شغل معلمی مشکل یا آسان: قسمت اول

الف- رفتار با انسان پیچیده و دشوار است.

 کار معلم با انسان است و انسان به عنوان اشرف مخلوقات، پیچیده ترین سیستمی است  که ما آن را در طبیعت مشاهده می کنیم. این موجود نه تنها خود پیچیده است بلکه در جامعه، رابطه ی پیچیده تری را بوجود می آورد که پیش بینی رفتار و سخن گفتن دقیق در باره او را به حداقل می رساند. اصولا سر کار داشتن با انسان کار بسیار سختی است خصوصا اگر با اجتماع انسانها سر کار داشته باشیم کار سختتر می شود. چون انسانها در اجتماع از نظر روانی، رفتارهای خاصی را از خود نشان می دهند که به تنهایی آن رفتارها را از خود بروز نمی دهند.

 برخورد با انسانهایی که در یک جا جمع شده اند و با هم همسویی می کنند و اهداف مشترکی را دنبال میکنند و هر کدام شخصیت ویژه ای دارند باید بسیار هوشیارانه و ماهرانه باشد که کار هر کسی نیست.

شغل معلمی مشکل یا آسان:

الف- رفتار با انسان پیچیده و دشوار است.

 کار معلم با انسان است و انسان به عنوان اشرف مخلوقات، پیچیده ترین سیستمی است  که ما آن را در طبیعت مشاهده می کنیم. این موجود نه تنها خود پیچیده است بلکه در جامعه، رابطه ی پیچیده تری را بوجود می آورد که پیش بینی رفتار و سخن گفتن دقیق در باره او را به حداقل می رساند. اصولا سر کار داشتن با انسان کار بسیار سختی است خصوصا اگر با اجتماع انسانها سر کار داشته باشیم کار سختتر می شود. چون انسانها در اجتماع از نظر روانی، رفتارهای خاصی را از خود نشان می دهند که به تنهایی آن رفتارها را از خود بروز نمی دهند.

 برخورد با انسانهایی که در یک جا جمع شده اند و با هم سویی می کنند و اهداف مشترکی را دنبال میکنند و هر کدام شخصیت ویژه ای دارند باید بسیار هوشیارانه و ماهرانه باشد که کار هر کسی نیست. یک کلاس درس را در نظر بگیرید که 25 نفر در آن نشسته اند و معلمی دارند که میخواهد برای آنها تدریس کند. در یک تحلیل ساده متوجه میشویم که این 25 نفر از نظر فردی هر کدام منحصر به فرد هستند. چون هر کدام ویژگیهایی دارند که دیگر دانش آموزان آنرا ندارند و محال است در بین 25 نفر دو نفر را پیدا کنید که عین هم باشند. و همچنین هر کدام از اینها خواسته ها و تمایلاتی دارند که به شخصیت آنها بستگی دارد و معلم مجبور است با اینکه او معلم کل کلاس است. به تک تک دانش آموزان توجه کافی را داشته باشد. و به مشکلات احتمالی آنها توجه کند و در تدریس به اختلافات فردی توجه  کند و در عین توجه به کلیت کلاس به جز آن هم توجه کند و این به نوبه خود کار سختی است چون مسائل و مشکلات دانش آموزان عین هم نیست و معلم مجبور است راه حلهای متنوعی را پیش روی خود ببیند که باید آنرا از پیش روی کلاس بردارد و یا منتظر شکست برنامه هایش باشد.

 در عین حال این دانش آموزان تنها و منحصر به فرد، یک وجود جمعی هم دارند که روانشناسی جمعی، آنرا توجیه میکند. همین وجود رفتارهای جمعی است که کار را برای معلمان سختر می کند. روانشناسی جمعی دانش آموزان، اغلب باعث میشود که هر نفر در کلاس سعی کند که رفتارهایی را از خود بروز دهد که مورد پذیرش دیگران قرار گیرد برای همین یک دانش آموز خوب ممکن است در جمع رفتارهای ناهنجاری را از خود بروز دهد که باعث تعجب دیگران شود

 حقیقت این است که در یک کلاس درس ممکن است اتفاقات پیچیده ای روانی رخ دهد که حتی یک معلم ماهر هم در کنترل آن ناتوان شود. چون بسیاری از این اتفاقات، روانی است کنترل و جهت دهی به آن هم بسیار مشکل است. علاوه بر آن وظیفه اصلی معلم آموختن است نه سر و سامان دادن به ناملایمات روانی دانش آموزان و نه مبصری کردن و مصرف انرژی برای کنترل جو انضباطی کلاس .

در این رابطه فرض کنید در یک کلاس دانش آموزان از نظر روانی در حالت خنده به سر می برند و کوچکترین اتفاق، خنده های افراطی آنها را به دنبال دارد. و یا فرض کنید که گروهی از دانش آموزان به علت اختلافات قبلی  خود با هم درگیری دارند و دنبال فرصتی برای انتقام از هم هستند و افکار خود را متوجه رقیبان خود کرده اند. و یا فرض کنید به عللی دانش آموزان به جای آموختن و گوش دادن به معلم خود، بنای مخالفت با او را در پیش بگیرند و بخواهند هو بکشند و با رفتارهای خود معلم را تحقیر کنند. در این صورت معلم با چالش های روانی و انضباطی روبرو خواهد بود. آیا به نظر شما سخت نخواهد بود که معلم بتواند شرایط را طوری آماده کند که بتواند به برنامه و طرح درس خود بپردازد؟

 شاید برخی تهدید و تنبیه را سریع و قاطع بدانند. اما این روش به علل تربیتی سنجیده و منطقی نیست. علاوه بر آن در مقطع دبیرستان حتی راهنمایی برخورد تهدید آمیز با دانش آموزان توسط معلم امکان کمتری دارد. در پی چنین توضیحاتی است که باید یک معلم بسیار ماهر و هنرمند باشد که بتواند اوضاع را برای آموختن بچه ها سر و سامان بدهد و برآیند تمرکز آنها را متوجه یک چیز کند و آن آموختن و یادگیری است. راستی در اینگونه مواقع چگونه می توان بر روح و روان دانش آموزان تاثیر گذاشت  و خواسته روانی آنها را تعدیل کرد تا آنها متوجه هدف از پیش طراحی شده باشند؟ به نظر می رسد که این کار برای نوجوانان پر انرژی با رفتارهای افراطی باید بسیار مشکل باشد. که معلم خود را درگیر آن کرده است.

البته معلم با اولیا دانش آموزان هم روبروست که به انحاء مختلف بر اساس حقی که دارند در برنامه ها و اظهار نظر ها و رفتارهای معلمین دخالت میکنند. و بعضا او را تحت فشار قرار می دهند. و معلم باید برای داشتن برنامه موفق همه جوانب را بسنجد. و برنامه های خود را آگاهانه انجام دهد. و در عکس العمل به رفتارهای دانش آموزان، اولیاء آنها را در نظر بگیرد.

 

دو مانع اساسی سد راه پیشرفت آموزش و پرورش ایران

... یک مانع از جنس سیاسی است و مانع دیگر از جنس علمی است و هر دو مانع ریشه فرهنگی دارند. بدون برداشتن این موانع ، برنامه ریزی مناسب  برای تحقق اهداف چشم انداز  امکان پذیر نیست.

در خصوص مانع سیاسی ناچاریم بدون ملاحظات و بی پرده به برخی از واقعیاتی که همچون آفتاب روشن است و البته کاملا قابل انکار و سفسطه  است، اشاره کنیم .اگر چه وزارت آموزش و پرورش ابتدا در ایران با نام معارف که جمع معرفت (علم) است ، تاسیس شد و بعدها نام فرهنگ را بر آن نهادند و به همین دلیل هم کارکنان این وزارتخانه را فرهنگی خطاب می کردند و می کنند ولی واقعیت این است که جو غالب براین وزارتخانه جوی  سیاسی ایدئولوژیک است.

 اگر به پیشینه و عملکرد  وزیران آموزش و پرورش 16 سال اخیر ایران نگاهی بیندازیم متوجه می شویم که بنا به اقتضای این جو، این وزیران از سیاسی ترین وزیران کابینه ها بوده اند. آیا می توان  این فرهنگ را تغییر داد.البته بعید است که اینکار شدنی باشد.این وضعیت صرفا در نتیجه خواست  و عملکرد فرهنگیان بوجود نیامده است بلکه ناشی از وافعیات سیاسی اجتماعی ایران و نحوه تعامل  اهالی آموزش و پرورش با محیط های پیرامون به ویژه  اهالی حکومت ایران در دهه های اخیر است.

عامل بسیار مهم در شکل گیری این جو ، حساسیت رسالت آموزش و پرورش در انتقال ارزشها ست.البته در همه جوامع آموزش و پرورش  هم این رسالت را دارد و باید از عهده آن بر آید. اما مجموعا ما در ایران به دنبال انجام این وظیفه از راهی سیاسی ایدئولوژیک هستیم. در حالیکه این رسالت هم مانند بقیه رسالت های آموزش و پرورش  می باید از راه علمی، تخصص و حرفه ای انجام گردیده و صرفا بر شانه های ضعیف وزارت آموزش و پرورش بار نگردد. اگر توانستیم در این زمینه به نتیجه ای معقول و علمی برسیم امکان تغییر تدریجی این جو وجود دارد. که البته بعید است و نیاز به معجزه دارد.

و اما مانع علمی! باید اعتراف کرد که جو غالب بر  فضای فکری و عملکرد متخصصین تعلیم و تربیت کشور ایران علمی نیست!! درست است که ما وارد کننده علوم از جمله دانش تعلیم و تربیت نوین هستیم و باید از  ذخایر شگرف این دانش در جهان استفاده کنیم . اما دریک کلام ما راه تقلید را پیموده ایم و نه اقتباس . دانشگاهیان ما اهل تعجیل هستند و نه اهل تحقیق ؟  البته همانگونه که در مورد مانع سیاسی  بیان کردیم ؛ مباحثی از این قبیل کاملا قابل سفسطه و انکار است.اما واقعیات موجود چه آن را دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم آثار خود را برجا می گذارند ...

محمد حسن محقق معین

حکومتها و تولید علم

سئوال نوشتار حاضر این است که با توجه به مقوله آزاد اندیشی که رکن مهم تولید دانش و اندیشه است، دولت و حکومت در فرایند تولید علم چه نقشی بازی می کند؟ به عبارت دیگر نوع، شکل و ماهیت حکومت از سویی، و روحیات و رفتارهای حکومت گران و نگرشها و سیاست گذاریهای آنان از سوی دیگر، چه تأثیری در این روند ایفا می کند؟

در بحث ماهیت حکومتها و تأثیر آنها بر فرایند تولید اندیشه و دانش، واقعیت این است که در برخی حکومتها به علت بسته بودن فضای سیاسی و اجتماعی، اعمال حاکمیت قدرت با ابزارهایی چون سرکوب و مجال ندادن به مخالفان و نیز انسداد مجاری بیان آزاد اندیشه ها، اصلاً زمینه ای برای تولید علم به طور طبیعی فراهم نیست و با نگاه خوشبینانه این مسیرها کاملاً هدایت شده و تحت شرایط خاص و برای افراد خاص میسر خواهد بود.

اما در مقابل، در حکومتهای باز و مروج آزاد اندیشی به سبب فضای باز سیاسی، علمی و عقیدتی، اندیشمندان و عالمان با فراغ بال و آزادی خاطر و بدون دغدغه، به امر تولید دانش می پردازند.

نگاه به گذشته، این امر را به خوبی روشن می کند که حکومتهایی که به علم و اندیشه اجازه جولان داده و با سعه صدر و خوشبینی با اندیشمندانشان برخورد کرده اند پیشرفتهای شگرفی در این زمینه داشته اند. و بر عکس هر جا که با زوال تمدنی روبه رو می شویم و به بررسی علل زوال و افول آن می پردازیم، به عاملی چون کنار نهادن علما و اندیشمندان و بی اعتنایی به علم و دانش برمی خوریم.

بدین ترتیب، برخی بر این عقیده اند که بالا بودن ظرفیت حکومت از جنبه انتقاد پذیری، برتافتن دیدگاههای دانشمندان و عالمان و میدان دادن به اندیشه های علمی و تقویت محافل تولید اندیشه و در یک کلام، تساهل علمی حکومت با اندیشمندان و برخورد عزتمندانه با آنان، در فراهم شدن زمینه های تولید دانش و اندیشه، تأثیر انکار ناپذیری دارد.

حکومتهای آزاد اندیش نه تنها به طرد اندیشه ها و افکار علمی جدید و متفکران نمی پردازند، بلکه با فراهم کردن تمهیدات لازم و جاذبه های مناسب، به جذب نخبگان و پذیرش مغزهای متفکر جوامع دیگر اقدام می کنند، در حالی که در حکومتهای خودکامه نه تنها به علم و عالم مجال نمی دهند و آنان را ارج نمی نهند، بلکه شرایطی فراهم می کنند که اندیشمندان به ناچار، دیار و وطن خویش را ترک گفته به سرزمینهای دیگر هجرت می کنند. چه بسیارند صاحبان فکر و اندیشه ای که به دلیل سیاستهای علم ستیزانه و اندیشه گریزانه این نوع از حکومتها گوشه نشینی را بر مغضوب حکومت شدن، طعنه شنیدن و مسایلی از این قبیل ترجیح داده اند. اما این حکومتهای علم دوست و عالم پرور بوده اند که اندیشمندان را از عزلت خانه به بیرون کشیده و به عرصه تولید دانش و یاری رساندن به حرکت شتابان علم کشانده اند.

ثبات برنامه ریزیها و سیاست گذاریهای نهادهای حکومتی، عامل دیگری است که بررسی آن در ارتباط حکومت و تولید علم ضروری می نماید. جوامع بی ثبات و مملو از تنش و تغییر و تحولات زود گذر، در ایجاد محیطی آرام و مساعد برای تولید علم و اندیشه، توفیق چندانی نخواهند داشت. اگر تغییر سیاستمداران و تصمیم گیران، تغییر سیاست ها و برنامه ها را در پی داشته باشد و سیاست های پیشین کنار روند و برنامه ریزی جدیدی مطرح گردد، باعث نامساعد شدن و تشتت فضای اندیشه برای اندیشمندان خواهد شد.

آنچه گاه شاهد آن هستیم این است که تغییر در ساختار دولت و یا صف بندیهای سیاسی جامعه، باعث ایجاد تحولات اساسی در مدیریت محافل علمی، مراکز پژوهشی و دانشگاههای کشور می شود و تا رده های پایین تر چون ریاست دانشکده ها و مدیریت گروههای علمی و آموزشی و مانند آن نیز ادامه می یابد. این امر قطعاً به فرایند تولید علم کمکی نخواهد کرد.

برخی این گونه اعتقاد دارند که در مسیر تولید دانش، ایجاد فضایی آرام برای اندیشمندان از سوی حکومتها، امری ضروری است؛ صاحبان اندیشه باید از حاشیه امن سیاسی و نیز از امنیت حقوقی قضایی لازم برخوردار باشند تا بدین اطمینان برسند که به صرف ابراز یک دیدگاه علمی جدید - اگر چه ظاهراً مخالف با دیدگاههای حکومتگران است- از مصونیت و امنیت سیاسی و اجتماعی لازم برخوردار خواهند بود. نباید این گونه باشد که دانشمندی به دلیل اظهار عقیده ای، از حقوق و امتیازهای خویش محروم گردد.

سیاست زدگی علم و محیطهای علمی، آفات فراوانی را در عرصه تولید علم در پی دارد. در برخی از جوامع که سیاست زدگی توسعه یافته و به همه امور سرایت کرده و حتی مراکز علمی و دانشگاهها و مؤسسات نیز از این آفت در امان نمانده اند ، این بیماری، غوغا سالاری، هدر رفتن انرژیها و استعدادها، به تعطیلی کشیده شدن مراکز علمی و دانشگاهها، تظاهرات، اعتصابها، عزل و نصبها، حذفها و تسویه حسابها، حاکمیت رفتارهای غیر علمی و حتی ضد علمی را جایگزین اندیشیدن صحیح و زایشگر علم نموده است.

بر همین اساس متفکران این جامعه مجبورند یا در این درگیری ها و رفتارهای ناهنجار و غیر علمی وارد شوند، یا اینکه به ناچار عطای کار علمی و فکری را در این محیط به لقایش ببخشند و به حاشیه نشینی و انزوا روی بیاورند. بنابراین یکی از راههای گرفتار نیامدن در چنین دامی، نهادینه کردن حمایت از دانشمندان و مراکز علمی و حوزه های تولید اندیشه و دانش است تا با تغییر سیاستمداران و گرفتار شدن جامعه در چنین ناهنجاری نیز به فرایند تولید علم و اندیشه آسیبی وارد نشود و این فرایند دچار خدشه و انحرافی نگردد و بخشی از این امر البته بر عهده خود نخبگان و متفکران است تا با تعبیه مکانیزمی، تمهیدات و پیش بینیهای لازم را برای چنین مواقعی به عمل آورند و ضرورت استفاده حکومتگران و سیاستمداران از نظرات کارشناسی و دیدگاههای مشورتی آنان به صورت قانونمند و نهادینه شده را تثبیت نمایند.

این گونه است که می گوییم درک جایگاه علم و عالم از سوی مدیران سیاسی یک جامعه، باعث خواهد شد مدیران میانی آن جامعه را بر اساس درجات علمی و کارشناسی تعیین نمایند و برای نظریات اندیشمندان ارزش قائل شده در تصمیم گیریها از آنان بهره جویند.

اگر ارزش و جایگاه دانش و دانشمندان به درک و فهم سیاستگران رسوخ پیدا نکرده باشد، طبیعی است آنها از این نیروی فوق العاده و پیش برنده تمدن و فرهنگ در سرمایه گذاریهایشان استفاده نخواهند کرد و اصولاً به آن اهمیتی نمی دهند و بدون این نگرش، قطعاً از قافله تمدن و تولید دانش عقب می مانند و تلاش خویش را صرف حفظ قدرت و گسترش دامنه آن می نمایند و ترویج و تولید دانش برای آنها از کمترین درجه اهمیت برخوردار است.

روزنامه قدس - مهدی محمدی

خیرات مدرک تحصیلی در وزارت آموزش و پرورش!

سایت فردا نوشت : جناب آقای محدّث خراسانی ـ معاونت محترم وزارت آموزش و پرورش ـ اخیرا اظهار فرمودند مدیران مدارسی که سابقه مدیریتی بیشتری دارند، مدارک ارتقای تحصیلی در اختیار آنان قرار می گیرد. این طرح، در چارچوب برنامه چهارم توسعه صورت می گیرد که دولت را مکلف ساخته بود در ارتقای مدارک تحصیلی فرهنگیان بکوشد تا نهایتا دانش آموزان (فرزندان ملت) از توانایی علمی معلمان بهره مند گردد اما اکنون که فرهنگیان خود نتوانسته اند یا نخواسته اند از راههای موجود از قبیل شرکت در آزمونهای سراسری، فراگیر، آزاد و ... در ارتقای مدارج علمی خود بکوشند، وزارت متبوعشان را به تکاپوی انداخته تا برای ارائه بیلان کار به مراجع مافوق، شخصا وارد عمل شده و مدارک تحصیلی را چاپ و توزیع نمایند(!).

بدیهی است وزارت آموزش و پرورش در تولید و توزیع مدارک تحصیلی بی محتوا و فاقد ارزش علمی و تنها دارای ارزش استخدامی و حقوقی در بین نیروهای خویش، ید طولانی دارد. بخاطر بیاوریم اوایل دهه هفتاد را که پس از تصویب طرح نظام هماهنگ در آن زمان، وزارت مذکور که تنها راه راضی نگاهداشتن معلمان را افزایش حقوق آنان می دانست، دست به ابتکار عجیبی زد و با براه انداختن دوره های موسوم به "آموزش ضمن خدمت در گوشه و کنار کشور، مدارک تحصیلی را بصورت انبوه و فاقد کیفیت علمی در اختیار فرهنگیان محترم گذاشت تا از این رهگذر ، مبالغی بر دریافتی آنان افزوده گردد.

هشیاری و شجاعت نمایندگان مجلس پنجم در ملغی ساختن دوره های ضمن خدمت و الزام کلیه دستگاهها به تبعیت از مقررات آموزشی وزارت علوم و سر فصلهای درسی مصوب شورایعالی انقلاب فرهنگی، البته به تداوم این برنامه خجالت آور پایان داد اما هنوز عوارض آن مدارک بی محتوا و مدارج علمی پوشالی، دامنگیر نظام تعلیم و تربیت کشور هست و سالها طول می کشد تا نیروهای تازه نفس و توانمند علمی که به تازگی از مراکز معتبر علمی کشور دانش آموخته می شوند، بتوانند آن خاطرات تلخ و اسفبار را از حافظه تاریخی جامعه علمی کشور بزدایند.

شکی نیست که طی پله های علمی، مستلزم تحمل مرارت و مشقت ناشی از آموختن است که مطابق آموزه های دینی ما ـ به تعبیر قرآن مجید ـ خداوند بر مدارج کسانی که به دنبال کسب علم بوده اند می افزاید. واضح است که چنین ارتقایی را نه به بهانه ، که به بهای واقعی اش خواهند داد که همانا تحمل سختیهای گزنده و تلاش جانفرسا برای افزایش اندوخته های علمی در نزد افراد است.

اکنون با اعلام دگر بار متولیان وزارت آموزش و پرورش در مورد اهدای مدارک تحصیلی بر اساس سوابق مدیریتی به افراد ، نگرانی های جدی پدید آمده است که بعضا بدان پرداخته می شود:

1) ارائه مدارک تحصیلی یا برخوردار ساختن افراد از مزایای آن، بدون تحمل رنج و مرارت طبیعی ناشی از فرایند علم اندوزی و کسب دانش واقعی، طالبان حقیقی علم را دچار یاس و سرخوردگی خواهد کرد و جامعه علمی کشور را از تب و تاب برای کوشش در جهت کسب دانش روز ، باز خواهد داشت. این طرح را مقایسه کنید با مقوله «جنبش نرم افزاری» که بحث روز در جوامع و مراجع علمی کشور است.

2) مدرک گرایی و ارزش گذاشتن به مدرک تحصیلی صرف ـ بدون افزایش واقعی سطح دانش نزد افراد ـ بطور بیسابقه ای افزایش خواهد یافت و بدین ترتیب بار دیگر قداست و حرمت علم و دانش، زیر سئوال خواهد رفت. افراد مورد نظر در آموزش و پرورش برای کسب مدرک بالاتر که قرار است به آنان اهدا شود، گوی سبقت را از یکدیگر خواهند ربود. سند سازی و تلاش برای بدست آوردن دل رئیسان مافوق(!) کمترین دستاورد این طرح نابخردانه است که در راستای بهره مندی از مزایای مدارک مجازی اتفاق خواهد افتاد.

3) مدیران محترمی که در آموزش و پرورش خدمت می کنند، ضمن ادای احترام به تلاش و سعی وافر آنان در چرخه علمی کشور، اما در مقابل از مزایایی نیز برخوردارند که طیفی از امتیازات سازماندهی گرفته تا تفاوت آشکار در حقوق و مزایای ایشان با معلمان عادی را در بر می گیرد. اکنون باید پرسید چه توجیهی برای اهدای مدارک تحصیلی بالاتر به آنان وجود دارد که وزارت آموزش و پرورش را مصمم ساخته که چنین برنامه خطرناک و فاجعه آمیزی را دنبال کند؟! و براستی آیندگان در مورد اینگونه رفتارهای ما چگونه قضاوت خواهند کرد؟!

4) در سالهای اخیر، توسعه روزافزون نهاد آموزش عالی و پذیرش انبوه داوطلبان با سطوح علمی گوناگون و هر نوع توانایی مالی در همه نقاط کشور، راه را برای طالبان حقیقی علم هموار کرده، جای هیچ عذر و بهانه ای برای اشکال تراشان باقی نگذاشته است. بدیهی است اگر افرادی نتوانسته اند یا سطح نازل پتانسیل علمی آنان مانع از ادامه تحصیل و تلاش برای موفقیت در رقابت علمی با دیگران شده است، نباید با اهدای مدارک تحصیلی ، از آنان دلجویی نمود که رعایت حرمت و قداست علم و دانش اندوزی بر همگان فرض مسلم است.

5) منظور اصلی قانونگذار در التزام دولت به تلاش برای ارتقای مدارک تحصیلی فرهنگیان، رشد کیفی و کمی علمی در نظام تعلیم و تربیت کشور با هدف انتفاع دانش آموزان از توان علمی معلمان خویش است اما طرح اهدای مدارک تحصیلی بر اساس سوابق خدمت مدیریتی در آموزش و پرورش، هدف قانونگذار را لوث نموده ، بدون آنکه کمترین عایدی برای دانش آموزان داشته باشد حتی معلمان جویای علم را نیز از تلاش برای ادامه طریق منصرف می نماید. این مهم، نباید از دید نمایندگان محترم مجلس و کمیسیونهای مرتبط دور بماند.

6) اکنون با ابلاغ مصوبه هیات محترم دولت مبنی افزایش چشمگیر در سطح حقوق و مزایای معلمان فوق لیسانس و دکترا، تکاپو و تلاش در جهت بهبود سطح علمی فرهنگیان آغاز شده است و ترغیب ایشان به طی مدارج علمی در چارچوب مقررات آموزشی کشور و دانش اندوزی، جدای از مزایای مالی و معیشتی که برای آنان به دنبال خواهد داشت ، دانش آموزان را نیز منتفع خواهد نمود اما در مقابل، تصمیم به اهدای مدرک تحصیلی به لایه ای از مدیران در این مجموعه ، همه آن دستاورد مثبت ناشی از مصوبه مذکور را خنثی می نماید.

یک دبیر آموزش و پرورش

وجود ‌٣٥ هزار دانش‌آموزان معتاد در کشور

به گزارش خبرنگار «اجتماعی» ایسنا، دکتر نارنجیها ـ محقق و معاون موسسه تحقیقات داریوش ـ در نشست پژوهشی و هم‌اندیشی پژوهشگران و کارشناسان سوء مصرف مواد مخدر با استناد به آخرین نتایج تحقیقات RCA در زمینه مصرف مواد مخدر، عنوان کرد:

35 هزار دانش‌آموزان معتاد در کشور وجود دارد و متاسفانه اغلب دانش‌آموزان در مقطع دبیرستان مواد مخدر جدید از نوع شیشه و کراک را می‌شناسند اما مسوولان مدارس در این زمینه اطلاعات کمی دارند.

شیوع اعتیاد در میان مردان 93 و در میان زنان هفت درصد است که البته آمار دقیق در مورد زنان معتاد به دلایل مختلف دشوار است و امکان بیشتر بودن این رقم نیز وجود دارد.

اغلب معتادان از سطح تحصیلات پایینی برخوردار بوده و زیر دیپلم و دیپلم هستند که اهمیت نقش آموزش و پرورش در پیشگیری از اعتیاد بسیار حائز اهمیت است.

اعتیاد در همه اقشار و مشاغل وجود دارد، اما کارگران بیشتر از سایر مشاغل در معرض خطرند به طوری که طبق نتایج تحقیقات 15 درصد از کارگران ساده و 17 درصد کارگران ماهر در معرض خطر این معضل هستند.

نیمی از معتادان از طریق دوستان به مصرف مواد مخدر روی آورده‌اند و متاسفانه محیط کار نیز در شیوع مصرف مواد مخدر نقش زیادی دارد که در طول پنج سال گذشته رشد اعتیاد از طریق محیط کار دو برابر شده است.

میهمانی‌های دوستانه، کوچه و خیابان و محیط کار محل‌هایی هستند که معتادان به عنوان اولین مکان مصرف مواد مخدر عنوان می‌کنند.

کسب لذت، ‌کنجکاوی، مشکلات روحی، در دسترس بودن، بیماری جسمی و درد به ترتیب با بیشترین فراوانی علت روی آوردن معتادان به مصرف اعتیاد طبق نتایج آخرین تحقیقات بوده است.

هم اکنون تریاک با 70 درصد، هروئین 30 درصد و حشیش 24 درصد بیشترین مواد مصرفی در کشور هستند که غالب‌ترین روش مصرف تدخین (دودی) بوده و تزریق، خوردن و انفیه به ترتیب در مراحل بعدی قرار دارد.

بیشترین فراوانی سن تزریق با 35 درصد 20 تا 24 سال است و 25 تا 29 سال نیز در رده بعدی قرار دارد.

45 درصد معتادان تزریقی سرنگ به همدیگر قرض می‌دهند که در شیوع بیماریهای پرخطر همچون ایدز و هپاتیت تاثیر زیادی دارد.

اموزش نیوز

نقش صدا و سیما در گسترش تقلب در جامعه- ۴

ما در بخشهای گذشته در این وبلاگ مطالب زیادی در مورد تقلب نوشته ایم اما مطلبی که امروز میخواهم بنویسم نقش تلوزیون ما در گسترش تقلب است.

 امروزه نقش تلوزیون آنقدر زیاد شده است که دیگر کودکان ما کاملا از نظر تربیتی در اختیار ما نیستند و ما نمیدانیم که آن فیلمها و آن کارتن ها بچه های ما را به کجا سوق می دهند. این در حالی است که اکثر کارتن ها هم محصولات خارجی هستند. و با فرهنگ و سنت های خارجی ها بیشتر سازگار هستند. با این وجود ما چگونه میتوانیم از فرهنگ و سنتهای خودی سخن بگوییم؟

از طرفی به علت اینکه نقش والدین در تربیت فرزندان روز به روز در حال کاهش است و فرزندان بیشتر در پای تلوزیون نشسته اند و برنامه های تلوزیون را تماشا میکنند برای همین تلوزیون در حال تاثیر گذاری بنیادین در بچه هاست.

شما حتما مسابقات مختلفی که در برنامه های تلوزیون ( خصوصا برای کودکان و نوجوانان )برگزار میشود را تماشا کرده اید بیشتر این مسابقات نوعی تقلب را به بیننده ها القاء میکنند. وقتی مسابقه شروع میشود مجری شروع میکند به راهنمائی و آنقدر به جلو میرود تا اینکه جواب را بگوید. بعضا هم با ایما و اشاره سعی میکند جواب را به هر ترتیب انتقال دهد. گویا مجری فکر میکند که تماس گیرنده حتما باید جواب را بگوید. آخرش هم تماس گیرنده یک جایزه میگیرد. و حتما در ضمیرش به خود میگوید که چه جایزه الکی گرفتم و حتما میگوید که این جایزه حقم نبود. بیننده محترم هم  از چنین شیوه های تقلب گونه آداب زیادی را یاد میگیرد(خصوصاً کودکان و نوجوانان). و آنگاه همین فرزندان میآیند مدرسه سر جلسه امتحان انتظار دارند که مراقب زیاد سخت نگیرد تا بتوانند تقلب کنند و مراقبی که جدیت نشان میدهد مورد خشم قرار میگیرد. و گویا آنها میگویند که امتحان زیاد جدی نیست ما اگر هم در تلاش و کوشش سستی کردیم باز هم شما باید دست ما را بگیرید.

و یا حتما شما برنامه هایی را تماشا کرده اید که کودک یا نوجوانی با برنامه تماس میگیرد و مجری به او میگوید: امتحانت را دادی؟ چند میشی؟چند تا سئوال را تقلّب کردی؟

 شاید بگوئید که خوب این که مشکلی نداره. اما حقیقت این است که یک مجری باید به عظمت کار خود واقف باشد و اگر میگوید که چند تا سئوال را تقلب کردی به زودی باید به او بگوید که تقلب چیز خوبی نیست و هیچ دانش آموز خوبی تقلب نمیکند. و بدین وسیله معروفی را گسترش دهد نه اینکه بدون هدف و منظوری سخنی را بگوید و تاثیر آنرا به اگر و اما بسپارد.

شاید مدیران و مجریان تلوزیون این نوع کارها را توجیه کرده و به حساب نقش آموزشی صدا و سیما بگذارند اما آیا اقدام آنها را روانشناسان تعلیم و تربیت قبول دارند؟

مشکلات حذف کنکور

طرحی که نمایندگان مجلس هفتم در دوم خرداد1386 تصویب کرده اند، این است که تا سال 1390 به تدریج کنکور حذف می شود و ملاک پذیرش دانشجویان برای ورود به دانشگاه ها، معدل سه امتحان نهایی سالانه و کشوری، در سه سال دوره دبیرستان خواهد بود. و متولی برگزاری این امتحانات هم وزارت آموزش و پرورش خواهد بود. و بدین صورت سازمان سنجش نقش اساسی خود را در برگزاری کنکور و انتخاب دانشجو از دست میدهد.

اما گفته میشود که مجلس این طرح را بر اساس کارشناسی قوی انجام نداده است.همانطور که طرح استخدام 40 هزار معلم حق التدریسی و احیای معاونت پرورشی و الزام دولت به تهیه لایحه نظام هماهنگ نیز فاقد پشتوانه کارشناسی بودند. فلذا این طرح موافقان و مخالفان خود را دارد.

موافقان طرح موسوم به حذف کنکور برای آن آثار و تبعات معجزه آسایی قائلند؛ از جمله:

 1- انگیزه دانش آموزان در یادگیری دروس افزایش می یابد.

 2- اضطراب و اثرات مخرب روحی و روانی کنکور از بین می رود.

 3- خانواده ها از زیر آوار سنگین هزینه های کنکور نجات پیدا می کنند.

 4- کمر مافیای کنکور با سود سالانه 400 میلیارد تومان میشکند.

5- سوالات تستی و چهارجوابی که متکی به حافظه کوتاه مدت دانش آموزان و نوعی تکنیک است، جای خود را به سوالات مفهومی و تشریحی می دهد.

 6- لو رفتن و فروش سوالات متوقف می شود و...

* * *

اما مخالفان این طرح ایراد های اساسی و قابل پیش بینی را ارائه کرده اند که نشان دهنده نواقص عمده این طرح میباشد از جمله آنها:

1- برخی مدیران آموزشی کشور معتقدند که برای رشته های پرمتقاضی حتی اگر ظرفیت دانشگاه ها چند برابر تقاضا نیز باشد، آزمون حذف نخواهد شد. بهترین استدلال را رئیس سازمان سنجش در روزهایی که وزارت علوم مخالف طرح بود ارائه کرده است؛ «زمانی که چندین داوطلب با معدل 19 یا 20 وجود داشته باشند، چگونه می توانیم از میان آنان ظرفیت 40 نفری رشته پزشکی دانشگاه تهران یا 40 نفری مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف را انتخاب کنیم؟» و البته چطور می توان دیپلمه های سال های گذشته را در شیوه جدید پذیرش وارد کرد و اصلاً تکلیف تغییر رشته در دانشگاه برای کسانی که دیپلم غیرمرتبط با آن رشته را دارند چست؟ روی چه نمره های، کسی را که دیپلم ریاضی دارد و می خواهد در دانشگاه ادبیات بخواند، وارد دانشگاه می کنند؟

2- اما با محول شدن وظیفه گزینش دانشجو به آموزش و پرورش آموزش در مقطع متوسطه کاملاً نمره محور خواهد شد و برگزاری امتحانات هماهنگ بخش عمده ای از وقت معلمان و دانش آموزان را پر می کند، یادگیری برای زندگی جای خود را به یادگیری برای کسب نمره خواهد داد.

3- به احتمال زیاد کلاس های درس مدارس به طور کامل به کلاس کنکور تبدیل می شود. تضمین قبولی در کنکور جای خود را به تضمین معدل 19 به بالا خواهد داد. جزوه های درسی دبیران و نمونه سوال و تجزیه کتاب درسی به سوال و جواب جای مهمی در آموزش های دبیرستانی پیدا می کند.

4- برخلاف تصور مدافعان طرح جدید، بازار رسمی و غیررسمی، آموزشگاه های کنکور، تدریس خصوصی و نشر جزوات و کتاب های درسی تعطیل نخواهد شد، چرا که ضرورت وجودی آنها همچنان پایدار است. اگر آنگونه که برخی نمایندگان ادعا می کنند، هم اکنون و در گذشته، در سازمان سنجش مافیای فروش سوالات کنکور لانه کرده و آنها به راحتی آب خوردن رتبه ها را جابه جا می کنند، چه تضمینی هست که این مافیا که سالانه به گفته یکی از نمایندگان چهارصد میلیارد تومان سود می برد کار خود را تعطیل کند. چنین مافیایی تنها کافی است اندکی جابه جا شود و محل عملیات خود را به دبیرستان ها منتقل کند. اگر مافیای کنکور در امتحانات متمرکز، تستی، چهارجوابی که اوراق آن با ماشین تصحیح می شود و امکان نظارت نیروهای امنیتی و فضایی بر آن وجود دارد با دست باز عمل کرده است، در سیستم غیرمتمرکز که برگزاری امتحان و تصحیح اوراق در 20 هزار دبیرستان بخش شده و سوالات تشریحی است و توسط انسان تصحیح می شود، مسلماً دست بازتری خواهد داشت. صاحبان قدرت و ثروت برای کسب معدل 19 به بالا و افزایش شانس فرزندانشان برای ورود به دانشگاه های معتبر راه های جدیدی را تجربه خواهند کرد. مدیران مدارس، مربیان و دبیران در معرض آلودگی به مفاسد اقتصادی قرار می گیرند. مافیا و فساد مالی منطق اقتصادی دارند. قبولی در دانشگاه و رشته های مطلوب، کالای کمیاب اقتصادی است و تقاضا برای آن زیاد است.

5- گر فرض کنیم که این آزمون ها کاملاً اصولی باشد باز هم مشکل وجود دارد. اگر دانش آموز سال اول و دوم دبیرستان امتحاناتش خوب نشده باشد چه باید بکند. الان خیلی از افراد را داریم که در سال آخر دبیرستان خودشان را بازیابی می کنند، ضعف هایشان را برطرف می کنند و در کنکور هم موفق می شوند، هر چند که دانشجویان خوب و برجسته کسانی هستند که وضعیت آموزشی یکنواختی دارند. بچه های جوان، چه دختر و چه پسر، در سنین بلوغ مشکلات بسیار جدی دارند، خیلی از اینها وقتی که به سن 17سالگی می رسند خودشان را به کمک خانواده ها و معلمان بازیابی می کنند. اینها درس می خوانند و موفق هم می شوند. ما نمی توانیم دانش آموزی را که به هر دلیل در سال اول و دوم دبیرستان افت داشته است، محکوم کنیم که دیگر نمی تواند نمراتش را جبران کند. اگر این نمره ها در کنکور تاثیر داشته باشد و کنکور هم نباشد، باعث می شود دانش آموزان امتحانات را جدی تر بگیرند و از طرفی اگر افتی یا ضعفی دارند حس کنند که دیگر قابل جبران نیست. باید اجازه جبران همین دروس را بدهیم. این امکان در کشورهای دیگر هست.

6- کنکوری که فعلاً هست یکی از مشکلاتس این بود که کسی که پول داشت از طریق آموزش کنکور و مدارس غیرانتفاعی خودش را به یک رشته دانشگاهی می رساند و وارد دانشگاه می شد. اما با طرح جدید همین موارد هم تکرار شده است، یعنی کسی که پول دارد، چه استعداد داشته باشد و چه نداشته باشد، از طریق امکانات خانواده وارد مدرسه خوبی می شود و معدل می آورد چون می داند که در سال 1390 از روی معدل وارد دانشگاه می شود. پس از طریق کلاس های تقویتی و مدارس غیرانتفاعی دست به کار ساخت یک معدل خوب می شود تا بتواند به دانشگاه وارد شود.

7- از طرفی چون کشور، آموزش استاندارد ندارد و در بسیاری از جاهای توسعه نیافته دانش آموزان استعداد دارند اما امکانات ندارند، پس چطور می توان از این افراد و افرادی که همه جور امکانات داشته اند سوالات یکسانی پرسید. این خلاف قانون اساسی و عدالت در آموزش همگانی است.

8-  از طرفی گفته میشود که وزارت آموزش و پرورش توان و تجربه برگزاری آزمون سراسری را با امنیت بالا در سطح کشوری ندارد و در عوض سازمان سنجش با نزدیک 30 سال سابقه، خوب می داند که مشکلات کار کجاست.

راست مغز هستید یا چپ مغز

دانشمندان نظریه هایی راجع به دو نیمکره مغز دارند که نشان می دهد عملکرد و روش فرمان دادن به بدن در هر یک متفاوت است. فکر می کنید شما راست مغز باشید یا چپ مغز؟ پژوهش های اخیر نشان می دهد راست مغزها و چپ مغزها روش های متفاوتی در پردازش اطلاعات و واکنش به آنها دارند. بر همین اساس روش درس خواندن در هر یک از آنها نیز باید متفاوت باشد.این نظریه ها نشان می دهد افراد راست مغز بیشتر با نیمکره هیجانی و شهودی راست هدایت می شوند و چپ مغزها به روش منطقی و ترتیبی عکس العمل نشان می دهند که نیمکره چپ مغز آن را هدایت می کند. شخصیت هر فرد هم تا حد بالایی از روی نوع مغز او شکل می گیرد و این مساله تاثیر چشمگیری روی مهارت های مطالعه، عادات انجام تکالیف و نمرات شخص دارد. مثلاً ممکن است بعضی دانش آموزان یا دانشجویان با یک نوع خاص از امتحان یا تکلیف مشکل داشته باشند و مشکلشان هم هیچ ربطی به درس خواندن یا نخواندن نداشته باشد. بلکه موضوع فقط به نوع خاص مغز آنها برمی گردد. اگر بدانید راست مغز هستید یا چپ مغز می توانید روش های مطالعه مناسب خود را برگزینید و برنامه ریزی درسی خود را براساس شخصیت و نوع مغزتان تنظیم کنید تا نتیجه بهتری عایدتان شود.

***

آیا سر کلاس مدام به ساعتتان نگاه می کنید یا وقتی زنگ می خورد تعجب می کنید که چه زود گذشت؟ آیا به شما ایراد می گیرند که زیادی همه چیز را تحلیل می کنید یا می گویند خیال باف هستید؟ این ویژگی های شخصیتی به نوع مغز بستگی دارند. معمولاً رفتار چپ مغزها سازمان یافته تر است، گاهی به ساعت نگاه می کنند، اطلاعات را پردازش می کنند و این کار را به ترتیب انجام می دهند. این دسته از افراد معمولاً هوشیارند و قوانین و برنامه ها را دنبال می کنند. دانش آموزان چپ مغز در ریاضی و علوم قوی هستند و می توانند سریع به پرسش ها پاسخ بدهند. چپ مغزها رقیب های ریسک پذیری هستند. راست مغزها خیال پرداز هستند. ممکن است خیلی باهوش و متفکر باشند که البته محتمل است که در دنیای کوچک خیال خود گم بشوند. این دسته در علوم اجتماعی و هنر خیلی خوب نتیجه می گیرند. راست مغزها خودانگیخته تر از چپ مغزهای همیشه هوشیارند و بیشتر دوست دارند احساس های ناخودآگاه خود را دنبال کنند.

راست مغزها بسیار شهودی هستند و مهارت بسیاری دارند که در دام دروغ یا نیرنگ نیفتند. اینها رقیب های جاودان هستند.اما اگر کسی درست در میان این دو تیپ شخصیتی باشد چه؟ افراد با هم متفاوتند و همه ویژگی هایی از هر دو نوع مغز را در خود دارند. بعضی ها واقعاً ویژگی های برابر و یکسانی دارند. جهت گیری مغز این دانش آموزان و دانشجویان میانه است و ممکن است در کارورزی عملکرد بسیار خوبی داشته باشند، چون این افراد خصلت های قوی هر دو نیم کره را در خود دارند بنابراین منطق را از نیمکره چپ و شهود را از نیمکره راست در اختیار دارند که فرمول بسیار مناسبی برای موفقیت در تجارت است.

 ویژگی های دانش آموزان راست مغز

آیا وقتی معلم یا استاد زیاد حرف می زند خسته می شوید؟ آیا احساس می کنید می توانید مردم را به راحتی و فقط با نگاه کردن ارزیابی کنید. اگر این طور باشد امکان دارد که راست مغز باشید.

 - جزوه برمی دارید اما آنها را گم می کنید. دنبال کردن تحقیق برایتان کار سختی است.

- سخت می توانید حواستان را جمع کنید.

- با مردم راحت هستید.

- مثل بعضی مردم راحت دستاویز مسخره بازی دیگران نمی شوید.

- به نظر خیالباف می آیید اما در واقع به فکر عمیق فرو می روید.

- مردم می گویند ماورایی هستید و علم غیب دارید.

- به نوشتن رمان، نقاشی یا نواختن موسیقی علاقه دارید.

- ممکن است ورزشکار باشید.

- از داستان های پررمز و راز خوشتان می آید.

- زمانی را به تامل و تعمق اختصاص می دهید و فکر می کنید هر اتفاقی دوجنبه دارد.

- ممکن است گذر زمان را فراموش کنید.

-خودجوش و خودانگیخته هستید.

- بذله گو و بامزه هستید.

- نمی توانید دستورالعمل ها را کلمه به کلمه دنبال کنید.

- پیش بینی ناپذیر هستید.

- راحت گم یا سرگردان می شوید.

- هیجانی هستید.

- دوست ندارید دستورالعمل ها را بخوانید.

- ممکن است موقع درس خواندن موسیقی هم گوش بدهید.

- دراز می کشید و مطالعه می کنید.

- ممکن است ناشناخته ها برایتان جالب باشد.

- آدم معقول و وارسته ای هستید.

 راست مغزها در کلاس

- در کلاس تاریخ بیشتر از جنبه های اجتماعی لذت می برید. دوست دارید اتفاقاتی را که در تاریخ افتاده کشف کنید.

- اگر روش خودتان را به کار بگیرید ممکن است عملکرد رضایت بخشی در کلاس ریاضی داشته باشید اما از حل مساله های طولانی خسته می شوید.

- علوم؟ خسته کننده است.

- در کلاس ادبیات موفق هستید به خصوص هنگام روخوانی و انشا.

 توصیه هایی برای راست مغزها

- تنهایی تحقیق بنویسید.

- مراقب خیال پردازی های خود باشید و آنها را مهار کنید.

- بگذارید قوه تخیلتان شما را در هنر پیش براند.

- بگذارید شهودتان در موقعیت های اجتماعی برایتان کار کند.

- بگذارید تفکر عمیقتان در آزمون های تشریحی برایتان کار کند، اما در آن غرق نشوید.

- در تحقیق ها خلاق باشید. می توانید از زبان شورانگیزتان خوب استفاده کنید.

- هنگام درس خواندن از تصویر و نمودار کمک بگیرید.

- دستورالعمل ها را بنویسید.

- سعی کنید برنامه ریزی شده تر عمل کنید.

- بیش از حد به دیگران مشکوک نباشید.

- برای سازماندهی افکارتان نکات عمده را مشخص کنید.

- در تکالیف ادبیات، ادبیات داستانی را انتخاب کنید.

- استادانی را که زیاد حرف می زنند انتخاب نکنید، به سراغ آنهایی بروید که در کلاسشان فعالیتی انجام می گیرد.

- شما خوب داستان می گویید؛ بعضی از آنها را بنویسید.

- اطلاعات را دسته بندی کنید تا آنها را بهتر بفهمید.

- در پاسخ به سوالات با فکر کردن به تمامی احتمالات درنمانید.

- کارها را تمام کنید. شما خیلی باهوش هستید اما همیشه کارها را نیمه تمام رها می کنید.

شم و غریزه و مهارت های کلامی شما بی نظیر است. اگر خوب درس بخوانید ممکن است روزی شاگرد اول شوید.

 ویژگی های دانش آموزان چپ مغز

آیا خیلی سازمان یافته عمل می کنید؟ آیا عقیده دارید برای انجام هر کاری یک راه درست و یک راه غلط وجود دارد. اگر این طور است احتمالاًî چپ مغز هستید.

- احتمالاً از روی فهرست کارهایتان را انجام می دهید.

- دوست دارید سر کلاس انتقاد کنید.

- در ریاضیات و علوم قوی هستید.

- منطقی و اهل استدلال هستید.

- تحقیق شما دقیق و کاملاً مستند است.

- برای خود هدف معین می کنید.

- می توانید اطلاعات را خوب تعبیر و تفسیر کنید.

- اتاقتان منظم است.

- می توانید به سوالات بدون فکر جواب دهید.

- دستورالعمل ها را اجرا می کنید و کلاً دستورالعمل ها را می خوانید.

- احساساتی نیستید.

- بدون اینکه کاسه صبرتان لبریز شود می توانید به سخنرانی های طولانی گوش بدهید.

- اجازه نمی دهید احساسات به درونتان رخنه کنند.

- از فیلم های اکشن خوشتان می آید.

- نشسته مطالعه می کنید.

- کلماتتان دقیق هستند.

چپ مغزها در کلاس

- در کلاس تاریخ می توانید تاریخ ها و روند امور را به یاد بیاورید.

- در کلاس ریاضی از حل کردن مساله های طولانی لذت می برید.

- از نظم علوم خوشتان می آید.

- در ادبیات درک مناسبی از دستورزبان و ساختار جمله دارید.

توصیه هایی به دانش آموزان چپ مغز

- در اتاق آرام درس بخوانید.

- می توانید مساله های ریاضی را حل کنید اما اگر بخواهید آن را برای کسی که نمی فهمد توضیح بدهید از کوره درمی روید بنابراین برای درس دادن به دیگران پیشقدم نشوید مگر این که از خودتان مطمئن باشید.

- دوست دارید رهبر گروهی برای درس خواندن باشید؛ برای این کار داوطلب شوید.

- عضو یک گروه مباحثه یا رقابت درسی شوید.

- در نمایشگاه های علمی شرکت کنید. شما می توانید برنده مسابقه باشید.

- از مهارت خود در ریاضی و علوم بهره بگیرید.

- ادبیات غیرداستانی را انتخاب کنید.

- شما سوالات و تکالیف مبتنی بر واقعیت را ترجیح میدهید؛ سراغ سوال های نامحدود نروید.

- می توانید جزوه هایتان را خوب سروسامان بدهید؛ این کار را بکنید.

- اتاقتان را منظم نگه دارید.

- زیاد با معلم یا استاد بحث نکنید.

- تحقیق های تحلیلی را انتخاب کنید.

- هر وقت امکان دارد تنهایی کار کنید چون کسانی که مسخره بازی درمی آورند شما را خیلی خسته می کنند.

- اگر استادانی که موضوع بحث یا درس را آزاد می گذارند شما را سردرگم می کنند با آنها کلاس نگیرید.

- بیشتر خطر کنید. از خلاق بودن نترسید.

منبع: شرق