرکز حواس و یادگیری را با مشکل مواجه می سازد و رشد ذهنی انسان کند می شود. در پی چنین واقعیت هایی است که محققان توصیه می کنند که کودکان و نوجوانان در شبانه روز 8 الی 9 ساعت بخوابند این در حالی است که شش و نیم الی هفت و نیم ساعت خواب برای بزرگسالان کافی است. نیاز به خواب در دوره نوجوانی که همزمان با رخداد بلوغ است و سوخت و ساز بدن افزایش پیدا می کند یک نیاز جدی و اساسی است. اما متاسفانه ما در مدارس (شهری) شاهد هستیم که بسیاری از دانش آموزان به عللی نمی توانند به قدر کافی بخوابند و کمبود خواب دارند و عوارض آن را تحمل می کنند.
محققان بر اساس این بررسی به همه دانش آموزان و دانشجویان توصیه می کنند : ساعات خواب
خود را کاهش ندهند و اگر به اختلال خواب دچارند ، درمان آن را جدی بگیرند.
ما در مدرسه خود میزان خواب دانش آموزان اول دبیرستان در با تنظیم پرسشنامه ای از میان 242 دانش آموز بدست آوردیم که نشان دهنده عدم وجود خواب کافی در بسیاری از دانش آموزان است در این تحقیق مشخص شد که حدود 3 درصد از دانش آموزان 5 تا 5.5 ساعت میخوابند و پانزده درصد از آنها 6 تا 6.5 ساعت و 35 درصد 7 تا 7.5 ساعت و همین حدود هم 8 تا 8.5 ساعت میخوابند و 11 درصد هم 9 تا 9.5 ساعت میخوابند.
به نظر می رسد که دانش آموزان شیفت صبح نه تنها خواب کافی ندارند بلکه حدود 10 درصد از آنها اصلا صبحانه نمیخورند. و 29 درصد هم گاهی صبحانه میخورند.
از آنجائی که تحقیقات نشان داده است که بیشتر نوجوانان به حدود 9 ساعت خواب نیاز دارند تا نیازهای فیزیولوژیکی خود را تا مین کنند می توان به کمبود خواب دانش آموزان پی برد.
همشهری آنلاین از مردم تهران در باره تشویق و تنبیه نظر سنجی به عمل آورده که چکیده آن به شرح زیر است .
چکیده:
طرح نظرسنجی حاضر، به منظور دست یافتن به نظر پاسخگویان در مورد میزان استفاده آن ها ازتنبیه یا تشویق برای تربیت فرزندانشان به اجرا درآمده است. یافته های این طرح به قرار زیر است:
68درصد از پاسخگویان زن و 32 درصد مرد هستند.
15 درصد پاسخگویان در گروه سنی 26-30 سال قرار دارند.
44 درصد از پاسخگویان دیپلمه هستند.
60درصد از پاسخگویان از شیوه تربیتی "تشویق" استفاده می کنند.
59 درصد از پاسخگویان علت تشویق فرزندانشان را موثرتر بودن این شیوه در آموزش کارهای خوب به کودکان عنوان کرده اند.
77 درصد از پاسخگویان گفته اند تنبیه بعضی مواقع لازم است.
79 درصد از پاسخگویان گفته اند که تشویق خیلی مفید است.
57 درصد از پاسخگویان گفته اند که تنبیه تا حدی مفید است.
شیوه تنبیهی 44 درصد از پاسخگویان محروم کردن فرزندانشان از علائق آنهاست.
80 درصد از پاسخگویان هرگز از تنبیه بدنی استفاده نمی کنند. این بدان معناست که این افراد از دیگر شیوه های تنبیهی، مثلا قهر کردن، محروم کردن ، و حبس کردن برای تربیت فرزندان استفاده می کنند. 95 درصد از پاسخگویان تنها والدین را برای تنبیه کودک مجاز می دانند.
61درصد از پاسخگویان با اینکه تربیت فرزند یک مسئله اجتماعی است موافقند.
41 درصد از پاسخگویان مدرسه را به عنوان نهادی برای آموزش خانواده ها دانسته اند.
41 درصد از پاسخگویان گفته اند که همشهری با آگاهی دادن می تواند به مردم کمک کند.
در اینجا اشاره به این نکته ضروری به نظر می رسد؛ اگرچه اکثر افراد پاسخگو(60درصد) از روش تربیتی تشویق استفاده می کنند، لیکن در پاسخ به این سئوال که: به نظر شما چه راه هایی برای تنبیه وجود دارد؟ راه های مختلفی را بیان کرده اند.
تغافل یعنی ما به چیزی آگاهی داشته باشیم اما به دیگران طوری وانمود کنیم که آن چیز را نمی دانیم و از آن اطلاعی نداریم .گاهی تغافل در برابر خطاها و لغزشهای دیگران سلاح موثری می تواند باشد که ما جهت حفظ آبرو عظمت و ابهت خود و دیگران، خود را به تغافل بزنیم، گویا که دیگران خطاهایی را انجام داده اند اما ما آنها را نمی دانیم.
ازعلی(ع) روایت شده که فرموده است: از لغزش های مردم تغافل کن کارت ستوده می گردد.
البته تغافل در برابر لغزشها یی صورت می گیرد که کوچک و قابل اغماض باشد و امید به اصلاح گناهکار می رود. اما در برابر هر عمل ناشایستی نمی شود تغافل کرد. بلکه ضرورت را ایجاب میکند که ما نسبت به آن عکس العمل نشان داده و جلوی خطا کار را بگیریم.
تغافـل در راستای پوشانیدن عیوب و حفظ آبرو دیگران است. چیزی که مکتب اسلام بر آن تاکید نموده است همچنین از آنجا که حفظ یکپارچگی روحی و شخصیت کودک امر مهمی برای ما است لذا با این وسیله ما می توانیم از درهم شکستن شخصیت آنها جلوگیری کنیم به این امید که کودک ما به راه مستقیم هدایت شود و بزرگی روح آن محفوظ بماند.
از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود: نیمی ار فرد با ایمان تغافل است.
کارشناس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت , درمان و آموزش پزشکی گفت: دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی 7 تا 8 ساعت پس از خوردن شام, در ناشتایی بسر می برند, که با مصرف صبحانه, مغز از قندکافی به عنوان غذا و منبع انرژی استفاده میکند.
دکتر فروزان صالحی افزود: اگر مدت زمان ناشتایی طولانیتر باشد, نگهداری قند خون در سطحی که مغز قادر به فعالیت طبیعی خود باشد, دشوارتر و یادگیری و تمرکز حواس مختل میشود.
با پیشرفتهای علمی در شاخه های مختلف از جمله روانشناسی و جامعه شناسی بسیاری تنبیه بدنی را جایز نمی دانند و مضرات آنرا گوشزد می کنند. در محافل علمی دانشگاهی ما نیز خصوصا بعد از انقلاب مرتب از خطرات تنبیه بدنی سخن رانده شده است و در آموزش و پرورش هم تنبیه بدنی طی بخشنامه ای ممنوع اعلام شده است. همچنین، در بسیاری از مجلات،روزنامه ها و نشریه ها هم مقالاتی در مضرات تنبیه بدنی تا کنون منتشر شده است. حتی آیاتی و روایاتی را به عنوان شاهد مثال ذکر کرده اند. اما گویا بسیاری از آنها حرف اسلام را نزده اند بلکه منفعلانه و بدون تفکر سخن گفته اند. هنوز هم بسیاری دانشگاهیان و نیروهای آموزش و پرورش نظر اسلام را در مورد تنبیه بدنی نمی داند.
البته ذکر این مطلب به معنی رضایت نویسنده از اعمال تنبیه بدنی کودکان نیست بلکه مایل است نظر اسلام به عنوان دین کامل توسط دیگران درک شود و کورکورانه در نوشته های خود هی نگوئیم "اسلام تبیه بدنی کودک را نپذیرفته است."
مطالعه دقیق احکام و قوانین اسلامی از جمله قوانین حدود و تعزیرات نشان می دهد که در تربیت اسلامی تنبیه به عنوان آخرین وسیله در اسلام پذیرفته شده است. برای همین زمانی که از تادیب و تنبیه کودک در اسلام صحبت می شود، تنبیه بدنی زمانی جایز شمرده می شود که تمام راههای اصلاحی برای تغییر یا تعدیل و یا باز داشتن رفتار ناشایست کودک، به تنیجه نرسد.
استاد مطهری در کتاب تعلیم و تربیت اعمال خشونت را نسبت به کودکانی که دست به طغیان می زنند لازم می داند. به عنوان مثال: کودکی که می تواند ادرار خود را کنترل کند و به زشتی ادرار بر روی فرش آگاه است در صورت ادرار ، به علت طغیان در مقابل آگاهی خود مستحق خشونت و ترس است. ترس و خشونت باید برای بازداشتن باشد نه برای پرورش استعدادهای کودک، اما در دین اسلام برای کودک حد جاری نمی شود بلکه تعزیر و تادیب می شوند.
آیات فراوانی در قرآن کریم وجود دارد که نشان می دهد در قرآن کریم تنبیه پذیرفته شده است. از جمله آیات مربوط به بهشت و جهنم و نزول عذاب به قوم سبا و عاد و ثمود و غیره همچنین وجود آیات مربوط به جهاد و قصاص و برخورد با مزاحمین و بر هم زنندگان زندگی اجتماعی نشان از لزوم تنبیه دارد. به عنوان مثال کسی که دزدی می کند دین اسلام دستور قطع دست فرد را می دهد.
برای مطالعه دقیقتر می توانید به منابع مختلف مراجعه کنید. از جمله:
مبانی فقهی و حقوقی جرائم و تادیب کودک - منصور فرقانی
تعلیم و تربیت اسلامی – استاد مطهری
چه در حضور یک نفر و چه در حضور یک جمعیت پنجاه نفره، میتوان بر ترس و خجالت ناشی از سخنرانی غلبه کرد. سخنرانی مهارتی است که همه میتوانند با تمرین، آن را بیاموزند.
به گزارش سرویس نگاهی به وبلاگهای خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در وبلاگ"مجله علمی کاشف فردا" به نشانی http://kashefe-farda.blogfa.com/ آمده است: یک ارتباط چشمی خوب کمک میکند تا مخاطب احساس آرامش بیشتری کند و در تواناییهایی کلامی شما نیز اعتماد به وجود میآورد.
ارتباط چشمی خود را (پیوسته) حفظ کنید؛ برای این کار باید آنقدر بر متن سخنرانی خود تسلط داشته باشید که فقط هر از گاهی نیاز به نگاه کردن به متن خود پیدا کنید.
چند چهره صمیمی را که به مضمون سخنان شما واکنش نشان میدهند، در بین حضار پیدا کنید و سخنرانی خود را با تمرکز بر روی آنان انجام دهید. در هر نوبت، ارتباط چشمی خود را چهار تا پنج ثانیه حفظ کنید و سپس به سراغ نفر بعدی بروید.
صحیح ایستادن نشاندهندهی اعتماد به نفس است. محکم بایستید. حرکات بیش از حد ممکن است حواس شنوندگان را پرت کند. طبیعتا در هنگام ایستادن دستان خود را در کنار بدن قرار میدهید. برای تاکید بر روی نکات مهم، از حرکاتی استفاده کنید که آهسته و دقیق و در عین حال طبیعی باشند.
به عاداتی که ممکن است داشته باشید، توجه کنید؛ عاداتی مثل دست روی دست انداختن، تکیه دادن به دیوار یا با خودکار به جایی زدن. این کارها نیز میتواند حواس مخاطبان شما را پرت کند یا به آنها بگوید که شما (نسبت به موضوع) بیعلاقه یا اینکه دستپاچهاید.
سخنرانی خود را در مقابل آینه تمرین کنید تا نحوه اجرا و حرکات بدن خود را بررسی کرده و در صورت لزوم آنها را تغییر دهید. شیوههای متفاوتی را مورد آزمایش قرار دهید تا در مجموعه حرکات و ژستهای خود به آن هماهنگی که با آن احساس راحتی میکنید، برسید و همان را در برابر حضار به کار ببرید.
وجود صمیمیت در حالت و حرکات چهره کمک میکند تا رابطهای گرم و مثبت با مخاطبان خود به وجود آورید. خندهای که شما به چهره دارید به مخاطب میفهماند که شما هم یک انسان و (در نتیجه) قابل اعتمادید، و بدین ترتیب به آنان این فرصت را میدهد که نظرات شما را بپذیرند.
حالت چهره شما (در حقیقت) بیانگر حال و هوای سخنان شماست و مخاطبتان را (در سخنرانی) درگیر میکند.
انتخاب خوب لباس کمک میکند تا برای مخاطب خود احترام قایل شوید. قبل از حضور در محل سخنرانی، نظر دیگران را در رابطه با نحوه انتخاب لباس و نیز تناسب آن با مناسبت مربوطه جویا شوید.
گاهی آهنگ و لحن کلام اثری به مراتب قویتر از محتوای آن دارد. با تمرین کردن، احساس و انرژی را به صدای خود بیفزایید...
به نقل از دانش نیوز
در طول تاریخ همیشه گروهی از انسانها خدا را به هر شکل ممکن قبول نداشته اند. خصوصا با ظهور برخی مکاتب مثل کمونیست در قرون اخیر این مسئله صورت جدی تری به خود گرفت.
احتجاج امامان شیعه خصوصا امام جعفر صادق(ع) در زمان خود با بی خدایان گواهی بر این مسئله است.
بی خدایان چه کسانی هستند؟
به کسانی می گویند که به وجود خدا یا خدایان اعتقادی ندارند. در نتیجه به وجود روح و فرشتگان و شیطان و غیره هم اعتقادی ندارند و آنرا خرافه می دانند. این گروه دو دسته اند:
دسته ای اول اصلا به وجود خدا هیچ نوع اعتقادی ندارند. که به آنها آتئیست می گویند.
دسته دوم هم می گویند، نمی توان فهمید که خدایی وجود دارد و اگر هم خدایی وجود داشته باشد قابل اثبات نیست. که به این گروه آگنوستیک می گویند.نتیجه عقاید این دو گروه همان خدا ناباوری است.
اما سوال این است که چه در صدی از جمعیت جهان خدا را قبول ندارند؟ آیا در این مورد تحقیقی صورت گرفته است؟
تاکنون اشخاص مختلفی در مورد میزان اعتقاد به خدا در جهان دست به تحقیق زده اند. اولین آنها شخصی به نام لوبا است که یکبار در سال 1916 و بار دیگر در سال 1933دست به تحقیق آماری در این رابطه زد. براساس این تحقیق حدود 6/5 درصد در سال 1916 و 5/4 درصد در سال 1933 از مردم جهان به خدا اعتقاد نداشتند. و حدود 15درصد نیز علیرغم اعتقاد به خدا، بی دین بودند یعنی هیچ دین زمینی یا آسمانی نداشتند.
همچنین لوبا در سال 1916 تحقیقی مشابه ای در میان دانشمندان انجام داد. که میزان اعتقاد به خدا در بین آنها 40 درصد بود و 60 درصد آنها به خدا اعتقاد نداشتند.(این تحقیق از بین 1000دانشمند در رشته های مختلف انجام شده بود) و بیشترین بی اعتقادی در بین فیزیک دانان و ریاضی دانان و کمترین آنها در بین روان شناسان بوده است.
تحقیقات لوبا را در سال 1996 دو محقق دیگر به نام های پرفسور تاریخ علم به نام لارسون و دیگری خبرنگاری به نام ویتهام ادامه دادند. نتایج تحقیقات این دو نفر نشان می داد که در طول 80 سال گذشته اعتقاد دانشمندان به خدا تغییر نکرده است. در حالیکه لوبا پیش بینی کرده بود که با افزایش و گسترش علم در جهان بی اعتقادی به خدا هم سیر صعودی به خود خواهد گرفت اما با وجود اینکه دانشمندان سال 1996 بیشتر از دانشمندان سال 1916 می دانستند اعتقاد به خدا تقریبا ثابت مانده بود. و این چیزی بود که آنها نتوانستند جواب قانع کننده ای به آن بدهند.
همچنین تحقیقات مختلفی در بین دانش آموزان صورت گرفته است تا به این مسئله پاسخ داه شود، آیا بین هوش آنها و بی اعتقادی به خدا همبستگی وجود دارد یا نه؟
برخی از این تحقیقات نشان می دهد که افراد باهوش تر آمادگی بیشتری دارند تا خدا انکار کنند.
مثل هیلدین کارل سون 1933 و یونگ دوستین 1966و فلیک 1980 و کسان دیگر.
***
بی خدایان علیرغم عقاید شان امروزه در این زمینه کتاب ها و مقالات زیادی منتشر نموده اند و همچنین وب سایت های مختلفی در این زمینه در حال فعالیت هستند برخی از شما هم ممکن است مایل باشید از آن اطلاع پیدا کنید اما نویسنده توصیه می کند اگر خدا باور و مذهبی هستید ولی ایمان راسخ ندارید در مطالعه آثار آنها محتاط باشید چون مجبور می شوید از نو هویت سازی کنید و انرژی زیادی را صرف بهسازی عقاید تان کنید و احتمالا در جامعه سنتی خود دچار تضاد و سردر گمی فکری می شوید.
در جهان ما تنها کشوری هستیم که حکومت دینی داریم و ادعا می شود که دولتمردان آن با حساسیت فراوان اهداف اسلامی- دینی را دنبال می کنند. کشوری که نهادهای فراوانی دنبال تحقق آرمان های دینی و اسلامی حتی در سطح جهان هستند.
صرف نظر از حکومت، مردم ما اصولا انسانهای دینی و اعتقادی هستند و باورهای مذهبی در عمق ضمیر ناخود آگاه آنها ریشه دوانده است.
ظهور انقلاب اسلامی در سال 57 باعث تشدید اعتقادات و سواد مذهبی اکثریت جامعه شد به حدی که نسل انقلاب نسلی باسواد مذهبی بالا هنوز در جامعه تاثیر گذار است. این نسل گرچه تاکنون نقشی هدایت گرانه داشته است. اما اکنون اکثر آنها در حال پیر شدن هستند و حوصله و گستاخی های نسل کنونی را ندارند. نسلی که خود هم نمی داند چه می خواهد.
با سپری شدن روزهای داغ انقلاب و بروز مشکلات اقتصادی و سیاسی و گسترش روز افزون مشکلات اجتماعی و دسترسی افراد جامعه خصوصا جوانان به ماهواره و اینترنت و موبایل و ... اعتقادات، باورها و سواد مذهبی هم روزهای داغ خود را پشت سر گذاشت و امروزه گرچه دانش آموزان به باورهای مذهبی- اسلامی احترام می گذارند و آن را مقدس می شمارند اما سواد مذهبی ندارند.
به عنوان مثال، اکثر دانش آموزان (علیرغم این که در کتاب های خود خوانده اند) فرق بین امام و پیامبر را نمی دانند. وقتی از آنها پرسیده می شود که آخرین پیامبر خدا چه کسی است بسیاری می گویند حضرت مهدی (عج) و یا وقتی گفته می شود (تعمدا) حضرت علی (ع) چندمین پیامبر خداست اکثر آنها(حتی در دبیرستان) می گویند اولین پیامبر خداست.
تازه این نوع معارف راحت و پیش پا افتاده هستند اما دین اسلام سرشار از معارف گوناگون ( برای نیاز های عادی هر فرد)است که دانش آموزان هیچ اطلاعی از آن ندارند و کمتر دانش آموزی حتی در دبیرستان بتواند فروع دین را نام ببرد و یا اصول دین را توضیح دهد و جود دارد.
طبق بررسی های متعدد انجام شده در مقطع دبیرستان بیشتر دانش آموزان نماز نمی خوانند و یا برخی اصلا اعتقادی به آن ندارند. برای اثبات این قضایا لازم نیست زیاد به خود زحمت دهیم فقط کافی است هنگام تعطیلی دبیرستان های دخترانه، موهای به عمد بیرون داده شده دخترها نگاه کنید. آیا آنها به حرمت این کار واقفند؟ آیا این را می دانند که، از نظر اسلام اگر یک تار موی زن بیرون باشد گناه محسوب می شود؟
ویا به تعداد شرکت کنند گان اختیاری نماز جماعت مدارس نظری بیافکنید. برخی از دانش آموزان در مقابل این پرسش که چرا در نماز جماعت شرکت نمی کنید می گویند آقا ما تا کنون نماز نخوانده ایم و یا آقا مگر زوریه.
همچنین اگر به قاریان قرآن مدارس توجه کنید تعجب می کنید. یک دهه پیش هنگام بر گزاری مراسم آغازین قاریان آنقدر زیاد بودند که مجبور می شدیم نوبت بندی کنیم. تازه بیشتر آنها درسطح بالا قرآن قرائت می کردند. اما امروز باید دنبال قاری قرآن بگردیم آنهم نه صوت خوبی دارند و نه صحیح می خوانند. ویا در مسابقات قرائت قران کسی پیدا نمی شود، شرکت کند و کسانی هم که شرکت می کنند اصلا قرائت قرآن بلد نیستند.
راستی در یک جامعه دینی چگونه ممکن است ما شاهد این مسائل باشیم؟ آیا دین فقط در شکل ظاهری حکومت ماست یا در قلوب مردم. اگر باید در قلوب مردم باشد پس این نمود ها و مصداق ها چه هستند؟ پس چرا دانش آموزان در بطن حکومت دینی و زیر سایه رسانه ها و جراید حد اکثر کنترل شده با آموزش و پرورش اسلامی اینگونه تربیت می شوند؟
ما باید از موارد فوق و بسیاری از موارد دیگر پیام های زیادی دریافت کنیم که برای ما می تواند هم هشدار دهنده و هم عبرت آمیز باشد.
البته نباید چنین وضعیتی را جدا از تحولات اجتماع بدانیم بلکه وضعیت فکری و روانی دانش آموزان هم جزئی از واقعیت های جامعه و همراه با آن به پیش می رود و در این روند حتی متولیان مدارس هم با تحولات جامعه همسو هستند گرچه مدارس نقاب رسمی و حکومتی به چهره دارند.
شاید گفته شود پس این کتابهای «بینش اسلامی و دین و زندگی» برای چه طراحی و تالیف شده اند و معلمان دینی و امور تربیتی در مدارس چکار می کنند؟
در پاسخ باید گفت : کتاب های دینی نمی توانند کار کردهای واقعی خود را داشته باشند. چون:
اولا دانش آموزان آن را جزء کتاب های درسی قلمداد می کنند نه به عنوان کتابهای که باید از آن روش زندگی دینی آموخت.
ثانیا آنرا یاد می گیرند تا نمره بگیرند. نه به آن عمل کنند.
ثالثا در آموزش آن نوعی اجبار احساس می کنند
رابعا این کتاب ها می خواهد در شرایط خشک و نا همگن کلاس اطلاعات را ارائه دهند و هیچ نوع شور و عشقی در میان نیست.
با بیان موارد فوق نقش معلمان دینی هم تضعیف خواهد شد. آنها در واقع با یک سیستم غلط آموزشی و تربیتی مواجه هستند و کاری هم نمی توانند بکنند.علاوه بر آن زیر بنای تربیت دینی دانش آموزان در خانواده ها پایه گذاری می شوند و نقش خانواده در تربیت فرزندان مهمتر و مقدم تر از مدارس است و از طرف دیگر معلمان دینی و نیروهای امور تربیتی با موج عظیمی از تحولات فرهنگی جامعه روبرو هستند که نمی توانند آنرا تغییر دهند تحولاتی که طبق آن ارزش ها و نگرش ها و اعتقادات جامعه طوری تغییر پیدا می کنند که با فرهنگ زمینه ای مدارس در تضاد است.
اما این را هم نباید فراموش کنیم که تحولات و تغییرات جامعه معلمان را هم به عنوانی جزئی از جامعه، تحت تاثیر قرار داده و باعث تغییر در عملکرد ها و نگرش های آنها می شود و آنها را بی انگیزه می کند. در این میان وضعیت ناعادلانه اقتصادی معلمان و عملکرد سیاست مداران و سقوط منزلت اجتماعی معلمان هم به آن دامن می زند.
عارفان علـم عاشـق می شوند بهـترین مردم معلـم می شـوند
عشق با دانش متمم می شود هر که عاشق شد معلم میشود
عکس از صدای معلم
● وضعیت فیزیکی کلاس:
یکی از عوامل مؤثر در نشاط دانش آموزان وضعیت فیزیکی کلاس می باشد. فضای فیزیکی شامل رنگ، نور، چینش نیمکت ها، تهویه و تعداد دانش آموزان است.
الف) رنگ:
مطالعات و تحقیقات دانشمندان نشان می دهد رنگ ها همان گونه که بر روح و روان آدمی تأثیرات گوناگونی به جای می گذارند، جسم او را نیز تحت تأثیر قرار می دهند. محققان بر این باورند که هر یک از رنگ ها فواید خاص درمانی محسوسی برای بدن انسان دارند و در این باره گزارش های متعددی مبنی بر استفاده های موفقیت آمیز از رنگ در درمان بسیاری از بیماری های فیزیکی دریافت کرده اند. برخی از دانشمندان حتی معتقدند تمایل ناخودآگاه ما به یک یا چند رنگ خاص می تواند نشانه ای از نیازهای بدن ما در جهت ترمیم خود باشد. اطلاع از خواص درمانی مختلفی که به هر یک از رنگ ها نسبت داده شده است می تواند کمک شایانی به انتخاب صحیح آنها هنگام تهیه لوازم و طراحی دکوراسیون فضاهای مختلف مدرسه باشد.
به عنوان مثال رنگ نارنجی رنگ گرم و صمیمی است. نارنجی پرتوهای شادی آفرینی از خود ساطع می کند که موجب رفع خستگی است. یا رنگ سبز که انرژی زا و آرامش بخش است به طوری که اضطراب را از انسان دور می کند و موجب رفع تنش و گرفتگی های عضلانی می شود. به خصوص این که سبز رنگی ایده آل برای فضاهایی است که در آنها تمرکز و آرامش مورد نیاز است.
ب) چینش نیمکت ها:
برای ارتباط و تعامل بیشتر دانش آموزان با یکدیگر و همچنین ارتباط مؤثر و چهره به چهره معلم با دانش آموزان می بایست نیمکت ها طوری چینش شوند که این مهم محقق گردد. علمای تعلیم و تربیت بهترین روش چینش صندلی ها را به صورت دایره ای یا «U» شکل پیشنهاد می کنند، خصوصاً در درس هایی که نیاز به بحث و بررسی، فعالیت های گروهی برای حل یک مسئله و یا انجام آزمایش و یک پروژه می باشد. در این صورت تعامل و ارتباط به شکل صحیح انجام پذیر خواهد بود. این امر باعث می گردد تمامی دانش آموزان درگیر آن فعالیت شوند و حالت انفعالی و خستگی در آنها به وجود نیاید.
ج) تهویه و تعداد دانش آموزان:
تهویه هوا باعث می شود به صورت مستمر هوای تازه و پر اکسیژن در کلاس در جریان باشد و تنفس راحت تر انجام گردد، در نتیجه نشاط و سرزندگی به وجود می آید و حالت رخوت و کسالت از دانش آموزان دور می شود، ضمن آن که تعداد دانش آموزان باید به خصوص نسبت به مساحت و فضای موجود متناسب باشد.
● ابزار تشویق:
تشویق جلوه ای از تحسین و تقدیر و نوعی تأیید برای فرداست، در سایه آن شوقی در آدمی پدید می آید که به رفتاری معین اقدام کرده و آن را مکرر می سازد.
به طور کلی در تعریف تشویق می توان گفت: تشویق عامل وادار کننده است که به انسان نیرو و انرژی می دهد، شخصی که تشویق می شود از کار و زحمت خود احساس رضایت و خشنودی می کند و این رضایت خاطر است که جلوی خستگی و بی میلی او را می گیرد.
تشویق و تحسین مایه تقویت روح است وحس اعتماد را در فرد به وجود آورده و استعدادهای فرد رشد کرده و توان درونی اش به فعلیت درمی آید.
حاصل تشویق ممکن است فایده ای برای آدمی نداشته باشد، ولی همین خودپسندی فرد را امتناع می کند و به او اطمینان می دهد که عملش عاقلانه و مورد تأیید بوده است در نتیجه موجب دلگرمی و نشاط او می شود.
● خواب کافی:
خواب از جایگاه بسیار مهمی در زندگی ما برخوردار است. خوابیدن مثل تغذیه کار غریزی است و هر یک از این دو جزیی از غریزه بقاء است.
اهمیت استثنائی خواب علیرغم این که ما به آن بی توجه هستیم، از هر زاویه ای که آن را مورد بررسی قرار دهیم و ازهر جنبه زندگی که به آن مربوط می شود بنگریم، یک واقعیت است. خواب ناکافی از جهت های مختلف بر انسان عواقب سوء می گذارد.
از نظر جسمی در صورت بی خوابی، بیماری های مزمن نیز گسترش می یابد، تغییراتی نیز در فرمول خون به وجود می آید که در درازمدت سبب پیدایش کم خونی می گردد و حالت کسالت همراه با خستگی دایمی و فزاینده و یک حالت تنبلی که به خوبی نمی توان آن را توجیه کرد، تولید می کند. علاوه بر این بدخوابی نه تنها باعث خستگی می گردد، بلکه نیروی جسمی را نیز کاهش داده و عمل گوارش را مشکل تر و کندتر می سازد و عملکرد حواس نیز مختل می شود.
دانش آموزانی که خواب کافی نداشته باشند، عصبی، نگران، ناپایدار و سپس مضطرب شده و از مرحله روانی شدید به مرحله کوفتگی و خستگی می رسند.
مسلماً در این بدخوابی ها، دوره های طبیعی و بیولوژیک همراه، با تناوب هایی از شدت و ضعف نیز وجود دارد، ولی چون خواب از کیفیت و کمیت بدی برخوردار است آنها را تشدید کرده و از کاهی کوه می سازد. شخص کم خواب دائماً دچار ناراحتی روانی می شود. چنین فردی خصایص بسیار با ارزش خود یعنی دوراندیشی را از دست می دهد. براثر بی خوابی روزبه روز بر افسردگی کودکان افزوده می شود و مشکلات دیگری در این زمینه عارض آنها می گردد، از جمله کم اشتهایی، ضعف انرژی، مشکلات روحی، کناره جویی از دوستان و فعالیت ها، احساس بی ارزش بودن و اندوهگینی می کنند.
همچنین اهمیت دادن به هدف در آموزش وتقویت انگیزه درونی از جمله عوامل ایجاد نشاط در دآنش آموزان است.
منبع: خلاصه ی از مقاله آقای حسین برومنددر روزنامه کیهان
تعریف خلاقیت:
نگاهی متفاوت به پدیده هایی که سایر مردم نیز آنها را می نگرند.(آلبرت رنت گیورگی).
ارتباط چیزها یا آرایی که قبلا با یکدیگر ارتباطی نداشتند.
خلاقیت= دانش + تجربه + بینش کودکانه
خصوصیات افراد خلاق:
1- خود باوری مثبت: باور داشتن کارایی و توانائیهای خود.
2- کنجکاوی: پرسیدن و ابراز علاقه به موضوع های گوناگون.
3- ابراز عواطف درونی: خودش جوش بودن، قوه شهود داشتن.
4- خطر پذیری: ماجرا جو بودن، شهامت داشتن، باز بودن ذهن.
5- تفکر مستقل: پروراندن ایده های مستقل از گروه و دفاع از آنها.
6- تحمل ابهام: میل به مسایل پیچیده و اسرار آمیز، نوگرایی و داشتن انرژی فراوان.
7- شوخ طبعی: تحلیل رویداد ها با شوخ طبعی، بازی با ایده ها.
8- انعطاف پذیر بودن: دیدگاههای گوناگون در باره یک موقعیت یا شئ.
9- ابتکار: بی همتایی، ایده های جدید یا غیر معمول.
10- ارزیابی: نقادانه اندیشیدن.و قضاوت در مورد مناسب بودن آنها.
11- تغییر : خلق معنی و کاربرد ها جدید برای یک ایده.
12- پشتکار: فایق آمدن بر موانع و حرکت به سوی اهداف.
13- بسط و گسترش: افزودن به ایده ها و گسترش آنها.
14- تخیل: استفاده از صور خیال، شکستن مرزها، بازی با ایده ها.
موانع پرورش خلاقیت:
برخی از رفتارها و اصطلاحات و برخوردها ممکن است مانعی برای بروز خلاقیت باشد و یا نشانه ای بر نبود خلاقیت است.
احمق نباش، جدی باشیم، مسخره است، ساکت باش، مدیر از آن خوشش می آید، عمل گرا باشیم، تو که باید از این بهتر بدانی، این مشکل ماست، قبلا آن را امتحان کردیم و موفق نبود، بچگانه است، نتیجه ای ندارد، اینقدر شلخته نباش، راه سنتی ایمن تر است، جزو تکالیف نیست، ایده خوبی است اما...، لابد مشکل داری.
نمونه ای از تفکرات منفی که باید برای رسیدن به خلاقیت، آنها را کنار گذاشت:
عیب جویی و خرده گیری از دیگران، طفره رفتن و اجتناب از موقعیت ها، غرولند و شکایت از روزگار، بی نظمی در کارها، عصبیت و لجبازی و انتقام از دیگران، سرزنش و طعنه زدن و مدارا نکردن، احساس ناتوانی و غم و اندوه داشتن، بی ارزشی، نا امیدی در امور زندگی، بی احترامی و استفاده از واژه های اهانت آمیز.
منبع: بر گرفته و خلاصه ای از جزوه ضمن خدمت.
خود کم بینی و احساس حقارت شایعترین مسئله ای است که اکثریت مردم گرفتار آن هستند. در یک همه پرسی ار 600 دانشجو 75 درصد آنها نداشتن اعتماد به نفس را مشکل اساسی خود مطرح نمودند.
نداشتن اعتماد به نفس نشان می دهد که فرد دچار خود کم بینی است. البته برای داشتن اعتماد به نفس لازم نیست که ما از هر نظر کامل و بدون نقص باشیم و زندگی ما سرشار از پیروزی و موفقیت باشد. ای بسا افرادی که نقص زیادی را در زندگی خود تجربه کرده اند اما اعتماد به نفس دارند. بر عکس، افرادی نیز پیروزی ها و موفقیت های زیادی در زندگی داشته اند اما اعتماد به نفس ندارند.
به نظر می رسد که افراد با سواد و آگاه زودتر می توانند خود را تحقیر کنند و زودتر می توانند به نواقص و شکست های خود پی ببرند.گرچه این مسئله می توانند آنها را تهدید کند، اما آنها برای غلبه به مشکل خود توانا تر هم هستند.بنابراین با آگاهی از نداشتن اعتماد به نفس و همچنین، داشتن خود آگاهی و خودشناسی می توانند خود را درمان کنند.
محور اساسی داشتن اعتماد به نفس، احترام به خود و با ارزش و توانا دیدن خود است، که در صورت تحقق، عّزت نفس انسان افزایش پیدا می کند و انسان به اعتماد به نفس دست پیدا می کند. داشتن اعتماد به نفس انسان را آرام و او را شجاع می کند و او میتواند خوب حرف می زند و احساسات خود را بیان کند و احساس حقارت نکند. و بر اوضاع بهتر تسلط پیدا کند.
***
روش های زیر می تواند اعتماد به نفس را افزایش دهد:
1. تصویر انسان موفق و پیروز را در ذهن خود حک کنید و اجازه ندهید که آن محو شود. چون این به نفع شماست و شما اینگونه بزرگ می شوید.
2. فکر منفی به ذهنتان راه ندهید.این دشمن شماست. گرچه فکر کنید واقعیت دارد.
3. مسائل و موانع را در ذهنتان بزرگ نکنید. بلکه آنها را بی ارزش بشمارید.حقیقتاً هم امور دنیا بی ارزش و کوچک هستند و انسان خود، آنها را بزرگ می کند شما باید به این مسئله ایمان داشته باشید.
4. تحت تاثیر پیروزی و موفقیت دیگران قرار نگیرید و سعی نکنید مثل دیگران باشید چون هر کس منحصر به فرد است. و ظاهر آنها شما را فریب ندهد. ای بسا ممکن است آنها سرشار از نا آرامی باشند.
5.با خدا باشید و به کمک و یاری او ایمان داشته باشید.و مطمئن باشید که او با شماست و شما را به حال خود رها نخواهد کرد.
6. به تواناییها و قدرت خود ایمان و اعتماد داشته باشید و برای به ظهور رساندن آنها تلاش کنید.
7.در مقابل دیگران تکبر و غرور نداشته باشید و خود را آزاد و رها کنید و هیچ ابایی نداشته باشید که با دیگران مردانه و با گذشت برخود کنید.
8. اگر مشکل حاد روحی و روانی دارید و نمی توانید خود را جم و جور کنید و فکرتان به جایی نمی رسد با یک مشاور متخصص و امین مشورت کنید و از او یاری بطلبید .
9. از هر چیزی که می ترسید بر آن غلبه کنید.فرار از ترس ممکن است که به مشکلی از مشکلات ما بیفزاید. حضرت علی (ع) می فرماید: اگر انسان روزی بر یک ترس غلبه نکند، زیان دیده است.
10. از تنبلی دوری کنید، و وظیفه ی خود را آنگونه انجام دهید که در شما احساس رضایت درونی به وجود آید. گرچه نتیجه ی مورد نظر حاصل نشود.
آیا بهره هوشی IQ، شاخصی برای درک میزان خالص توانایی ذاتی افراد است؟
برخلاف تصور بسیاری از افراد، نمره بهره هوشی تواناییهای ذاتی و عمومی فرد را اندازه نمی گیرد بلکه دانش انسان را در مورد موضوعاتی معین، در سن معین اندازه می گیرد. این آزمونها همه جنبه های هوش را نمی سنجند، برای مثال به ندرت یادگیری از تجربه و انطباق با محیط را می سنجند. علاوه بر این، عملکرد فرد در آزمون، به تجارب و امکانات فرد برای یادگیری و کاربرد واژه، اطلاعات، حساب، حافظه و مهارتهای تجسمی بستگی دارد چون آزمونها برای سنجش یک سری مهارتها و اطلاعات خاص طراحی شده اند.
آیا عملکرد در یک آزمون هوش توانایی هوشی را نشان می دهد؟
اگر کودکان به خوبی از عهده آزمونی برآیند می توان مطمئن بود که آنان تواناییهای آزمون ارزیابی شده را دارا هستند. اما اگر کودک پاسخ درستی به سؤالات ندهد نمی توان با اطمینان گفت تواناییهای مذکور را ندارد بلکه صرفاً می توان گفت نتوانسته این تواناییها و مهارتها را نشان دهد. این موضوعی حساس در تعبیر و تفسیر نتایج آزمون هوش است، کودکان ممکن است چیزی را بدانند و از آن استفاده نکنند حتی وقتی موقعیت اقتضا می کند. گاهی عملکرد کودکان دانسته ها و مهارتهای واقعی آنها را آشکار نمی کند زیرا مسایلی را که باید حل کنند درست نمی فهمند، پس وقتی کودکی از عهده مهارتی برنمی آید نمی توانیم با اطمینان نتیجه گیری کنیم که کودک فاقد تواناییهای لازم برای انجام آن مهارت است. از این رو بسیاری از متخصصان بر این عقیده اند که آزمودن مهارتهای خاص سودمندتر است تا اتکای صرف بر نمره بهره هوشی.
آیا بهره هوشی IQ برای هر شخص عددی ثابت است؟
هوش بسته به سن تغییر می کند، اما از دو سالگی به بعد روند تغییرات طوری است که تا حدی می توان میزان بهره هوشی در آینده را تخمین زد. اما نمرات آزمون بهره هوشی حتی در عرض چند هفته نیز ممکن است به اندازه ده نمره تغییر کند، عواملی چون تغییر در انگیزه، تغییر در میزان دقت یا خستگی مفرط در نمره آزمون مؤثرند. باز هم باید تأکید کنیم که نمره آزمون هوش شاخصی برای تواناییهای ذاتی و کیفیتی ثابت در تمام طول زندگی نیست.
نمره بالا در آزمون بهره هوشی چه چیزی را ثابت می کند؟
نمره بالای (IQ) تنها نشان دهنده این است که فرد در مهارتهایی که آزمون هوش سنجیده دارای توانایی است. در حالی که ممکن است شخص فاقد یک سری از مهارتها یا دانشی باشد که در آزمون هوش سنجیده نشده.
منبع: ایران سلامت
از روی نقاشی به هوش فرزندتان پی ببرید.
مقدمه: پژوهشگران اظهار داشته اند که یادگیری یک فرایند اجتماعی است و فعالیت های یادگیری برای رسیدن به مرحله ی تولید دانش و اطلاعات حیاتی است. در سال های اخیر بسیاری از معلمان فواید و اثرگذاری های راهبردهای یادگیری را از طریق همیاری دریافته اند. یادگیری از طریق همیاری یک قالب یا چهارچوب آموزشی است که در آن گروه های دانش آموزی ناهمگن از سوی معلم شکل داده می شوند و به فعالیت می پردازند.
هدف: هدف نهایی از کاربست الگوی تدریس یادگیری از طریق همیاری دستیابی به فعالیت های عالی ذهنی است. در واقع با وجود تفاوت های موجود در روش اجرای الگو، پنج عنصر در استفاده از الگوی یادگیری از طریق همیاری بسیار اساسی به نظر می آید:
همبستگی مثبت، مسئولیت فردی، تعامل چهره به چهره، مهارت های اجتماعی و پردازش گروهی. این عناصر معلم را از سخنرانی صرف و دانش آموز را از تکرار بی مورد آموخته هایش رها می سازد. افزون بر این، یاگیری از طریق همیاری فرصت هایی را پدید می آورد که یاد گیرندگان بتوانند در موقعیت هایی چون کار گروهی، ارتباطات، ایجاد هماهنگی اثرگذار و تقسیم کار موفق شوند. بنابراین، مشاهده می شود که دانش آموز در گروه های یادگیری از طریق همیاری باید بیش از یادگیری در قالب الگوهای دیگر به فعالیت بپردازند.
امروزه، متخصصان آموزش و پرورش الگوهای گوناگونی را برای همیاری به کار می برند ولی مراحل اساسی اجرای الگو به صورت زیر است:
مراحل اجرای الگو :
۱- ابتدا گروه ها شکل می گیرند. گروه های ناهمگن که دارای اطلاعات و توانایی های مختلف، گوناگون و متنوع هستند، مؤثرتر خواهند بود. در یادگیری از طریق همیاری، تفاوت افراد گروه باعث کارآمد شدن یادگیری می شود. توجه داشته باشید که یکی از هدف های یادگیری از طریق همیاری این است که دانش آموزان یادبگیرند با هر کسی کار کنند.
(اگر هدف تسلط در مهارت های خاصی باشد، می توان از گروه همگن استفاده کرد) پس از تشکیل گروه ها معلم به کمک دانش آموزان قوانینی را تدوین می کنند که بهتر است تعداد آنها محدود باشد (حدود 3 تا 5 قانون)
کلاس باید در مورد این قوانین توافق کند. این قوانین را می توان در تابلوی کلاس نصب کرد.
نمونه های این قوانین عبارتند از:
- گروه های مختلف نمی توانند با همدیگر صحبت کنند.
- همه عضوی از گروهند و در کارها همه باید شرکت کنند و سهیم شوند.
- اول سؤالات خود را از اعضای گروهتان بپرسید بعد از معلم سؤال کنید.
2- در این مرحله معلم حدود 15 دقیقه درباره ی هدف های مهم درس، انتظاراتی که از دانش آموزان در پایان جلسه وجود دارد و مطالب اصلی درس که نیاز به توضیح دارد صحبت می کند (اهداف را بهتر است به طور غیرمستقیم مثلا˝ از طریق پرسش، فعالیت و یا حتی عکس مطرح نمود)
3- در مرحله ی سوم به دانش آموزان فرصت داده می شود که در یک زمان مشخص روی مطالب و یا فعالیت هایی که در اختیار آنها گذاشته شده در گروه های خود تمرین و کار کنند. تنظیم و کنترل وقت در این مرحله لازم است و معلم با حضور در گروه های مختلف ضمن ارزشیابی غیر محسوس از کار گروه ها در صورت ضرورت راهنمایی های لازم را انجام می دهد.
4- در این مرحله نتایج کار گروه ها به نمایش گذاشته خواهد شد. برای نمایش کار گروه ها روش های مختلفی وجود دارد مثلا" می توان از مدیر هر گروه خواست تا در یک زمان مشخص و کوتاه نتایج کار گروه خود را ارائه دهد و سپس معلم یا سایر گروه ها می توانند پرسش هایی از وی یا سایر اعضای گروهش داشته باشند. روش دیگر این است که هر گروه نتایج کار خود را روی یک برگه یا مقوا به صورت نوشته، نمودار یا نقاشی به تصویر درآورده و این برگه ها روی تابلو یا دیوار کلاس نصب شده و در معرض دید و نقادی سایر گروه ها قرار گیرد
5- در آخرین مرحله که مرحله ی ارزشیابی است معلم کار گروه ها را مورد ارزشیابی قرار می دهد. در این مرحله معلم می تواند از چک لیست هایی که در اختیار دارد استفاده کند و اهداف دانشی، مهارتی و نگرشی را مورد نظر قرار دهد. همچنین برای ارزشیابی می توان از گروه ها کمک گرفت و با کمک گروه ها معیارهایی برای ارزشیابی تدوین نمود و براساس این معیارها حتی خود گروه ها می توانند به ارزشیابی از کار خود (خودارزشیابی) بپردازند
http://computerteachers.blogfa.com
انسان در طول تاریخ همیشه دوست داشته است تا در مورد ستارگان چیز های زیادی بداند. چون فکر میکرده که آسمان رازهای زیادی دارد. حقیقت هم این است که آسمان رازهای زیادی دارد. اگر ما این راز ها را میدانستیم چه می شد؟ اگر می دانستیم که در درون ستارگان چه میگذارد. چقدر خوب بود. شاید تعجب کنید که به شما بگویند اتم های بدن ما هم روزگاری، در درون ستارگان ساخته شده است. در جایی که میلیون ها درجه حرارت دارد. پس چگونه ما از کره زمین سر در آوردیم؟
زندگی شهر نشینی و دوری ما از طبیعت، انسانها را از نگاه کردن به آسمان غافل کرده است. برای همین برخی هرگز موفق نمی شوند به عظمت ستارگان نگاه کنند و خود را دنیای کوچک زمین حبس کرده اند.
بدون شناخت ستارگان و تحولات مربوط به آن امکان شناخت طبیعی جهان نیست. چون ستارگان یکی از بازیگران اصلی تحولات جهان هستی هستند. در واقع آنها به ما زندگی داده اند و پایان حیات بشر در کره زمین و دیگر سیارات هم به سرنوشت آنها بستگی دارد. همچنانکه حیات کره زمین به خورشید که یک ستاره است بستگی دارد و سرنوشت ما با آن گره خورده است. هر اتفاقی برای خورشید بیفتد هشت دقیقه بعد ما متاثر خواهیم شد.
به گزارش خبرگزاری فارس محاسبه ضریب هوشى هر رییس جمهور بر اساس سیستم اندازهگیرى Crain/ Swanson و از روى نطقهاى بدون نوشته، نوشتهها و سایر موارد رییس جمهور صورت مىگیرد.
مؤسسه Lovenstein Institute Of Scranton از سال 1973/1352 تحقیقاتى را پیرامون بهرههوشى (2) (آى کیو = (Intelligence Quotient I Q هر رییس جمهور جدید به عمل مىآورد، و نتایج آن را با 5 درصد احتمال خطا، استخراج و اعلام مىکند. در مؤسسه مذکور مورخان، روانپزشکان، روانشناسان و دانشمندان رفتارهاى انسانى مشغول به کارند. در میان آنها، دکتر ورنر لونستین جامعه شناس برجسته و پرفسور پاتریشیا دیلیامز روانپزشک مشهور و معروف جهانى عضویت دارند. محاسبه ضریب هوشى هر رییس جمهور بر اساس سیستم اندازهگیرى Crain/ Swanson و از روى نطقهاى بدون نوشته، نوشتهها و سایر موارد رییس جمهور صورت مىگیرد. این مؤسسه جزئیات تازهترین تحقیق خود را در این باره پس از یک بررسى 4 ماهه پیرامون بهرههوشى جرج بوش پسر، رییس جمهور فعلى آمریکا در روز دوشنبه 21 آوریل 2003/1 اردیبهشت 1382 به علاوه دیگر اطلاعات لازم در مورد هر رییس جمهور، به این شرح اعلام کرد.
به ترتیب:
ردیف - نام رئیس / حزب / چندمین رئیس جمهورى / دوره ریاست جمهورى / سالهاى ریاستجمهورى / ضریب هوشی
1 - فرانکلین روزولت / دموکرات / 32 / 4 / 1945 - 1933 / 147
2 - هرى ترومن / دموکرات / 33 / 2 / 1953 - 1945 / 132
3 - دیوید آیزنهاور / جمهوریخواه / 34 / 2 / 1961 - 1953 / 122
4 - جان اف کندى / دموکرات / 35 / 1 (3) / 1963 - 1961 / 174
5- لیندون جانسون / دموکرات / 36 / 2 / 1969 - 1963 / 126
6- ریچاردنیکسون / جمهوریخواه / 37 / 2 (4) / 1974 - 1969 155
7 - جرالد فورد / جمهوریخواه / 38 / 1 / 1977 - 1974 / 121
8 - جیمى کارتر / دموکرات / 39 / 1 / 1981 - 1977 / 175
9 - رونالد ریگان / جمهوریخواه / 40 / 2 / 1989 - 1981 / 105
10- جرجبوش (پدر) / جمهوریخواه / 41 / 1 / 1993 - 1989 / 98
11 - بیل کلینتون / دموکرات / 42 / 2 / 2001 - 1993 / 182
12- جرجبوش (پسر) / جمهوریخواه / 43 / 1 / 2005 - 2001 / 91
متوسط ضریب هوشى، در میان 6 رییس جمهور دموکرات، 156 است که از بین آنها، کلینتون با 182 بالاترین و جانسون با 126، پایینترین ضریب هوشى را داشتهاند. متوسط ضریب هوشى، در میان 6 رییس جمهور جمهورىخواه، 5/115 است که از بین آنها، نیکسون با 155 بالاترین و جرج بوش پسر با 91، پایینترین ضریب هوشی را دارند.
دکتر لونستین در اینباره مىگوید: «تمام رؤساى جمهور آمریکا پیش از بوش پسر، حداقل یک کتاب و تعداد زیادى مقاله در طول دوران تحصیل یا طی دوره مشاغل اولیه خود به رشته تحریر درآوردهاند، اما بوش پسر نه کتابى دارد و نه مقالهاى.
بنابراین، ارزیابى در مورد بهره هوشى وى دشوار بود و ما ناچار شدیم تا حد زیادى روى سخنان غیرمکتوب او بررسى کنیم.»