ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
1- روایت جوینی دلالت بر شکسته شدن پهلو و سقط جنین دارد:
قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مختص به مصادر شیعه نمیشود، بلکه بعضی از علماء اهل سنت مانند: جوینی(از بزرگان اهل سنت) متوفاى سال 730 هـ که استاد ذهبی که از ارکان علم رجال است نیز نقل کرده اند.
معرفی شخصیت جوینی:
ذهبی(از بزرگان اهل سنت) در باره استاد خود میگوید: «الإمام المحدث الأوحد الأکمل فخر الإسلام.» (او امام و از ممتازترین و کاملترین محدثین و مایه افتخار اسلام بود.)
این عبارت ذهبی در حق استادش جوینی است. کتاب تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 1505.
متن روایت:
جوینی در کتابش از رسول الله صلى الله علیه واله وسلم نقل میکند:
أنه لما رأى فاطمة دخلت على بیته قال: لما رأیتها ذکرتُ أو ذُکرتُ ما یصنع بها بعدی، کأنی بها یعنی کأنی بفاطمة قد دخل الذل بیتها وانتهکت حرمتها وغصب حقها ومنعت إرثها وکسر جنبها وأُسقط جنینها
رسول خدا صلّی الله علیه وآله چون دیدند فاطمه وارد خانهاش شد فرمود: هنگامیکه او را میبینم به یاد اتفاقاتی که بعد از من برای او میافتد میافتم، گویی او را با چشم خود میبینم [یعنی فاطمه را] که ذلت به خانهاش وارد شده و حرمتش مورد هتک قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است.
این عبارت جوینی أستاد ذهبی است.
(وکسر جنبها وأُسقط جنینها) وهی تنادی یامحمداه فلا تجاب وتستغیث فلا تغاث فتکون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة متعوبة مهمومة مغصوبة مقتولة
و این در حالی است که او ندا میدهد یامحمداه! اما جواب نمیشنود و فریاد میزند اما کسی به فریادش نمیرسد. او اولین نفر از خاندان من است که به من ملحق میشود، او به سوی من میآید در حالی که محزون و خسته و مهموم است و حقش غصب گردیده و به شهادت رسیده است.
این عبارت جوینی أستاد ذهبی در کتاب فرائد السمطین، ج 2 ، ص 34 است.
2- کلام ابن تیمیه (از بزرگان اهل سنت) پیرامون قضیه هجوم:
قضیه هجوم را حتى ابن تیمیه حرانی، امام وهابیت نیز نقل نموده است.
او در کتابش منهاج السنه ج 4، ص 220 میگوید: او یعنی: عمر بن خطاب «کبس البیت» یعنی: به خانه حضرت فاطمه هجوم برد تا ببیند آیا در آنجا چیزی از بیت المال هست تا آن را بردارند و قسمت کرده و به مستحقین برسانند.
پس قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها مسئله ثابت شدهای است که حتى ابن تیمیه نیز نتوانسته آن را انکار کند.
3- روایت طبری:
طبری (از بزرگان اهل سنت) در تاریخش ج 2، ص 443، با اسنادش از زیاد بن کلیب روایت میکند:
قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة، فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف، وعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه.
عمر بن خطاب به سوی منزل علی آمد در حالی که طلحه و زبیر و جمعی از مهاجرین نیز در خانه بودند عمر گفت: به خدا قسم! یا شما را به آتش میکشم یا این که باید برای بیعت از خانه خارج شوید، در این حال زبیر با شمشیری برهنه و از نیام کشیده از منزل خارج شد و پایش لغزید و شمشیرش از دست افتاد. دیگران آمدند و به سرعت شمشیر او را گرفتند.
همچنین قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها در کتاب المصنف ابن ابی شیبه ج 8، ص 574 نقل شده است و روایت صحیح میباشد.
ابن عبد البر قرطبی در کتاب الاستیعاب، ج 3، ص 175همین قضیه هجوم را ذکر کرده است.
صفدی از بزرگان اهل سنت است و این قضیه را در کتاب الوافی بالوفیات، ج 5، ص347 نقل کرده و میگوید: «إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت المحسن من بطنها.»
عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ضربه وارد نمود تا این که محسن از شکم فاطمه سقط گردید.
ابن حجر عسقلانی همین قضیه را در کتاب لسان المیزان، ج 1، ص 268 نقل میکند.
شهرستانی از علمای بزرگ أهل سنت و از أعلام قرن ششم هجری این قضیه را از جاحظ نقل میکند و اینگونه میگوید:
إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها، وکان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی، وفاطمة، والحسن.
عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ضربه وارد نمود تا این که جنین او از شکمش افتاد و در حالی که او فریاد میکشید خانهاش را به همراه ساکنان آن، علی، فاطمه، و حسن به آتش کشید.
الملل والنحل، ص 57 ، ج 1، چاپ بیروت دار المعرفه.
بیان بعضی از توثیقات رجال سند روایت طبری:
راوی اول در روایت تاریخ طبری: جریر بن عبد الحمید است.
عجلی در باره او میگوید: اوکوفی و ثقه است. و ابن سعد در الطبقات الکبری در باره او میگوید: او ثقه و با علم فراوان بود.
راوی دوّم: مغیره است، او فرزند میثم و ثقه است و این را ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب و مزی در تهذیب الکمال، ج 2 و ج 20، ص 400.
راوی سوم: ابن حمید و او محمد بن حمید ابو عبد الله حافظ است که قبلاً بیان کردم: او را یحیى بن معین توثیق نموده است.
راوی چهارم: زیاد بن کلیب، او نیز موثق است، توثیق او را ابن حجر عسقلانی در تقریب التذهیب، ج1، ص 220 ذکر نموده است.
بعضی از توثیقات رجال سند روایت ابن ابی شیبه:
و روایت ابن ابی شیبه نیز صحیح میباشد و هیچ شکی در سند آن نیست، ولی از آنجا که در دو دقیقه وقت، برای من امکان نقل تمام مطالبی که در توثیقات راویان سند ذکر شده وجود ندارد، فقط به این مطالب به صورت گذرا اشاراتی داشته باشم.
محمد بن بشر راوی، او به شهادت ابن حبان ثقه است. و همچنین رازی در الجرح والتعدیل همین را گفته است.
عبید الله بن عمر، او نیز ثقه است، و نسائی او را توثیق نموده است.
و زید بن اسلم نیز ثقه است، که ذهبی او را در سیر أعلام النبلاء توثیق نموده است.
اسلم القریشی العدوی را نیز عجلی و ابو زرعه توثیق نمودهاند.
پس این روایت بر اساس مبانی علمای علم رجال اهل سنت صحیح
نظر علمای معاصر اهل سنت راجع به قضیه هجوم:
سخن محمد حسنین هیکل:
یکی از علمای اهل سنت در زمان حاضر که اسمشان محمد حسنین هیکل است و از بزرگان علمای مصر است در کتابش «الصدیق أبو بکر» ص 65، میگوید: «فبلغ أبا بکر وعمر اجتماعهم بدار فاطمة فاتیا فی جماعة حتى هجموا على الدار...».
به عمر و ابوبکر خبر رسید که مردم در کنار خانه فاطمه اجتماع کردهاند از اینرو آندو نفر هم آمدند تا آنجا که به خانه هجوم بردند...
سخن عبد الفتاح عبد المقصود:
همچنین عبد الفتاح عبد المقصود که از بزرگان علمای اهل سنت در مصر و از معاصرین هستند، در کتاب خود میگوید: «إن عمر قال: والذی نفسی بیده لیخرجن أو لأحرقنها على من فیها ... قالت طائفة خافت الله ورعت الرسول فی عقبه: یا أبا حفص إن فیها فاطمة فقال لا أبالی، وهل على ألسنة الناس عقال تمنعها من أن تروی قصة حطب أمر به ابن الخطاب فأحاط بدار فاطمة وفیها علی وصحبه لیکونوا عدة الإقناع أو عدة الایقاع»
عمر گفت: قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست، باید آنها از خانه خارج شوند و الاّ خانه را با همه ساکنانش به آتش میکشم. گروهی که از خدا میترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه داشته بودند، گفتند: ای أبا حفص! فاطمه در این خانه است. و او فریاد زد: باکی ندارم! مگر دهان مردم بسته و بر زبانها قفل زده شده است که داستان هیزم را بازگو نکنند؟