آموزش خانواده - طلاق(قسمت چهارم)

طـــــلاق

هر انسانی با هزاران آرزو و امید ازدواج می کند. و ای بسا در دوران مجردی در کنار همسر آینده خود  دنیایی را برای خود ترسیم می کند. دنیایی که سر شار از عشق امید و انگیزه است. همان نیرویی که حیات او را معنی می بخشد. و محرک او برای امید به زندگی است. اما بعد از ازدواج شرایط جدیدی پیش می آید و مسائل پیچیده ای ما را به چالش می کشد. مسائلی چون گذشت، سکوت،صبر یا انتقام، فریاد ، بی صبری و جدایی.

افراد زیادی معتقد هستند که باید قبل از ازدواج دختر و پسر با هم در ارتباط باشند و  به هم علاقه مند شوند. و بالاتر از آن عاشق همدیگر شوند. چون فکر می کنند که چنین ازدواجی می تواند معنی واقعی داشته باشد. و به زندگی گرمی میبخشد. چنین تفکری بیشتر تکیه بر دختر و پسر است. نه توجه نخست به اصالت خانوادگی و نه سطح سواد و فرهنگ و نه هم عقیده بودن.  همین که آنها(دختر و پسر) به هم علاقه مند شدند و همدیگر را پسندیدند کار تمام است. و سایر مسائل قابل حل است.

در مقابل گروهی نیز هستند که معتقدند دختر و پسر نباید فبل ازدواج با هم در ارتباط باشند و رابطه عشق و عاشقی داشته باشند.(نظر اسلام هم هین است). بلکه عشق و علاقه بعد از ازدواج حاصل می شود.این دیدگاه تکیه بر اصالت خانوادگی و هم کفو بودن (عقیده و ایمان،سواد،فرهنگ) دارد. در این دیدگاه دختر و پسر نباید بر اساس احساسات و تمایلات خود دلباخته کسی شوند که هم با فرهنگ خانواده طرف فاصله زیادی دارند و هم، هم کفو نیستند. این نظر که اصل دوست داشتن دختر و پسر قبل از ازدواج است مورد توجه بسیاری از افراد خصوصاً جوانهاست. اما این مسئله می تواند آسیب پذیری افراد را بیشتر کند. چون اولاً بیشتر دوست داشتن های افراد واقعی نیست  و آنچه ما به عنوان عشق نام می بریم با عشق واقعی فاصله زیادی دارد. و بیشتر توجه به خود است تا توجه به دیگری. در عشق واقعی انسان دیگری را می بیند نه خود را. و نه رسیدن به امیال و خواهش های نفسانی و نه هدفی دیگر. دوماً با گذشت زمان و تغییر شرایط ،انسان خیلی زود ماهیت واقعی خود را به دیگران نشان میدهد. این زمانی است که افراد از دنیای مبهم تمایلات بیرون می آیند. و قادر می شوند که عیوب فرد مقابل را ببینند. آن موقع است که افراد به اشتباه خود واقف می شوند. و تازه می فهمند که دنیای احساسات و ناشیگری ها اجازه نداده است که عیوب طرف مقابل را ببیند.حالا هم باید تاوان آنرا  پرداخت کنند و شاید مجبور شوند که طلاق بگیرند.  بسیاری از ازدواج هایی که به ظاهر با عشق شروع شد اما منجر به طلاق شد .و چه دختر و پسر هایی که مدتها با هم بودند اما بعد از ازدواج نتوانستند همدیگر را تحمل کنند و از هم جدا شدند. این هشداری است به ما که ازدواج خود را بر اساس صرفاً جذابیت های ظاهری و علاقه های به ظاهر عاشقانه در خطر قرار ندهیم و این را بدانیم که یکبار عمر می کنیم. در این رابطه بهتر است به خانواده و سطح فرهنگ و سواد و تناسب سنی توجه کنیم.

متاسفانه تحقیقات نشان می دهد که آمار طلاق طی سالها ی اخیر در کشور ما افزایش چشمگیری داشته است.به طوری که منابع رسمی اعلام می کنند که 25در صد ازدواج های تهرانی ها به طلاق منجر می شود. این در حالی است که این آمار در شهرستانها به 1/14درصد می رسد.همچنین 85درصد موارد در خواست طلاق نیز از سوی زنان ارائه شده است. گفته می شود که در شش ماهه ی اول سال 84 آمار طلاق رشد چشمگیری داشته است که این افزایش در کلان شهرهای بزرگ نظیر تهران معادل 30درصدد نشان می دهد. این در حالی است که در شش ماهه نخست سال جاری آمار ازدواج تنها 4درصد افزایش پیدا کرده است.آمار طبقاتی اجتماعی هم کمیت های مختلفی را در رابطه طلاق را نشان می دهد که معلمین 4درصد و کارمندان با 10درصد کمترین طلاق را در کشور دارند. و همچنین بررسیها نشان می دهد که علیرغم اینکه آمار طلاق شهر و روستا در مقایسه باهم اختلاف زیادی در سالهای گذشته نشان میدادند اما در سالهای اخیر به هم نزدیک تر شده، و آمار طلاق در روستاها افزایش پیدا کرده است.

برای اطلاعات بیشتر به منابع زیر مراجعه شود.

http://www.deedgah.org/gunagoon/gunagoon019.htm

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=284927

http://www.niksalehi.com/public/archives/000290.php

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد