ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام بر تو ای رسول خدا (ص)، سلامی از طرف من، دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است، ای پیامبر خدا، صبر و بردباری من با از دست دادن فاطمه (ع) کمشده، و توان خویشتنداری ندارم. اما برای من که سختی جدایی تو را دیده، و سنگینی مصیبت تو را کشیده ام، شکیبایی ممکن است، این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جان گرامی تو میان سینه و گردنم پرواز کرد. پس همه ما از خداییم و به خدا باز میگردیم. پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد، و به صاحبش رسید، از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم شب زندهداری است، تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند. به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند، از فاطمه (ع) بپرس، و احوال اندوهناک ما را از خبر گیر، که هنوز روزگاری سپرینشده، و یاد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوی شما، سلام وداعکنندهای که از روی خشنودی یا خستهدلی سلامی نمیکند، اگر از خدمت تو باز میگردم از روی خستگی نیست، و اگر در کنار قبرت مینشینم از بدگمانی بدانچه خدا صابران را وعده داده نمیباشد.