آقای احمدی و مسائل پیچیده آموزش و پرورش

آقای علی احمدی با رای اعتماد مجلس، رئیس آموزش و پرورش شد. اما مسئله قابل توجه این بود که فرهنگیان هیچ واکنش مثبتی در مقابل آن نشان نداند و گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است. و این پیام زیادی، هم برای آقای احمدی و هم آقای احمدی نژاد دارد.

حقیقت این است که فرهنگیان در طول سالهای گذشته در این رابطه به قدر کافی هم تجربه کسب کرده و هم  ناامید شده اند و این مسئله را به خوبی میدانند که آوردن امثال آقای احمدی با شعار های کهنه، هیچ کمکی به بهبود وضعیت و تحول فرهنگی و اقتصادی آموزش و پرورش نخواهد کرد. چون آموزش و پرورش بسیار گسترده، پیچیده و با مسائل بغرنجی دست به گریبان است که امثال آقای احمدی  نمی توانند کاری از پیش ببرند.

متاسفانه علیرغم و جود نیروهای بسیار کارامد در آموزش و پرورش، آقای احمدی نژاد برای وزارت سراغ نیروهایی رفته اند که تعجب فرهنگیان را بر انگیخته است. علاوه بر آن وزرای آموزش و پرورش همیشه نسبت به وزرای دیگر ضعیف ترین بوده است.

به نظر میرسد که مسئولین و برنامه ریزان آموزش و پرورش به معلمین و خواسته های آنها توجهی ندارند و آنها را به حاشیه رانده اند و فکر میکنند میتوانند بدون اعمال نظر معلمین کاری از پیش ببرند. و معلمین هم به این قضیه پی برده اند و تمایل به مخالفت در آن به انحاء مختلف شکل گرفته است.

اگر آقای وزیر در جمع آزادانه معلمین دست به سخنرانی بزند مخالفت معلمین را خواهد دید. همچنان که در سفر هیئت دولت به استان بوشهر در شهر دیلم معلمین سالن سخنرانی آقای احمدی را به علت سخنان نسنجیده ترک کردند. و با وساطت برخی از مسولین برگشتند.

آقای احمدی در قسمتی از این سخنرانی گفت، «ای تاسف‌است که‌من به هر جای کشور که سفر می‌کنم، فقط مشکلات مالی و نیازمندی فرهنگیان مطرح می‌شود وحتی یک کلمه از رسالت فرهنگی آموزش و پرورش گفته نمی‌شود. همچنین گفت: گفت: وای به حال دانش آموزانی که معلمانی با چنین روحیه‌ای می‌خواهند آنها را تعلیم و تربیت دهند. ».

ما معتقد هستیم، هر تحولی در آموزش و پرورش بدون توجه حقیقی و ذاتی به خواسته ها و انتظارات معلمین در زمینه های فرهنگی و اقتصادی و معیشتی و برنامه ها و غیره، به نتییجه مطلوب نخواهد رسید. بلکه مخالفت و کارشکنی های آنها را به دنبال خواهد داشت. امیدواریم که معلمین خود، منشا تحول در آموزش و پرورش شوند.

آیا سروش، نزول قرآن از جانب خدا را انکار کرده است؟

 

 به گزارش «جهان»، عبدالکریم سروش اخیرا در گفت و گویی با میشل هوبینک خبرنگار بخش عربی رادیو جهانی هلند که در رادیو زمانه نیز منتشر شده است، گفت: «بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل می‌کرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است». سروش

پایگاه جهان آنگاه متن این مصاحبه را به شرح زیر آورده است:

چگونه می‌توان چیزی هم‌چون «وحی» را در جهان مدرن و راز زدایی شده‌ی امروز، بامعنا دید؟

وحی «الهام» است. این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعاره‌ی شعر می‌فهمیم. چنان‌که یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه‌ی شعر است.

شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس می‌کند که منبعی خارجی به او الهام می‌کند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر می‌تواند افق‌های تازه‌ای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر می‌تواند جهان را از منظری دیگر به آن‌ها نمایاند.

به نظر شما، قرآن را باید محصول زمان خودش دید. آیا این سخن متضمن این نیز هست که شخص پیامبر نقشی فعال و حتی تعیین‌کننده در تولید این متن داشته است؟

بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل می‌کرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است.

استعاره‌ی شعر به توضیح این نکته کمک می‌کند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع - یا حتی بالاتر از آن: در همان حال - شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده. بحث درباره‌ی این‌که آیا این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتاً این‌جا موضوعیتی ندارد، چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست.

این الهام از «نَفس» پیامبر می‌آید و «نفس» هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد؛ از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. «نفس» او با خدا یکی شده است. سخن مرا این‌جا به اشتباه نفهمید: این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست. این اتحادی است که محدود به قد و قامت خود پیامبر است. این اتحاد به اندازه‌ی بشریت است؛ نه به اندازه‌ی خدا.

جلال الدین مولوی، شاعر عارف، این تناقض‌نما را با ابیاتی به این مضمون بیان کرده است که: «اتحاد پیامبر با خدا، همچون ریختن بحر در کوزه است.»

اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفریننده‌ی وحی است. آن‌چه او از خدا دریافت می‌کند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمی‌توان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آن‌ها و حتی ورای کلمات است. این وحی بی‌صورت است و وظیفه‌ی شخص پیامبر این است که به این مضمون بی‌صورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند.

شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند. تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکی‌اش و حتی احوالات روحی‌اش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس می‌کنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام این‌ها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشته‌اند. این، آن جبنه‌ی کاملاً بشری وحی است.

پس قرآن جنبه‌ای انسانی و بشری دارد. این یعنی قرآن خطاپذیر است؟

از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر می‌کنند وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آن‌ها می‌پذیرند که وحی می‌تواند در مسایلی که به این جهان و جامعه‌ی انسانی مربوط می‌شوند، اشتباه کند. آن‌چه قرآن درباره‌ی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی می‌گوید، لزوماً نمی‌تواند درست باشد. این مفسران اغلب استدلال می‌کنند که این نوع خطاها در قرآن خدشه‌ای به نبوت پیامبر وارد نمی‌کند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آن‌ها سخن گفته است.

من دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمی‌کنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آن‌چه می‌گفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمی‌کنم دانش او از دانش مردم هم‌عصرش درباره‌ی زمین، کیهان و ژنتیک انسان‌ها بیش‌تر بوده است. این دانشی را که ما امروز در اختیار داریم، نداشته است. و این نکته خدشه‌ای هم به نبوت او وارد نمی‌کند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ.

شما به فیلسوفان و عارفان سده‌های میانه هم‌چون مولوی اشاره می‌کنید. دیدگاه‌های شما درباره‌ی قرآن تا چه اندازه ریشه در سنت اسلامی دارد؟

بسیاری از دیدگا‌ه‌های من ریشه در اندیشه‌ی سده‌های میانی اسلام دارد. این سخن را که نبوت مقوله‌ای است بسیار عام و نزد اصناف مختلف آدمیان یافت می‌شود، هم در اسلام شیعی و هم نزد عارفان وجود دارد. متکلم بزرگ شیعی، شیخ مفید، امامان شیعه را پیامبر نمی‌داند؛ اما تمام ویژگی‌هایی را که پیامبران دارا هستند، به آن‌ها نسبت می‌دهد. هم‌چنین عارفان نیز عمدتاً متعقدند که تجربه‌ی آن‌ها از جنس تجربه‌های پیامبران است. و باور به این نیز که قرآن یک محصول بشری و بالقوه خطاپذیر است، در عقاید معتزله دال بر مخلوق بودن قرآن به طور تلویحی آمده است.

اندیشمندان سده‌های میانه غالباً این نظرها را به شیوه‌ای روشن و مدون بیان نمی‌کردند و ترجیح می‌دادند آن‌ها را در خلال سخنانی پراکنده یا در لفافه بیان کنند. آن‌ها نمی‌خواستند برای مردمی که توانایی هضم این اندیشه‌ها را نداشتند، ایجاد تشویش و سردرگمی کنند. به عنوان مثال، مولوی جایی می‌گوید که قرآن، آیینه‌های ذهن پیامبر است. آن‌چه در دل سخن مولوی مندرج است این است که شخصیت پیامبر، تغییر احوال او و اوقات خوب و بد او، همه در قرآن منعکس هستند.

پسر مولوی حتی از این هم فراتر می‌رود. او در یکی از کتاب‌هایش می‌گوید که چند همسری به این دلیل در قرآن مجاز دانسته شده است که پیامبران زنان را دوست می‌داشت. و به این دلیل بود که به پیروانش اجازه‌ی اختیار کردن چهار زن را داده بود!

آیا سنت شیعی به شما اجازه می‌دهد که اندیشه‌هایتان را درباره‌ی بشری بودن قرآن مدون کرده و توسعه دهید؟

مشهور است که در اسلام سنی، مکتب عقل‌گرای اعتزالی در برابر اشعریان و عقیده‌ی آن‌ها دال بر جاودانی بودن و غیرمخلوق بودن قرآن شکست سختی خورد. اما در اسلام شیعی، معتزلیان به نحوی ادامه‌ی حیات دادند و زمینی حاصل‌خیز را برای رشد یک سنتی فلسفی غنی فراهم کردند. اعتقاد معتزلیان دال بر مخلوق بودن قرآن در میان متکلمان شیعی، تقریباً اعتقادی است بلامنازع.

امروز می‌بینید که اصلاح‌گران سنی به موضع شیعیان نزدیک‌تر می‌شوند و اعتقاد مخلوق بودن قرآن را می‌پذیرند. اما روحانیون ایران در استفاده از منابع فلسفی سنت شیعی برای گشودن افق‌هایی تازه به روی فهم دینی ما مردد هستند. آن‌ها قدرت‌شان را بر پایه‌ی فهمی محافظه‌کارانه از دین مستحکم کرده‌اند و هراس دارند که مبادا با گشودن باب بحث درباره‌ی مسایلی از قبیل ماهیت نبوت، همه چیزشان از دست برود.

پیامدهای دیدگاه‌های شما برای مسلمانان معاصر و نحوه‌ی استفاده‌ی آن‌ها از قرآن به منزله‌ی یک راهنمای اخلاقی چیست؟

تلقی بشری از قرآن تفاوت نهادن میان جنبه‌های ذاتی و عرضی قرآن را میسر می‌کند. بعضی از جنبه‌های دین به طور تاریخی و فرهنگی شکل گرفته‌اند و امروز دیگر موضوعیت ندارند. همین امر، به عنوان مثال، درباره‌ی مجازات‌های بدنی که در قرآن مقرر شده‌اند، صادق است. اگر پیامبر در یک محیط فرهنگی دیگر زندگی می‌کرد، این مجازات‌ها احتمالاً بخشی از پیام او نمی‌بودند.

وظیفه‌ی مسلمانان امروز این است که پیام گوهری قرآن را به گذشت زمان ترجمه کنند. این کار درست مانند ترجمه‌ی یک ضرب‌المثل از یک زبان به زبان دیگری است. ضرب‌المثل را تحت‌اللفظی ترجمه نمی‌کنید. ضرب‌المثل دیگری پیدا می‌کنید که همان روح و معنا را داشته باشد، همان مضمون را داشته باشد، ولی شاید همان الفاظ را نداشته باشد.

در عربی می‌گویند که فلانی خرما به بصره برده است. اگر قرار باشد این را به انگلیسی ترجمه کنید، می‌گویید فلانی زغال‌سنگ به نیوکاسل برده است. درک تاریخی و بشری از قرآن به ما اجازه‌ی این کار را می‌دهد. اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصه‌ای لاینحل می‌شوید.

با این حال،اینکه از این مصاحبه انکار رسمی نزول قرآن فهمیده شود یا خیر،سوالی است که با قاطعیت نمی توان به آن پاسخ گفت.                       

 سایت عبدالکریم سروش:

http://www.drsoroush.com/

یک معلم، معلم است

یک معلم، معلم است با تمام معنایش. حتی اگر خواست کالای بخرد، برای تخفیف گرفتن نمی گوید من معلم هستم، تا فروشنده بگوید ای بیچاره بدبخت معلم.

یک معلم، اگر به علت رعایت نکردن مقررات( که در شان او نیست)، توسط پلیس جریمه شد. نمیگوید معلم هستم تا شاید بخشیده شود، پلیس هم مجبور شود تا به او بگوید تو باید الگوی جامعه باشی.

یک معلم اگر خواست جایی خطای خود را توجیه کند و عیب خود را بپوشاند، نمیگوید که معلم هستم.

یک معلم در سر کلاس از مشکلات و از بدبختی خود سخن نمیگوید، تا خود را پیش دانش آموزان تحقیر کند.

یک معلم سر کلاس از بی فایده بودن درس و سواد و تحصیل سخن نمیگوید، تا تیشه به ریشه خود بزند.

یک معلم در امتحانات دانشگاهی و ضمن خدمت تقلب نمیکند، تا بتواند به دانش آموزان خود بگوید تقلب نکنید.

یک معلم کمبود حقوق خود را (علیرغم کوتاهی های صورت گرفته) بهانه ای برای زیر پا گذاشتن وجدان کاری خود نمیکند، تا بتواند الگوی وجدان کاری باشد.

یک معلم هنگام بروز مشکل با اولیاء دانش آموزان، پیشداورانه خود را بر حق نمی پندارد تا بتواند با آنها منطقی برخورد نماید.

یک معلم به دانش آموزان و اولیای آنها احترام میگذارد، تا معتقد به آزادی و ارزش انسانی شود و آن را گسترش دهد.

یک معلم به کامپیوتر و اینترنت تسلط پیدا میکند، تا نسبت به پیشرفت روز افزون دانش آموزان در این زمینه کم نیاورد.

و...

نظر شما عزیزان هم در این زمینه، میتواند تکمیل کننده  مطالب ما باشد.

 

ذهنیات جامعه و معلمین

چند روز پیش به علت سرویس دهی خوب شرکت سایپا به مشتریان خود و سمبل کردن تولیدات خود و علیرغم اینکه خودروی خود را تازه گرفته بودم، ماشینم مشکلاتی پیدا کرده بود. برای همین پیش مکانیک بردم. آقای مکانیک به بهانه ای،  بحثی انداخت و شروع کرد از هر دری سخن گفتن. از سختی کار خود، از گرانی های دولت آقای احمدی نژاد، و از بی اعتمادی در جامعه و ... بعد از کلی حرف زدنها و تاییدهای بی مورد من،ناگهان از سرمای چند روز گذشته حرف زد. و گفت هوا شناسی اعلام کرده که بزودی (سوم بهمن ماه ) یک توده هوای سرد به ایران میخواد بیاد ، در هوای سرد و لغزنده، کار برای ما بسیار سخته. همین آلان هم در این سرما به زور کار میکنم. اما خوش به حال این معلما منتظرن که مدارس تعطیل شه. بابا اینا اصلا به دانش آموزا درس نمیدن. همه اش هم تعطیل هستند. اصلا اینا در مملکت چکار میکنند...

تا به اینجا رسید دیدم اوضاع واقعا داره خطر ناک میشه. و این برای من توهین است. برای همین هم خودم را جمع و جور کردم و سعی نمودم برای دفاع از معلما چیزی بگم (با اینکه حوصله ای برای این کار نداشتم) بی اختیار گفتم آقا شما از وضعیت اقتصادی معلما خبر دارید؟ تا اینا گفتم، به من نگاه کرد، گفت: اقا اگر حقوق اینها را دو ملیون هم اضافه کنند، والله آنها باز هم کار نمی کنند. تا این جمله را گفت، من کمی قفل کردم. اما برای اینکه خودم را لو ندم و خون سرد باشم. گفتم کار تدریس را نباید با کارهایی مثل شغل شما برابر دانست. گفت: درسته. اما اینها تدریس درست حسابی هم که ندارند تابستانها هم که تعطیلند. همیشه هم به خاطر حقوق خود اعتصاب میکنند... من هم که داشتم واقعا در مقابل آقا کم می آوردم. تلنگری به خود زدم و گفتم آقا این ماشینا را میبینی، این آپارتمانها و این تکنولوژی را هم که تمدن بشر را ساخته میبینی، در پشت همه اینها میتوانی معلما را ببینی. تازه بر اساس اعلام سازمان یونسکو یک ساعت تدریس برابر با چهار ساعت کار جسمی مفید است و...آقا شما اصلا اهمیت درس و تدریس را با مشاغل دیگر یکی میدانید؟... وقتی به اینجا رسیدم، پوزخندی زد و گفت، شما معلم هستی؟...آره.

 خوب درسته!!! همین چند شب پیش یک خانوم پرستار گفت کار مفید ما در هر روز یک و نیم ساعته. آقا معلم! تو ایران کار صورت نمیگیره .جامعه خرابه همه ما میخواهیم سر همدیگر کلاه بزاریم، معلما هم از این قاعده مستثنی نیستند و... بعد از کلی حرف زدنها ماشینم درست شد و بعد از پرداخت کلی هزینه، سوار ماشین شدم و تا خونه، کلی به فکر فرو رفتم ... با خود مرور میکردم که ....پس اینگونه است که... هست؟!!

اگر راستش را بخواهید با اینکه این آقا بعد از اینکه فهمید من معلم هستم  محتاطانه سخن گفت و دیگر از معلمان سعی کرد حرفی نزنه، اما احساس کردم، همچنان در ضمیر خود به حرفهای خود در مورد معلمان اعتقاد دارد. و از اینکه امر تعلیم و تربیت به دست معلمان است و آنها در جامعه محور تاثیر گذار بزرگ هستند، اهمیت زیادی نمیداد یا اصلا متوجه نبود. و بیشترین توجهش هم مربوط به تعطیلات معلمان بود...

راستی با وچود چنین ذهنیاتی،( ای کاش این نوع ذهنیات فقط مربوط به عوام الناس بود و ما هم زیاد جدی نمی گرفتیم) حتی در بین افراد با سواد چامعه و برخی از مسئولین، چگونه میتوان به جایگاه واقعی آموزش و پرورش پی برد؟ و چگونه میتوان منزلت اجتماعی معلمان را بالا برد؟ و چگونه میتوان از طریق آموزش و پرورش به توسعه دست یافت.

از طرفی، مسئولین و سیاست مداران هم الگوی پنهانی از ذهنیات عوام جامعه خود را به ارث برده اند. پس فعلا باید منتظر معجزه بود.(اما شما نا امید نشوید)

توطئه سقیفه بنی ساعده و واقعه کربلا

مطالعه سیر اتفاقات بعد از فوت پیامبر اسلام که منجر به انزوای اهل بیت پیامبر اسلام شد انسان را متحیر میکند. این اتفاقات از آنجا آغاز شد که با مرگ پیامبر اسلام گروهی برای گرفتن قدرت سیاسی جامعه مسلمانان، در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند تا برای پیامبر جانشینی انتخاب کنند این در حالی بود که اهل بیت پیامبر در مراسم تدفین پیامبر اسلام بودند. و آنها در حالی به خانه برگشتند که ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب شده بود. اما اهل بیت پیامبر و یاران وفادار آنها هرگز در این جلسه شرکت نکردند. حتی اطلاع آنها از این جلسه شور و مشورت، آنها را بسیار آزرده خاطر ساخت.

 دختر پیامبر خدا بعد از انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمین به شکلهای مختلف اعتراض شدید خود را به گوش وی رساند. و از طغیان و پیمان شکنی آنها شکوه ها کرد. تا آنجا که در راه دفاع از حق حضرت علی(ع) مورد هجوم و اهانت قرار گرفت. و عاقبت در سن 18 سالگی در اوج جوانی رحلت فرمود.

حضرت علی (ع) تا مدتی ( شش ماه) بعد از انتخاب ابوبکر با او بیعت نکرد و هنگامی هم که مجبور کردند با او بیعت کند مشت خود را باز نکرد. و ابوبکر هم به همین اندازه راضی شد. اما علی(ع)  برای جلوگیری از فرو پاشی اسلام و مصلحت قرآن و اسلام و وحدت مسلمانان سکوت و مدارای سختی را در پیش گرفت. و حتی برای عزت جامعه نوپای اسلام با خلافا همکاری کرد.

این چنین شد که راه اهل بیت پیامبر و اندک یاران وفادار آنها، از راه اجتماع کنندگان در سقیفه بنی ساعده و خلافای بعد از آنها جدا شد. و این شکاف روز به روز زیاد شد. تا جائی پیش رفت که از کشتن فرزند پیامبرشان حسین(ع)، هیچ ترسی به خود راه ندادند و در روز عاشورا پاکترین انسانها را کشتند و اهل بیت پیامبر را به اسارت بردند و یزید به یاد دوران بت پستی و جاهلیت اجداد خود در حضور اهل بیت پیامبر شعر سرود. و از برتری اجداد بت پرست خود سخن گفت. این یزید فرزند همان کسی بود که سب امام علی(ع) و خاندان او را در شام بر سر نماز ها انداخت و در کشتن یاران صدیق علی(ع) از هیچ جنایتی فرو گذار نکرد. امام حسن(ع) هم به تحریک او به شهادت رسید.

بعد از پیامبر اسلام، دو راه گمراهی و ضلالت از یک طرف و راه هدایت و روشنی از طرف دیگر تاکنون ادامه یافته است. راه گمراهی و ضلالت همان که شبهه ناکترین راهها بود و ریشه شخصیت بزرگان آنها در بت پرستی بود همان راهی که در سقیفه بنی ساعده شروع شد تا رسید به  گمراهترین آنها یعنی معاویه و یزید و ...

و راه دیگر، راه هدایت و روشنی بود همان راهی که پاکترین راهها و روشنترین آنها بود. در راس آنها انسانهایی که اجداد آنها هرگز بت پرست نبودند و شخصیت آنها هرگز تجربه بت پرستی را نداشته است و اینها همانها بودند که در دامن پیامبر اسلام تربیت یافته بودند فاطمه(س)، علی(ع)، حسن(ع)، حسین(ع)، سجاد(ع)،.... پس چگونه است که انسان راه روشن را درک نکند و چگونه است که فرزندان پیامبر خود را نشناسد و حتی آنها را بکشد، بعد نماز هم بخواند.و و و

 

 

عقده حقارت

مقدمه

یکی از عقده‌هایی که از جهت واکنش‌های رفتاری و علمی دارای دو گونه تاثیر مثبت و منفی می‌باشد، عقده حقارت است که در اثر عوامل و انگیزه‌های گوناگون در روان انسانها بوجود می‌آید. پیاژه در این‌باره می‌گوید: به نظر روان‌شناسان هیچ مرد یا زنی نمی‌تواند بطور کامل از عدم تعادلی که منجر به نشانه‌های روانی عقده حقارت می‌شود، فرار کند. ولی این عدم تعادل گاه رسیدن به موفقیت‌های بزرگ را سبب می‌شود. در واقع بعضی پیروزی‌ها را ممکن است نتوان بدون محرک قوی احساس حقارت بدست آورد.

تفاوت بین شخصی که از احساس طبیعی حقارت استفاده مثبت می‌برد و از آن برای کسب موفقیت بیشتر بهره می‌برد، با کسی که تسلیم آن می‌شود، فراوان است. اما از نقطه نظر علمی هم آن پیروزی خارق‌العاده و هم آن شکست و حالت منفی هر دو ، دو درجه مختلف از عقده حقارت است. هنگام مواجهه یا پیشامدهای تازه ، کوشش دارد با آنها برخورد نکند یا وضع دفاعی بخود بگیرد و یا به نحوی موقعیت خود را عوض کند.

حتی ممکن است در این راه مبالغه نموده و دفع تهاجمی به خود بگیرد و این وضع تهاجمی گاه به صورت مبالغه‌آمیز درآمده و به احساس برتری مبدل می‌شود. تفاوت بین یک شخص معمولی و کسی که مبتلا به عقده روانی حقارت یا برتری می‌باشد، در کوشش برای کسب قدرت است. اولی برای انجام بهتر کار و وظیفه‌اش و دومی قدرت را برای نمایش دادن شخصیت خود به مردم.

از احساس حقارت تا فعالیت مضاعف

در احساس حقارت ، شخص را می‌توان به سهولت به طرف پیشرفت‌ها و پیروزی‌ها راهنمایی کرد. ولی وقتی احساس حقارت به عقده حقارت تبدیل شد، امکان هدایت و بهره برداری از آن از بین می‌رود. آدلر می‌گوید: احساس حقارت ممکن است هم اشخاص سالم و هم آنهایی که دچار عقده حقارت هستند را وادار به فعالیت کند، برای اشخاص سالم رسیدن به هدف ، احساس برتری بوجود می‌آورد. ولی کسی که دچار عقده حقارت است، هرگز موفق نمی‌گردد و حتی با رسیدن به هدف‌هایش نمی‌تواند بر احساس ناتوانی و بی‌کفایتی خود مسلط شود.

وقتی احساس حقارت تبدیل به عقده می‌گردد

وقتی احساس حقارت تبدیل به عقده گردید، علاوه بر اینکه امکان اصلاح و تبدیل آن به یک قدرت سازنده مشکل خواهد بود. بلکه به قدرت مخربی تبدیل خواهد شد که احتمال دارد شخص را به طرف جنایت و خیانت و خودکشی نیز سوق دهد. پیاژه معتقد است اشخاصی که از عقده حقارت رنج می‌برند، ممکن است کوشش کنند جنبه‌هایی را که موجب ایجاد احساس حقارت در آنها می‌شود، از دیگران پنهان دارند و این احساس را از ذهن خود محو کنند و اصولا سعی داشته باشند وانمود کنند که بالاتر از هر کس دیگر قرار دارند و بسیار متکی به خود و متعهد به نفس می‌باشند.

اما از آنجا که واقعا و باطناً به خودشان اعتماد ندارند، در این تظاهر مبالغه می‌کنند و برای شخصی که دچار عقده حقارت است، دنیا جای ستیز و دشمنی است. حال اگر عقده حقارت باعث غرور یا وحشت، لاف زدن یا اتکای شدید به دیگران گردد، این فرد هرگز از روابط خود با دیگران راضی نخواهد بود و هر وقت که می‌خواهد به دیگران نزدیک شود به اندازه کافی نسبت به وی همدردی و تفاهم نشان نمی‌دهند.

علل و انگیزه‌های احساس حقارت در کودک

پرخاش و سخت‌گیری والدین

از جمله عواملی که گاه باعث احساس حقارت و یا به اصطلاح دیگر خود کم‌بینی می‌شود، پرخاش و سخت‌گیری والدین می‌باشد. وقتی کودک در مقابل دیگران مخصوصا در مقابل همسالان و همبازی‌های خود مورد پرخاش و اهانت قرار می‌گیرد و این کار تا جایی پیش می‌رود که اطرافیان هم کم‌کم همین رفتار را با او در پیش می‌گیرند، احساس حقارت در کودک شروع به جوانه‌زدن می‌کند. در واقع بسیاری از زخم‌های روانی و نابسامانی‌های روحی از دوران طفولیت در کودک ایجاد می‌شود، بنابراین باید مراقب کودک بود تا عوامل این ناراحتی‌ها برای او فراهم نشود.

از سوی دیگر کودک یا هر شخص دیگری که به خود تکیه داشته باشد و این اعتماد را در خود احساس نماید که در مقابل خوشی‌ها و ظواهر فریبنده زندگی فریب نخورده و در مقابل مشکلات نیز استوار و پابرجا باشد، هرگز احساس حقارت نمی‌کند. اما گاه والدین با رفتار نامناسب خود این اعتماد به نفس را از کودک خود می‌گیرند. گاهی احساس حقارت با حسادت توام است، که این احساس حسادت جز خود آزاری و احساس حقارت نتیجه دیگری ندارد و کودک کم کم احساس حقارت و خودکم‌بینی می‌نماید. اما می‌توان با رفتاری صحیح کودک را از این احساس دور کرد.

نقص عضو یا محروم بودن از نعمت والدین

بعضی از کودکان دارای نقایص جسمی هستند و همین نقیصه سبب می‌شود که در مقابل دیگران احساس حقارت کنند و بعضی دیگر به دلیل فقدان یکی از والدین یا هر دو احساس کمبود و حقارت می‌کنند. و گاهی کودک با داشتن پدر و مادر اما نداشتن روابط صحیح عاطفی در خانواده احساس حقارت می‌کند. اما به هر حال ، هیچ کس را از این احساس راه گریزی نیست و تنها وقتی می‌توان ریشه‌اش را از بیخ کند که بتوان آن را به صورت محرکی مثبت برای انجام کارهای مفید درآورد.

والدین باید توجه داشته باشند کودکی که با بروز اعمال و رفتارهای گوناگون می‌خواهد برتری‌هایی از خود نشان دهد، کودکی است که احتمالا احساس حقارت دارد. لذا نباید به ذوق چنین کودکانی زد. زیرا قبلا در خیلی موارد به ذوقشان زده شده که به این صورت درآمده‌اند. باید بطور صحیح به آنها توجه کنند و به آنها بفمانند که واقعا آنها هم برتری‌هایی دارند و کارهایشان مورد توجه و علاقه والدین است تا در آنها اعتماد به نفس بوجود آورند و ریشه احساس حقارتی را که از این راه نصیبشان شده، بخشکانند. هرگز نباید برتری‌های کودکان دیگر را وسیله‌ای برای انگیزه دادن برای پیشرفت کودک قرار دهند. زیرا کاملا برعکس تاثیر می‌گذارد.

مقایسه کودک با دیگران

والدین نباید به هر نحو که شده از کودک بخواهند که مانند فرد دیگری باشند، یا حتی مثل کسی که خود آنها روزی دوست داشته‌اند آنگونه باشند، اما به آن نرسیده‌اند. چرا که اینها کودک را از خود ناامید می‌کند و کودک ، خود را حقیر و ناتوان از آنچه که از او خواسته شده می‌بینند و در نتیجه دچار خودکم‌بینی و عدم اعتماد به نفس می‌شود.

نتیجه

والدین باید با رفتاری کاملا محترمانه به کودکان خود شخصیت بدهند تا کودکان احساس کنند که به راستی دارای شخصیتی قابل قبول و مورد احترام هستند، آنگاه برای حفظ شخصیت مورد احترام خودشان هم که شده سعی خواهند کرد همان چیزی باشند که شما می‌خواهید. چرا که پذیرش کودک از سوی خانواده ، مخصوصا پدر و مادر بسیار حائز اهمیت است و این پذیرش از سوی پدر و مادر کاهی بسیار بلند در جهت اعتماد به نفس بخشیدن به کودک و دوری او از احساس حقارت و خودکم‌بینی می‌باشد.

توسط: نیر فارابی اصل

منبع: http://daneshnameh.roshd.ir

از این منبع هم میتوانید استفاده کنید

تست خودشناسی

با سلام خدمت عزیزان کاربر

برای تعیین میزان اعتماد به نفستان میتوانید از لینک زیر استفاده کنید:

تست اعتماد به نفس

وبرای تعیین میزان هوشتان از لینک زیر:

تست هوش

و برای تست خودشناسی از لینک زیر استفاده کنید:

تست خودشناسی

نابهنجاری‌های‌ دانش‌ آموزان‌ ایران

رشد فزاینده‌ میزان‌ اقدام‌ به‌ خودکشی‌ در بین‌ دانش‌ آموزان‌ ایرانی‌ طی‌ یک‌ سال‌ اخیر در اثر تشدید مشکلات‌ تحصیلی‌ و اضطراب‌ از یک‌ سو و فشارها و ناهنجاری‌های‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ از سوی‌ دیگر، متولیان‌ تعلیم‌ و تربیت‌ را به‌ چاره‌اندیشی‌ واداشته‌ است‌. در همین‌ ارتباط‌ وزارت‌ آموزش‌ و پرورش‌ ایران‌ در روزهای‌ اخیر ضمن‌ ارایه‌ آمار رسمی‌ اقدام‌ به‌ خودکشی‌ دانش‌ آموزان‌ ابراز نگرانی‌ کرده‌ و لزوم‌ وجود نیروی‌ مشاور و روانشناس‌ بیشتر در مدارس‌ را مورد تاکید قرار داده‌ است‌.

حیدر زندیه‌، معاون‌ نظری‌ و مهارتی‌ آموزش‌ و پرورش‌ تهران‌ در گفت‌وگو با ایسنا از اقدام‌ به‌ خودکشی‌ 283 دانش‌ آموز در شهر تهران‌ خبر داد و گفت‌: بیشتر آنها که‌ طی‌ سال‌ گذشته‌ اتفاق‌ افتاده‌ مربوط‌ به‌ دانش‌ آموزان‌ دختر بوده‌ است‌.

معاون‌ وزارت‌ آموزش‌ و پرورش‌ که‌ عامل‌ اصلی‌ اقدام‌ به‌ خودکشی‌ در میان‌ دانش‌ آموزان‌ را مشکلات‌ تحصیلی‌ و اضطراب‌ می‌ داند، افزایش‌ تعداد مربیان‌ تربیتی‌ و مشاوران‌ را به‌ عنوان‌ راه‌ حلی‌ برای‌ جلوگیری‌ از این‌ گونه‌ ناهنجاری‌ها پیشنهاد کرد اما به‌ نظر می‌رسد تا کنون‌ هیچ‌ اقدام‌ عملی‌ برای‌ مقابله‌ با این‌ وضعیت‌ انجام‌ نشده‌ است‌.وزارت‌ آموزش‌ و پرورش‌ ایران‌ به‌ عنوان‌ متولی‌ اصلی‌ تعلیم‌ و تربیت‌ دانش‌ آموزان‌ وظیفه‌ بررسی‌ و برنامه‌ریزی‌ برای‌ مقابله‌ با این‌ ناهنجاری‌ها را بر عهده‌ دارد اما معاونت‌ این‌ وزارتخانه‌ ضمن‌ انتقاد از روند موجود و ناکافی‌ خواندن‌ یک‌ نیروی‌ مشاور در هر مدرسه‌ معتقد است‌ برای‌ هر سه‌ کلاس‌ درس‌ باید یک‌ مشاور وجود داشته‌ باشد.مقامات‌ آموزش‌ و پرورش‌ بر ضرورت‌ ایجاد یک‌ تیم‌ پرورشی‌ متشکل‌ از مربیان‌ تربیتی‌، روانپزشکان‌، روانشناسان‌ و مددکاران‌ در همین‌ راستا تاکید می‌کنند.

***

همچنین کرم محبوب سرپرست "مرکز مشاوره روانشناختی همراه" افسردگی و اضطراب را دلیل اصلی روی آوردن جوانان به خودکشی می داند: "بسیاری از جوانان از زندگی فعلی خود ناراضی هستند و بیمناک از آینده. آنها هیچ چشم انداز روشنی در برابر خود نمی بینند. نتیجه این روحیه، احساس افسردگی و سرخوردگی شدید است. برخی از جوانان دانش آموز برای ایجاد تنوع در زندگی خود و دستیابی به تفریحی ارزان، به مواد مخدر روی می آورند که متأسفانه به راحتی در دسترس آنها قرار دارد."

خانم محبوب، مشاور متخصصی که با "سازمان بهزیستی ایران" نیز همکاری دارد، فشارها و تنشهای ناشی از محرومیت جنسی را یکی از عوامل اصلی افسردگی جوانان می داند: "جوانان به اقتضای سن و غرایز طبیعی خود از محرومیت جنسی رنج می برند که خود باعث اندوه و افسردگی می شود. از طرف دیگر چه بسا جوانان در لحظات غفلت و بی خبری با جنس مخالف رابطه برقرار می کنند، که در جامعه ما عواقب سنگینی به دنبال دارد، و جوان پس از یک تماس جنسی خیال می کند که دنیا به آخر رسیده و ادامه زندگی دیگر برایش ممکن نیست."

طبق گزارش یاد شده، دختران دانش آموز بیشتر از پسران به دام خودکشی افتاده اند. خانم محبوب این پدیده را طبیعی می داند و می گوید: "در ایران دختران هستند که در درجه اول از یک رابطه جنسی آسیب می بینند. آنها بیشتر در معرض پیامدهای ناگوار روابط نامشروع قرار دارند. هم قانون و هم خانواده انتظارات بیشتری از دختر دارند و با او شدیدتر برخورد می کنند."

در جامعه ای بحران زده که با مشکلات فراوان اجتماعی و اقتصادی روبروست، جوانان احساس سرگردانی و بی پناهی می کنند. خانواده که باید پشت و پناه فرزندان باشد، نمی تواند به اندازه کافی از آنها حمایت کند. به عقیده اکرم محبوب: "بیشتر خانواده ها، به خاطر انبوه کمبودها و معضلات، خود در وضع نابسامانی قرار دارند. آنها نه تنها به فرزندان خود کمک نمی کنند، بلکه تنشها و ناراحتی هایی که از جامعه دریافت می کنند را به فرزندان خود منتقل می کنند. در جلسات مشاوره بسیاری از والدین به صراحت می گویند که خستگی و ناراحتی خود را در خانه با ایراد فشار بر بچه ها تلافی می کنند."

کمبود مشاوران آگاه

مشکل دیگر آن است که دانش آموزان به مشاوران دلسوز و آگاه دسترسی ندارند تا در مواقع بحرانی به آنها مراجعه کنند و برای بحرانی که در آن گرفتار آمده اند، چاره ای بجویند. به گفته خانم محبوب، مشاور باید قبل از هر چیز قابل اعتماد و رازدار باشد و هدفی جز کمک به دانش آموز نداشته باشد. اما در مدارس بچه ها به تجربه دیده اند که مراجعه به مشاوران و مددکاران آموزش و پرورش نه تنها باری از دوش آنها بر نمی دارد، بلکه دردسر آنها را حتی بیشتر می کند. انبوه مشکلات و سدهای اداری نیز مانع از آنست که دانش آموزان بتوانند از راهنمایی و مشورت کارشناسان مستقل و آگاه بهره ور شوند.

***

همچنین به گزارش ایسنا، نتایج یک تحقیق ملی به دست آمده از یک بررسی ۵ ساله در ایران حاکی از آن است که به طور متوسط از هر ۱۰۰ هزار جوان ایرانی، ۵ نفر خودکشی کرده‌ اند.

طبق آخرین آمار سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۱، ایران بعد از کلمبیا و هند، بیشترین آمار خودکشی را دارد در صورتی که به نوشته روزنامه ایران ، در سال ۱۹۹۱ یعنی 10 سال قبل از آن، ایران بعد از کلمبیا، برزیل، چین و هند، پنجمین کشور این فهرست بوده است.

منابع: روزنامه اعتماد و خبر گذاری ایسنا و سایت بی بی سی

کودکان بیش فعال

 

دید کلی

بیش‌فعالی به حالتی دلالت می‌کند که در آن کودک به نحوی مفرط و بیش از اندازه فعال و پرجنب‌ و جوش است. تحرک زیاد این کودکان نه تنها خود آنها را بلکه اطرافیان ، همکلاس‌ها ، اولیای مدرسه را دچار مشکل می‌کند. از آن جایی که در میان درصد بالایی از معتادین و افرادی که ترک تحصیل کرده‌اند علایم بیش فعالی در کودکی قابل مشاهده است.

از طرفی کودکان بیش فعال در معرض خطر بالایی از اختلال سلوک ، شخصیت ضد اجتماعی و سوء مصرف مواد مخدر قرار دارند لذا آگاهی همگان بویژه والدین و معلمان در این حالات از اهمیت بسزایی برخوردار است. نقص در تمرکز یا اختلال بیش‌فعالی (ADHD) شرایطی را برای کودک ایجاد می‌کند که نتواند آرام و بدون حرکت بنشیند، رفتارش را کنترل کرده و توجه خود را به یک موضوع خاص معطوف کند.

شیوع بیش فعالی

از هر 100 کودک 5 کودک می‌توانند مبتلا به ADHA باشند. پسران 3 برابر بیش از دختران در معرض ابتلا قرار دارند. اغلب این مشکلات قبل از 7 سالگی آغاز می‌شوند و ممکن است والدین تا وقتی که فرزندشان بزرگتر نشده متوجه مشکل او نگردند. پزشکان نمی‌دانند که چه چیزی باعث بروز ADHD می‌گردد ولی مطالعات بر روی مغز انسان‌ها را به فهم علل اجتماعی ADHD نزدیکتر کرده است.

پزشکان معتقدند افراد مبتلا به ADHD فاقد میزان کافی از مواد شیمیایی خاص به نام میانجی‌های عصبی در مغز هستند. این مواد شیمیایی به مغز در کنترل کردن رفتار کمک می‌کند. والدین و آموزگاران باعث ایجاد ADHD در کودک نمی‌شوند ، بلکه آنها می‌توانند در فعالیت‌های کودک به وی کمک کنند.

علایم ADHD

1- مشکل در توجه

2- فعالیت بیش از اندازه (بیش‌فعالی)

3- انجام عمل قبل از فکر کردن به آن (حرکات تکانشی)

انواع بیش‌فعالی

1- نوع بی‌دقت و بدون توجه

در این نوع فرد نمی تواند روی تکلیفی که به او می‌دهند و یا یک فعالیت خاص تمرکز داشته باشد. اکثر کودکان دچار ADHD در دقت و توجه کردن دچار مشکل هستند. این دسته از افراد غالبا:

توجه زیادی به جزئیات ندارند.

بر بازی‌ها و کارهای مدرسه نمی‌توانند تمرکز داشته باشند.

کارهای مدرسه و فعالیت‌های روزانه خود را در منزل تا آخر دنبال نمی‌کنند و آنها را به پایان نمی‌رسانند.

‌نمی‌توانند یک وظیفه یا تکلیف را تمام و کمال انجام دهند.

اسباب بازی‌ها ، کتاب‌ها و وسایلشان را اغلب گم می‌کنند.

2- نوع تکانشی - بیش‌فعالی

در این نوع از اختلال فرد بسیار فعال است. و بدون فکر اقدام به فعالیت و انجام کار می‌کند. فعالیت بیش از حد معمول ، قابل مشاهده‌ترین مشخصه اختلال ADHD است. کودک بیش‌فعال همیشه در حال انجام کاری می‌باشد. ممکن است سطح بیش‌فعالی با افزایش سن کاهش یابد. این کودکان قبلا از این که راجع به عملی فکر کنند آن را انجام می‌دهند.

برای مثال این کودکان ممکن است بطور ناگهانی وسط خیابان شروع به دویدن کنند و از یک سمت به سمت دیگر خیابان بدون نگاه کردن حرکت کنند و یا این که از درخت بلندی شروع به بالا رفتن کنند. ممکن است آن ها موقعیت‌های خطرناک شگفت زده شوند. گاهی هم هیچ ایده و فکری برای خارج شدن از این وضعیت ندارند. غالبا، فعالیت‌های تکانشی و بیش‌فعالی با هم همواره هستند. مشخصه کودکانی که این اختلال را با هم دارند بدین گونه است:

بی‌قراری و ناآرامی

‌دویدن مداوم از سویی به سوی دیگر و یا بالا رفتن از چیزی

پایین آمدن از صندلی وقتی که اجازه این کار را ندارند.

عدم توانایی در بی‌سر و صدا بازی کردن

بیش از حد صحبت کردن

پاسخ‌دادن ناگهانی و بدون فکر به پرسشی که هنوز تمام نشده است.

عدم توانایی در صبر کردن برای نوبت خود

بدون اجازه وسط بازی دیگران پریدن

وسط صحبت دیگران پریدن

نوع ترکیبی

در این نوع اختلال فرد بسیار فعال است و بدون فکر اقدام به فعالیت و انجام کار می‌نماید. کودکان با این نوع اختلال نشانه‌هایی از هر دو نوع قبل را که متذکر شویم دارا هستند. آنها در توجه‌کردن، بیش‌فعال بودن و کنترل تکانش‌های خود دچار مشکل هستند. البته گاهی تمام کودکان بی‌توجه هستند و یا اینکه بیش از حد فعالیت می‌کنند و حرکات تکانشی دارند.

اما در کودکان دچار ADHD این حرکات همیشگی هستند نه استثنایی این رفتارها برای کودک در خانه، مدرسه و با دوستان مشکلات حقیقی ایجاد می‌کنند در نتیجه اکثر کودکان دچار این اختلال، احساس افسردگی ، اضطراب و عدم اطمینان به خود را دارند. این احساسات جزء نشانه‌های ADHD محسوب نمی‌شوند و در اثر مشکلات مکرر در خانه و مدرسه در کودک ایجاد می‌شوند.

چطور می‌توان فهمید کودکی مبتلا به ADHD است؟

وقتی علایم ADHD در کودکی مشاهده شود باید توسط یک متخصص ماهر مورد ارزیابی قرار گیرد. این فرد می‌تواند از کارکنان مدرسه باشد و یا این که در مطب خصوصی مشغول بکار باشد. تنها راه حصول اطمینان ، ارزیابی کامل توسط متخصص می‌باشد. باید در اینجا به دو نکته توجه داشت:

نباید نظر دیگران را دال بر این که کودکی ADHD است به آسانی پذیرفت.

این نکته حائز اهمیت است که کودک همراه با ADHD ناتوانایی‌های دیگران را نیز دارد.

درمان

درمان سریع برای ADHD وجود ندارد اما علایم آن قابل کنترل هستند. والدین و آموزگاران باید به نکات زیر توجه داشته باشند.

در مورد این اختلال اطلاعات بیشتری کسب کنند.

برنامه تعلیم و تربیتی خاصی را متناسب با نیازهای کودک ایجاد و طرح‌ریزی نمایند.

ایجاد طرح دارو درمانی، درصورتی که والدین و پزشک احساس کنند که کودک به دارو درمانی نیاز دارد.

راهنمایی‌هایی برای والدین

وقتی که فرزندتان کارش را خوب انجام می‌دهد به او پاداش دهید. در فرزند خود توانایی ایجاد کنید و نیز با او در مورد استعدادهایش صحبت کنید و او را به بکارگیری توانایی‌هایش تشویق و ترغیب کنید.

با فرزند خود کاملا واضح و روشن صحبت کنید. برای این کار با پشتکار ، مصر و مثبت باشید و خواسته‌های خود را کاملا برای فرزند خود روشن سازید. به فرزند خود بگویید چه کارهایی را باید انجام دهد نه این که فقط ، آنچه را نباید انجام دهد به او گوشزد کنید.

شیوه‌هایی را برای کنترل رفتار فرزند خود یاد بگیرید این برنامه‌ها عبارتند از: ایجاد جدول برای فعالیت‌های فرزندتان ، داشتن برنامه برای پاداش ، نادیده گرفتن رفتارهای نامطلوب ، پیامدهای عادی و غیر طبیعی نتایج و پیامدهای منطقی.

با مدرسه فرزندتان تماس داشته باشید و برنامه تعلیم و تربیت خاص نیازهای فرزندتان را برای او تنظیم کنید. هر دوی شما (والدین و معلم) بایستی نمونه‌ای از این برنامه را داشته باشید.

با معلم در تماس باشید و به او بگویید فرزند شما در خانه چه عملکردی دارد و از او بپرسید که در مدرسه چه می‌کند و آنها را حمایت کنید.

راهنمایی‌هایی برای آموزگاران

باید بدانید که چه موارد خاصی برای دانش آموزان دشوار هستند. برای مثال ممکن است که دانش آموز ADHD در شروع یک کار دچار مشکل باشد در حالی که دانش آموزان دیگر در پایان‌دادن به یک عمل و شروع عمل بعدی شکل داشته باشند. بنابراین هر یک از این دانش آموزان نیاز به کمک‌های متفاوتی دارند.

به دانش آموزان نشان دهید چگونه از کتاب تکلیف و برنامه‌های روزانه استفاده کنند. همچنین مهارت‌ها و روش‌های یادگیری را به آنها آموزش دهید و آنها را به شکل منظم تقویت (پاداش) کنید.

به دانش آموزان در فعالیت‌های بدنی‌شان کمک کنید. (برای مثال) به آنها اجازه دهید تا کاری را ایستاده پای تخته سیاه انجام دهند). در بین برنامه‌ها به آنها استراحت دهید.

با والدین و دانش آموزان هر دو با هم برای نو آوری و اجرای یک برنامه تعلیم و تربیتی متناسب بمنظور نیل به نیازهای دانش آموزان به فعالیت و همکاری بپردازید.

انتظارات بالا از دانش آموزان داشته باشید اما سعی کنید راه‌های جدیدی را برای انجام کارها امتحان کنید صبور باشید و شانس دانش آموزان را برای کسب موفقیت بالا ببرید.

چگونه با کودکان بیش فعال برخورد کنیم؟

کودکم بی قرار،کم توجه و کم دقت است،کلافه شده ام چگونه باید با او رفتار کنم؟

خیلی از والدینی که کودکشان دچار بیش فعالی هستند نمی دانند باید با او چگونه برخورد کنند،راهکارهای پیشنهادی "سلامت نیوز" می تواند کمکی در نوع برخورد والدین با کودک بیش فعال باشد:

1.کودکتان آینه شماست هر رفتاری که انجام دهید او با الگو گیری از شما همان عمل را تکرار خواهد کرد پس اگر می خواهید کودکتان صدایش رابلند نکند خودتان نیز در عمل صدایتان را در حد معقول نگه دارید.

2.احساس دست داده از رفتار او به خودتان را صادقانه به او نشان بدهید مثلا اگر با کاری ناراحتتان کرد این ناراحتی را پنهان نکنید بلکه به او نشان دهید که ناراحت شده اید.

3.فرزندتان را تشویق کنید،برای مثال اگر فرزند شما تکالیف خود را که قبلا به موقع انجام نمی داد اکنون درست و به موقع انجام داده به او بگوئید من از داشتن فرزندی مثل تو که تکالیفش را به  وقت انجام میدهد افتخار می کنم.

4.به آسانی جلوی کودکتان زانو زده و مقابل او بنشینید بگذارید به واسطه حرفایتان توجه او به شما جلب شود نه اینکه به زور او را وادار به این امر کنید.این عمل یکی از مثبت ترین راههای ارتباطی با کودک است.

5.به سخنان او گوش دهید ،نقش یک شنونده خوب را برایش ایفا کنید با گفتن کلماتی همچون من درکت می کنم به او  آرامش را هدیه بدهید.

6.به قولی که به کودکتان می دهید بیش از هر قولی پایبند باشید،چون باعث شده او به شما اطمینان کند و با شما راحتتر کنار بیاید.برای مثال اگر قول داده اید بعد از تمیز کردن اطاقش او را به پارک ببرید سر قولتان باشید و این کارا انجام دهید.

7.وسایل با ارزشی که کودکتان برا بازی به آنها توجه دارد برای آنکه به آنها صدمه ای نرسد از دسترس او دور کنید در این صورت هم خودتان در آرامشیدو هم او خرابکاری نمی کند.

8.حد و مرزی برای روابطتان با فرزند خود قائل شوید مثلا در هر کار شخصی او دخالت نکنید. دستورالعملها ،درخواستها و پاسخهای منفی را تا حد امکان کم کنید تا او دچار ناهنجاری فکری و ذهنی نشود.

9.با او بفهمانید که با داد و فریاد کاری از پیش نمی برد اگر شما به داد و فریاد او برای در خواست چیزی توجه کنید او تصور می کند که به این شیوه به آنچه می خواهد می رسد پس تمام خواست های نا معقول خود را اینگونه بیان می کند.

10.خواست هایتان را راحت و صریح و با ملایمت به گونه ای مثبت با او در میان بگزارید مطمئن باشید حتما انجام خواهد داد برای مثال به جای گفتن در را باز نگذار به او بگوئید عزیزم لطفا در راببند!

11.بگزارید مسئولیت کارهایش را خود به گردن بگیرد،به این ترتیب به او کمک کرده اید تا در مقابل  بر خورد با مشکلات خود تصمیم بهتری بگیرد و در قبال کاری که انجام می دهد  مسئولیت پذیر باشد.

12.زیاد انتقاد نکنید چون نتیجه ای جزخستگی خود را به دست نمی آورید .خواسته های خود را در قالب یک بازی ساده به او بگوئید تا او نیز حین انجام بازی به خواسته شما عمل کند.

13.به او ارزش دهید و به او نشان دهید که او نیز برای شما اهمیت دارد.او را در کارهائی که از پس آنها بر میاد  سهیم کنید به این صورت هم اعتماد به نفس او را به کار انداخته اید هم به شما کمک کرده و هم مسئولیت پذیری در او پرورش می یابد.

14.موقعیت را فراهم کنید تا او خود از حقوقش دفاع کند چون شما همیشه کنار او نیستید که حق اور را بگیرید او باید خود قادر به این کار باشد.

15.لبخند را به چهره فرزندتان هدیه دهید با او شوخی کنید با او بازی کنید و در بازی باعث خنده وی شوید.با یک شوخی ساده می توانید خنده را برای او به ارمغان بیاورید.

http://www.iranianuk.com/article.php?id=21984

هفت‌ علت‌ اصلی‌ ‌ ناسزاگویی ‌کودکان

  • یادگیری‌ از طریق‌ والدین‌
  • یادگیری‌ از طریق ‌دوستان و بچه‌های‌ دیگر
  • بد آموزی بوسیله فیلم
  • بیان‌ نوعی‌ اعتراض‌
  • رسیدن‌ به‌ خواسته‌ ها و اهداف‌
  • تشویق ‌شدن‌
  • ناکامی‌  و افسردگی

مسلماً با شناسایی‌ علت‌ رفتار نادرست، می‌توانیم‌ در رفع‌ آن‌ موفق‌ تر عمل‌ کنیم:

۱ . چنانچه‌ این‌ گونه‌ رفتار از والدین‌ سرچشمه‌ گرفته‌ باشد، بایستی‌ والدین‌ به‌ طور جدی‌ آموزش‌ داده‌ شوند تا خود را کنترل‌ کنند و چنین‌ رفتاری‌ را حداقل‌ در حضور فرزند انجام‌ ندهند. در ضمن‌ لازم‌ است‌ به‌ کودک‌ گفته‌ شود که‌ این‌ رفتارها درست‌ نیست‌ و اگر هم‌ از والدین‌ سر زده، آنها اشتباه‌ کرده‌اند و دیگر تکرار نخواهد شد. به‌علاوه توصیه‌ می‌ شود اگر پدر و مادر چنین‌ رفتاری‌ را مرتکب‌ شدند، به‌ اشتباه‌ خود اعتراف‌ کنند و حتی‌ از فرزند عذرخواهی‌ نمایند.

۲ . اگر دوستان‌ یا بچه ‌های‌ دیگر عامل‌ بدزبانی‌ کودک‌ باشند، بایستی‌ او را از این‌ افراد دور کنیم‌ و به‌ جای‌ آنها دوستان‌ خوب‌ و مودب‌ را جایگزین‌ نماییم.

۳ . در انتخاب‌ فیلم ها دقت‌ کنیم‌ و چنانچه‌ فیلمی‌ مناسب‌ سن‌ کودک‌ نیست، شرایطی‌ فراهم‌ آوریم‌ که‌ او فیلم‌ را نبیند.

۴ . به‌ اعتراضات‌ کودک‌ گوش‌ دهیم‌ و دقیقاً توجه‌ کنیم‌ که‌ او چه‌ می ‌گوید و نسبت‌ به‌ چه‌ چیز اعتراض‌ دارد. دادن‌ یک‌ کمک‌ فوری‌ به‌ کودک‌ در چنین‌ شرایطی‌ بسیار مهم‌ است. روشهای سختگیرانه والدین، اعتراض‌ شدید فرزند را به‌ همراه‌ دارد.

۵ . هرگز کودک‌ نباید به‌ این‌ وسیله‌ به‌ خواسته ‌اش‌ برسد؛ بلکه‌ بایستی‌ به‌ او فهماند، چنانچه‌ دست‌ از این‌ نوع‌ رفتار بردارد و حتی‌ از این بابت عذرخواهی‌ کند، به‌ خواسته‌ اش‌ خواهد رسید.

۶ . هرگز با شنیدن‌ حرف های‌ زشت‌ کودک‌ به‌ او نخندیم، بلکه‌ اخم‌ کنیم‌ و خود را از وی‌ دور سازیم. با این‌ روش‌ به‌ او نشان‌ می‌ دهیم‌ که‌ رفتار پسندیده‌ای‌ نداشته‌ است.

۷ . چنانچه‌ فرزند ناکامی‌  و افسردگی‌ دارد، بهتر است‌ فرصتی‌ فراهم‌ کنیم‌ تا او موفقیت  ، شادی و نشاط را تجربه‌ کند. در چنین‌ مواردی‌ بایستی‌ به‌ درمان‌ حالات‌ افسرده ‌وار او بپردازیم.

- علاوه‌ بر توجه‌ به‌ نکات‌ گفته‌ شده، والدین‌ می ‌توانند با استفاده‌ از روش‌ «یادگیری‌ وسیله ‌ای» ، در جهت‌ رفع‌ عادت‌ بدزبانی‌ در کودکان‌ برآیند. به‌ این‌ ترتیب‌ که‌ هر وقت‌ کودک‌ رفتار ناپسند از خود نشان‌ نداد، به‌ او جایزه‌ای‌ بدهند و به‌ طور مشخص‌ بگویند «این‌ پاداش‌ به‌ این‌ علت‌ بود که‌ امروز حرف های‌ زشت‌ بر زبان‌ نیاوردی‌ و بچه‌ مؤدبی‌ بودی…» با این‌ روش، او می‌فهمد که‌ رفتار ناپسند پاداش‌ نمی ‌گیرد، بلکه‌ موجب‌ اخم‌ و قهر والدین‌ است؛ برعکس‌ رفتار مؤدبانه‌ او تشویق‌ و تأیید می ‌شود.

http://www.iransalamat.com/

کودکان

کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند. اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند. اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند. اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.

http://www.samiraeslamieh.blogfa.com

به کـــــودک بــــرچسب نــــــــــــزنید

...

توصیف کودکتان به عنوان خجالتی ، تنها، ساکت و یا سرد، روشی غلط است که بعد تاوانش را پس خواهید داد. برای نمونه در حال گذشتن از کوچه هستید و به آشنایی بر می خورید. مریم 2 ساله یا بیشتر در سلام کردن یا حتی نگاه به فرد آشنا تردید دارد. رو به فرد آشنا می کنید و می گویید « مریم خجالتیه » ولی نمی دانید که با برچسب زدن به کودکتان رفتار او را تقویت می کنید. عینا زمانی که به کودکتان برچسب انزوا طلب و یا دچار مشکل در دوست یابی را می زنید، رفتار اجتماعی نامناسب را در او بر می انگیزید. در حالی که می توانید با گفتن جملاتی او را تشویق کنید تا اجتماعی تر باشد. «تازه الان دیدنتون چند دقیقه طول می کشه تا بهتون عادت کنه.» این جمله را به جای این که بگویید «همیشه همین طوره» به کار ببرید.

***

کشف علت دوست گــــریــــــزی کــــودک

اگر کودکتان در ایجاد و نگهداری دوستی ها مشکل دارد، بکوشید علت آن را دریابید آیا آنقدر حساس است که همیشه احساساتش جریحه دار می شود و دوستانش را از دست می دهد؟ آیا ساکت است و نسبت به ارتباط با دیگران بی تفاوت است؟ آیا تهاجمی و قلدر است و به همین علت کودکان دیگر نمی خواهند با او باشند؟ آیا از مهارت های اجتماعی برخوردار نیست؟ آیا مهارت های لازم را برای یک دوست باوفابودن ندارد؟ ...

پروین نظری نژاد

30 راه ساده برای افزایش بهره هوشی کودکان

با به کارگیری 30 شیوه ساده از هنگام بارداری تا پایان دو سالگی افزون بر رشد جسمانی مناسب، زمینه های افزایش بهره هوشی کودکان را تقویت کنید.

بنابر گزارش گروه پزشکی و سلامت واحد مرکزی خبر از آنجا که پایه ریزی و شکل گیری رشد جسمانی و ذهنی کودکان از هنگام بارداری تا پایان دو سالگی است، به کارگیری این 30 شیوه به طور هماهنگ به رشد همه جانبه و مناسب کودک کمک می کند.

***

در هنگام بارداری:

1- تیروئیدتان را آزمایش کنید زیرا کم کاری خفیف تیروئید در خانمهای باردار سبب کاهش معنی داری در هوش کودکان می شود.

2- کولین مصرف کنید، این ماده مغذی در گوشت، تخم مرغ و حبوبات وجود دارد.

3- ویتامین هایی را که پزشک در دوران بارداری برای شما تجویز می کند مصرف کنید.

4- با جنین خود حرف بزنید و او را صدا کنید.

5- از نوشیدن قهوه و خوردن دارو بدون تجویز پزشک اجتناب کنید.

***

در شش ماهه نخست پس از تولد به این نکات توجه داشته باشید.

6- فرزندتان را با شیر مادر تغذیه کنید.7- در صورت بروز افسردگی بعد از زایمان ، برای درمان آن اقدام کنید.

8- منابع غنی از آهن مانند گوشت، سبزیجات، تخم مرغ و میوه های تازه مصرف کنید.

9- در زمان شیردهی خوردن غذاهای حاوی ویتامین 12Bمانند مخمر، نان، غذاهای دریایی و تخم مرغ را فراموش نکنید.

10- برای کودکتان موسیقی به ویژه موسیقی سنتی و کلاسیک پخش کنید.

11- کودک را ماساژ دهید ، مطالعات نشان داده اند که ماساژ روزانه کودکان رشد مغزی آنان را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد.

***

از شش ماهگی تا یک سالگی کودک چه کنیم؟

12- با کودکتان به طور مستقیم و چشم در چشم صحبت کنید.13- معنای لغات را با اشاره ارتباط دهید ؛ به طور مثال هنگامی که نام چیزی را می برید  به آن اشاره کنید یا کودک را در مقابل آن نگه دارید.

14- با هدیه های مخصوص کودکان، او را تشویق کنید.

15- اجازه آزادی حرکت به کودکان بدهید، بگذارید که آنها کنجکاوی غریزی شان را همواره به کار برند.

16- تشخیص و فرق گذاری بین اشیا را به کودکتان با پرسش و گفتن جواب درست بیاموزید.

17- کودکان از آموزش اجباری خوششان نمی آید، از آن بپرهیزید.

18- هنگامی که فرزندتان احساس خستگی کرد، آموزش را قطع کنید.

***

دوران یک تا دو سالگی کودک

19- کودکان را با غذاهای سرشار از آهن تغذیه کنید.

20- به کودکان میان وعده های سالم و مغذی بدهید و از دادن میان وعده های بی فایده مانند پفک و چیپس به کودک خودداری نمایید.

21- برای کودکتان کتاب بخوانید.

22- در حضور او مطالعه کنید.

23- برای او اسباب بازی های کمک آموزشی تهیه کنید.

24- با کودک خود بازی کنید. شرکت در بازی های دسته جمعی ، مهارت های هوش اجتماعی کودک را افزایش می دهد.

25- مطمئن شوید کودکتان خوب استراحت کرده است، خوابیدن دستکم ده ساعت در شبانه روز برای او لازم است.

26- هنگامی که با کودکتان صحبت می کنید صداهای اضافی مانند رادیو و تلویزیون را خاموش کنید و نور را در حد متوسط نگاه دارید.

27- درخواست های تکراری کودک را اجانب کنید. تکرار ارتباط  نورون ها را در مغز تقویت می کند ؛ بنابراین اگر برای چندمین باز از شما می خواهد کتابی را برایش بخوانید ، بدون اصرار و پافشاری روی خواندن یک داستان دیگر ، آن را برای او بخوانید.

28- وقتی کودک نوپای شما به چیزی اشاره می کند و نامش را می پرسد در جوابش به او اطلاعات بیشتری بدهید. به طور مثال : آن یک توپ است، یک توپ آبی با خط های قرمز.

29- در تربیت کودک انضباط همراه با محبت فراوان داشته باشید.

30- هرگز به کودکتان نگویید "تو چیزی نمی فهمی" زیرا اگر کودک آن را باور کند، حرف شما تحقق خواهد یافت.

منبع: تبیان

هفت پیشنهاد مفید و کارساز در تربیت صحیح کودکان

از دیوید موری

اول – فرزند خود را هر روز به مدرسه بفرستید. واضح است که حضور در مدرسه اهمیت دارد. بررسی ای که اخیراً، انجام شده ، نشان می دهد میزان حضور در کلاس درس روش خوبی برای پیش بینی نمرات آزمون است.

کسانی که میزان حضور آنها 93 درصد بود ، در آزمونهای استاندارد ، رتبه اول را به دست آوردند. کسانی که تنها 85 درصد در کلاسها حضور یافتند نمرات آنها افت پیدا کرد. وی می گوید کارهایی که به طور مرتب انجام شود، بهتر از همه در خاطر می ماند. بر نظم و ترتیب تکالیف مدرسه نظارت کنید و مدت زمان تماشای تلویزیون را کم کنید. بین ساعاتی که در جلوی تلویزیون گذرانده می شود و سال های هدر رفته ارتباط مستقیمی وجود دارد.

دوم – مدرسه، نام آموزگار و مدیر مدرسه فرزند خود را یاد بگیرید. قبل از بروز مشکل با آنها تماس بگیرید، بگذارید بدانند چه انتظاراتی دارید. آیا تکالیف مدرسه کافی است؟ محیط مدرسه بی خطر است؟ چه مطالب و کتاب هایی در کلاس درس آموزش داده می شود؟ آیا دانش آموزان در کلاس درس فرهنگ لغت و دائرة المعارف دارند؟ به آموزگار پیشنهاد همکاری بدهید. به مربیان فرزند خود احترام بگذارید. بهترین شرایط این است که معلم و والدین ، یکدیگر را تقویت کنند.

سوم – برای فرزندتان لباس مناسب تهیه کنید. این مسئله به اندازه ی صبحانه و محیط مناسب اهمیت دارد. لازم نیست این لباس اونیفورم باشد، نگذارید فرزندتان عادت کند با لباس غیر آبرومندانه به مدرسه برود. مدرسه رفتن شغل فرزند شما است. از فرزندتان بخواهید لباس مناسب آن را بپوشد. لازم نیست خیلی وسواس به خرج دهید.

انتظارات خود را از فرزندتان بیان کنید. انضباط، ماندگارترین هدیه مدرسه است. کتابها و افراد دانشمند را محترم بشمارید. افراد تحصیل کرده را مورد تمسخر قرار ندهید.

چهارم – برای فرزندتان روزنامه و کتاب بخوانید. و شیوه مراجعه و یافتن کتاب را به فرزندتان یاد دهید و اگر نمی دانید از کتابدار بپرسید. به طور حتم فرزندتان تلویزیون تماشا می کند ؛ برنامه ها را کنترل کنید و با هم به تماشای تلویزیون بپردازید. در مورد رفتارها و هنرپیشه ها اظهار نظر کنید. از تلویزیون به عنوان فرصتی برای نشان دادن ارزشها و معیارهای خانوادگی بهره بگیرید. قدم به دنیای کودکان بگذارید. خود را کاملاً به آنها نزدیک کنید و پذیرای آنها باشید. آن وقت می بینید مثل گل آفتابگردان که به سمت خورشید می چرخد او هم به شما رو می آورد.

پنجم- به هیچ وجه تقلب را تحمل نکنید. دو خطر رویاروی کودکان است: شکست و شکست سخت تر، از طریق عدم صداقت. تقلب یعنی فرار بیهوده از شکست ، فرزندتان را در معرض دو خطر قرار می دهد. شکست ناکامی است اما مایه بدنامی نیست. ولی تقلب بدترین پیامدها را به دنبال دارد علاوه بر آن که آموزندگی ندارد و همه چیز ما را در معرض خطر قرار می دهد.

شکست واقعیتی است که شخص مغلوب به بهای از دست دادن قدرت ایستادگی روحی خود، از آن می گریزد. شکست را می توان جبران کرد اما برای شخصیت و شرف از دست رفته تنها می توان حسرت خورد. اگر آموزگار یا مدیر مدرسه فرزندتان چشم خود را به روی تقلب می بندد باید نگران شوید. آنان آینده فرزند شما را تباه می کنند.

ششم- وقتی فرزندتان به خانه می رسد در منزل حضور داشته باشید. تحقیقات در این زمینه بسیار روشن است. ساعات 3 تا 6 بعد از ظهر حساسترین ساعات در زندگی کودک است. در این زمان کودک بدون سرپرست است و دردسرها فراوان . اما این ساعات، در عین حال بهترین زمان نیز هست زیرا هنوز درس های روز تازه است و از این فرصت می توان برای تقویت آموخته ها استفاده کرد. به گزارش هایی که فرزندتان در مورد حوادث روز خود می دهد گوش بدهید. با آنها مشورت کنید، تنبیه و تشویقشان کنید. اما آنها را در خانه ، تنها رها نکنید.

هفتم – هر از چند گاه مدرسه بازی کنید. از فرزند بزرگتر بخواهید به خواهر یا برادر کوچکتر خود درس بدهد. این عمل تأثیر چشمگیری بر روی هر دو دارد. کودک بزرگتر در کاری که به او محول شده مهارت و غرور به دست می آورد و کودک کوچکتر از طریق تحسین درس می گیرد. بعد از آن از هر دو بخواهید کار یا درسی را به شما یاد بدهند. این کار برای آنها لذت بخش است و برای شما غرور انگیز.

آموختن نحوه یادگیری ، نخستین وظیفه است. با خواندن این مطلب برای فرزندانتان کار را شروع کنید و نظر آنها را در این باره جویا شوید. منبع

 

مـــــاده اسرار آمیز ترین چیز

ماده اسرار آمیز ترین و مبهم ترین چیز هاست. همین ماده ای که ما هم از آن تشکیل شده ایم. همین ماده ای که انفجار های اتمی هم از ماهیت آن است. ببینید این ماده در درون ستارگان چکار میکند.

طبق گفته ملاصدرا بزرگترین فیلسوف اسلامی قرن یازده روح انسان هم طی حرکت ذاتی و جوهری همین ماده شکل گرفته است. بر خلاف پیشینیان وی که میگفتند روح قبل از خلقت بدن وجود داشته است. ماده ای که روح از آن شکل میگیرد و عمر ابدی پیدا میکند.

تمام هستی از ماده شکل گرفته است. و ماده مسئول تمام اتفاقات است. آنقدر گیج کننده است که هنوز دانشمندان نتوانسته اند در عمق میکروسکوپی آن تصور روشنی به دست آورند. میکانیک کوانتوم عمق پیچیدگی ماده را به ما نشان میدهد. و گویا ماده موج است و ممکن است آنچه که ما مبینیم حقیقتا گونه ای دیگر باشد. گفته میشود فضای خالی هم ممکن است بخشی از ماده باشد.

ماده در عمق وجود خود مبهم و قرین نابودی است. و طبق کشفیات ملاصدرا و با استفاده از آیه قرآن کریم، میفرماید که ماده در آن واحد نابود و سپس به وجود می آید. و گویا ما در هر ثانیه میلیونها بار شاهد مرگ و زندگی ماده هستیم و تداوم چنین چیزی ثبات را به ما مینمایاند.

شما خود کاری را به دست بگیرید خود کاری که در دستان شما رام است و میتوانید با آن هر کاری را از جمله نوشتن را انجام دهید. این خود کار از ماد تشکیل یافته است اما آیا میدانید که این خود کار در دستان شما چقدر می تواند خطرناک باشد؟ و حتی شما را به کام مرگ فرو ببرد. اگر بدانید که این خود کار در دستان شما امواج الترومغناطیسی پخش میکند. و اگر به اندازه زیاد حرارت ببیند و امواج گاما پخش کند و یا به عبارتی انرژی درون آن آزاد شود میتواند نه تنها شما را از بین ببرد بلکه اطراف شما را هم نابود کند. ما باید بسیار خوشحال باشیم که در جایی زندگی میکنیم که ماده چهره آرام خود را به ما نشان میدهد.

 به اطراف خود نگاه کنید تنوع و گوناگونی را ببینید زیبائی ها و زشتی ها را تماشا کنید. به حیوانات و گیاهان نظاره کنید و به آسمان که پیچیده گیهای آن همه را عاجز کرده است و به سیاهچاله هایی که منطق انسان آنجا از کار میافتد همه اینها از آثار ماده است با دانستن بخشی از این حقایق است که ما ماده را بسیار اسرار آمیز درک میکنیم.  

یادگیری با رویکرد ساختار گرایی

این نظریه اشاره بر ان دارد که یادگیرنده دانش را برای خودش و توسط خودش می سازد هر فراگیر گاه به طور جمعی و گاه به صورت انفرادی معانی را می سازد. او یاد می گیرد که ایجاد معانی همان یادگیری است و نمیتوان این یادگیری را به روش دیگر به دست اورد. توجه به این نظریه دو دیدگاه را حاصل است:

۱ـ ما مجبورییم بر روی فراگیر در افکار وی پیرامون یادگیری متمرکز شویم نه روی موضوع و مبحث تدریس

۲ـ هیچ دانشی سوای از تجارب فراگیر وجود ندارد(دانش به وسیله یادگیرنده یا اشتراک معانی توسط فراگیران ساخته شده است.)

می توان گفت نکته دوم مهمتر و مقدم تر است. زیرا به رغم اینکه آن ظهوری آشکار تر دارد اما موقعیتی است که به وسیله خود افراد به منظور تعمق دانش به کار می رود. اگر ما نظریه ساختار گرا را پذیرا باشیم. به این معنا که ما این روش را از دیگر روشها انتخاب کنیم .بنابراین مجبور خواهیم بود از دیدگاههای افلاطونی و همه دیدگاههای واقع بینانه دیگر دانش شناسی دست بکشیم.

الگوی تدریس ساختار گرایی

۱- انسانها می توانند هر چیزی را بیاموزند به شرط آنکه بتوانند آنها را در ذهن خود معنا دار سازند.

۲- ساخت گرایان می گویند ذهن اساس و ابزار تعبیر و تفسیر رخدادها .اشیا و چشم اندازهای جهانی است.

۳- یادگیرندگان به کمک معلم اندیشه های خود را پیراسته می کنند و مهارتهایشان را بهبود می بخشند.

۴- انسانها بر اساس ساخته ای ذهنی خود که باورها .اعتقادات و دانش آنها را در بر می گیرد به تفسیر هستی می پردازند.

۵- ساخت گرایان بر این باورند که واقعیت به مفاهیمی گفته می شوند که شخص آنها را از جهان ساخته است.

در تدریس باید تاکید بر تعامل بین یادگیرنده و آینده او باشد نه بر ایجاد کنش و واکنش بین یادگیرنده و گذشته بزرگسالان. خرد و استدلال بزرگسالی آینده شناسی خوبی برای رشد و تعالی یادگیری بنا نمی نهد.

یادگیرندگان اطلاعات را در زمینه تجارب خود تفسیر می کنند .تفسیر انان هر چه باشد مسیری فرد گرایانه است .لازم به یادآوری است که مواد آموزشی که معلم به صورت عینی برای یادگیری طراحی می کند دانش آموزان انها را در قالب تجارب و دانسته های خود تفسیر خواهند کرد و متناسب با نیاز زمینه ها و علاقه شخصی به ساختن معنای ویژه خواهند پرداخت .

ساخت گرایان توصیه می کنند که به جای تلاش برای مجسم کردن ساختی از یک واقعیت بیرونی برای یادگیرندگان باید به انها کمک کرد تا خود به تجسم معناداری از دنیای بیرونی دست یابند.

مراحل اجرای الگوی تدریس ساخت گرایی

الگوی تدریس ساخت گرایی دارای چهار مرحله اساسی است. مراحل مورد نظر عبارتند از : کاوش .تشریح . گسترش . ارزشیابی.

۱- کاوش: منظور از کاوش در نظام ساخت گرایی جستجوی راههایی برای دانش سازی است . یادگیرنده با استفاده از همه حواس خور برای ساخت دانش تلاش می کند .بخشی از دانش سازی در طی فرایند کاوش صورت می گیرد. کاوشگری از طریق همیاری بیشترین سودمندی را در بر دارد. بنابراین توصیه می شود همیاری را در فعالیتهای کاوشگری تشویق کنید و دانش آموزان را برای طرح سوال و پاسخگویی به سوالهای طرح شده راغب سازید.

۲- تشریح: در این مرحله معلمان با دانش آموزان به تعامل می پردازند تا دیدگاههایی را که عرضه می شود دریابند . معلمان باید برای برقراری تعاملی اثر گذار به طرح سوالهای مربوط و متناسب با مرحله نخست بپردازند. وظیفه دیگر معلمان این است که یادگیرندگان را یاری کنند تا باور ها و اندیشه هایی را که از طریق کاوش شکل داده اند با دیگران در میان بگذارند .به دیگر سخن فراگیران باید دیگران را در یافته های خود سهیم کنند.

۳- گسترش: معلمان در این مرحله به دانش آموزان کمک می کنند تا به گسترش فعالیتهای ذهنی و حرکتی یا مهارتهای خود بپردازند .یادگیرندگان به کمک معلم اندیشه های خود را پیراسته می کنند و مهارتهایشان را بهبود می بخشند. معلم در این مرحله به ارئه دانش می پردازد تا اندیشه های فراگیران پربار شود و مهارتهای آنان فزونی یابد.

۴- ارزشیابی: معلم باید یافته های دانشی و مهارتهای اکتسابی و کیفی سازی دانش آموزان را بیازماید تا از تغییرات به وجود آمده در تفکرات و میزان تسلط بر مهارتها آگاهی یابد و بازخوردی هم به فراگیران عرضه کند .بهتر است در سنجش آموخته ها و تولیدات دانش یادگیرندگان از سوالات تفکر بر انگیز استفاده شود . افزون بر این دانش آموزان باید به مرحله ارزشیابی نیز هدایت گردند.

نتیجه گیری

به طور خلاصه ساختار گرایی الگویی است که به قصد توصیف یادگیری ایجاد شده است .این الگو بیان می دارد که :

۱- دانش آموزان در هنگامی که فرایند یادگیری فعال باشد یاد می گیرند.

۲- فرایند یادگیری فرایند درک و فهم است .یادگیری از طریق انتقال صورت نمی گیرد بلکه از طریق تفسیر یافته ها انجام میشود.

۳- تفسیر یافته ها همیشه تحت تاثیر دانش پیشین قرار دارد.

۴- تفسیر یافته ها از طریق روش های آموزشی که دانش اموزان را به مباحثه در مورد نظریات یکدیگر وادار می کند پشتیبانی می شود.

بر حسب دیدگاه های متفاوتی که در مورد ساختار گرایی وجود دارد بعضی از مربیان فقط به استفاده از این الگو به مثابه یکی از مبانی و اصول بهبود روش های تدریس بسنده می کنند و بعضی دیگر همچون گلاسترفلد برای آن حیطه ای بسیار گسترده قایلند .او می گوید : در ساختار گرایی نکات و مسایلی اساسی و بنیادین درباره معرفت شناسی و هستی شناسی وجود دارد .با ان که می توان از این الگو در عمل استفاده کرد فکر نمی کنم که بدون در نظر گرفتن چار چوب فلسفی پشتیبان آن بتوان از تمام توان آن بهره گرفت

برای فهم گسترده به  منبع زیر مراجعه کنید

http://www.baraty.persianblog.ir

 

تکنیک تحرک مغزی (توفان فکری )

  یکی از تکنیک های  متداول  در  ایجاد  خلاقیت  و  فعال  ساختن  اندیشه  ها  به  صورت گروهی  تکنیک  تحرک  مغزی  است .در  این  تکنیک  مساله ای  به  یک  گروه  کوچک  ارائه   شده  و  از  آنان  خواسته  می  شود فی البداهه  و  به  سرعت  به  آن  واکنش  نشان  داده  و  برای  آن  پاسخی  بیابند.پاسخها  بر  روی   تابلویی نوشته  می شوند  به  طوری  که  همه  اعضاء جلسه  می  توانند  آنها  را  ببینند.این  امر  باعث  می  شود  تا  ذهن  اعضاء  به  فعالیت  بیشتر ی پرداخته  و جرقه  ای   از  یک  ذهن  باعث  روشنی  ذهن  دیگری  شود.

چهار اصل در جلسات  تحرک  مغزی حاکم  است:

1- میزان ایده ها و نظرات ابراز  شده واجد اهمیت است،چه هر چه نظرات و پیشنهادات  بیشتری  ایجاد  شوند امکان  وجود ایده های  خلاق  و بدیع در میان آنها افزایش  پیدا می کند.بنابراین باید شرکت کنندگان  در جلسه ترغیب  شوند  تا هرچه  بیشتر به اظهار نظر و ابراز  ایده های جدید بپردازند.

2- اعضاء  می توانند  به  تکمیل ،تعدیل  و ترکیب  ایده  های  دیگران  نیز  بپردازند و  ایده  های  خود  را  بر  اساس  نظرات  آنان  بنا  کنند.این  مساله  باید  به  اعضء  جلسه گوشزد  شود  که  می  توانند  علاوه  بر  اظهار  نظر  فردی   از  نظرات  ابراز  شده  الهام  گرفته  و نظرات  تلفیقی  و  ترکیبی  بسازند  و  اعلام  کنند.البته  هیچ  یک  از  افراد  حق  ندارند  نسبت  به  نظرات  دیگران  ارزیابی  انجام  دهند.

3- اجازه  هیچگونه  انتقاد  و  نقادی  نسبت  به  نظرات  ابراز  شده  در  جلسه داده  نمی  شود.همه  حق  دارند آزادانه نظر  خود  را  ابراز  نمایند  ولی  حق  ندارند  نسبت  به  نظر  دیگری  انتقاد  کرده و اظهار  نظر  مثبت  یا  منفی  کنند.انتقاد  موجب  می گردد  تا  افراد  از  بیان  ایده  هایی  که  فکر  می کنند مورد  انتقاد  واقع  خواهد  شد  خودداری  کنند.

4- ارزیابی  و داوری   نسبت  به  نظرات  ابراز  شده  به  بعد موکول  می  گردد  و  از  اعضاء جلسه  خواسته  می  شود  تا  هیچگونه  قضاوت  و ارزیابی  نسبت  به  نظرات  بیان  شده   به  عمل  نیاورند.ارزیابی  های  شتابزده  ممکن  است  اظهار نظری  را  قبل از آنکه  موجب  شکفتگی  نظر  دیگری   شود  در  نطفه  خفه  نماید  و  فضای   خلاق  جلسه را  دچار  رکود کند.

5- موضوعات  مطرح  شده  در  جلسات  تحرک  مغزی باید  دقیقا  تعریف  شده  و  مشخص  باشند.مسائل  کلی  و  مبهم موجب  سردرگمی  اعضاء  و  عدم  کارایی  جلسه  می گردند. زمانی  که  تعریف  مشخصی  از  مساله  وجود  نداشته  باشد ،جلسه بی  هدف   به  این  سو  و  آن  سو  تغییر جهت  می  دهد.در  حالی  که  با  تعیین  هدف  و  تعریف  مساله  چارچوبی  ایجاد  می  شود  که  در  محدوده  آن  افکار  هدایت  می  شوند.

دلایل  فراوانی  در مورد  پربار  بودن  جلسات  تحرک  مغزی  بیان  گردیده  است که  به  برخی از  آنها  اشاره  می  شود.اولین  دلیل  اثربخشی  تحرک  مغزی  افزایش قدرت  خلاقیت  در  گروه  است  تجربیات  انجام  شده  نشان  داده  است  که  افراد  در حالت  گروهی   بیش  از  حالت  انفرادی   قدرت  تصور  خلاق  بروز  می  دهند.

رقابت  نیز  عامل  دیگری  است  که  در جلسات  تحرک  مغزی   موجب  افزایش   اثربخشی  میگردد.همچنین  عدم  وجود  انتقاد  و  ارزیابی  های  سریع  باعث  می  شود  تا  اعضاء جلسه  با  فراغت  خاطر  به  اظهار  نظر  بپردازند  و  محیطی  مساعد  برای  خلاقیت  ایجاد  گردد.نکته  دیگری  که  در  موثر  بودن  تحرک مغزی  قابل  ذکر  است  فی البداهه بودن  نظرات  است .

افراد  در  مقابل مساله  ای  قرار  می  گیرند که  باید  به  سرعت  نسبت  به  آن  واکنش  نشان  دهند  و این  حالت  موجب  خلاق  تر  شدن  ذهن  م ی گردد درست مانند  لحظاتی   که  فرد  در مقابل  یک  واقعه  غیر  منظره  عکس  العملی  بدیع  نشان  داده  است  که  بعد  ها  وقتی  به  آن  می  اندیشد  از  پاسخ خود  دچار  شگفتی  می گردد.

در  مورد  ویژگیهای  اعضاء  شرکت کننده  در  جلسات  تحرک  مغزی   اصولا   باید  افراد  دارای  زمینه  های  تحخصصی نسبت  به  مساله  مورد  بحث  باشند اما  از  جهت  تجربه  می  توان  اعضاء  تازه وارد  و مجرب  را  در  یک  گروه قرار  داد  و  از  تعامل  نظرات  آنان  به  ایده  های   جدید  دست  پیدا  کرد.البته  در  جلسات  تحرک  مغزی   باید  هوشیار  بود تا یک  یا  چند  نفر  بر  سایرین  سلطه  پیدا  نکنند و  افکار  و نظرات  آنان  را  تحت الشعاع  نظر  خود  قرار  ندهند.از  اینرو  توصیه  آن  است  که  اعضاء  جلسه  با  یکدیگر  تقریبا  همسانی  داشته  و  یک  فرد  عالیمقام  سازمانی  به  همراه  زیردستانش  در  یک  جلسه  شرکت  نجوید.همانطور  که  اشاره  شد  جلسات  تحرک  مغزی  باید  در  گروههای  کوچک  انجام پذیرد و  تعداد  12  نفر حد  مطلوب  برای  اعضء  یک  جلسه  تحرک  مغزی می  باشد.

منبع : کتاب  "مدیریت  عمومی"-دکتر  سید  مهدی  الوانی ، نشر  نی ، چاپ  هفتم  1373، شمارگان:5500 جلد

به نقل از www.Fekreno.org

پرخاشگری کودکان

با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم

امروزه‌ بسیاری‌ از خانواده‌ها از خشونت‌ و پرخاشگری‌ فرزندان‌ خود شکایت‌ دارند. آنها تمایل‌ دارند که‌ علت‌ این‌ رفتارها را بدانند و راه‌های‌ پیشگیری‌ و اصلاح‌ رفتار را در این‌ زمینه‌ به‌ کار گیرند. در این‌ نوشتار به‌ تعریف‌ رفتار پرخاشگرانه‌ پرداخته‌ می ‌شود، انواع‌ آن‌ بیان‌ می ‌گردد و راه‌های‌ مناسب‌ مقابله‌ با پرخاشگری‌ مورد بررسی‌ قرار می ‌گیرد

انواع پرخاشگری‌

پرخاشگری‌ یک‌ نوع‌ رفتاری‌ است‌ که‌ از خشم‌ و عصبانیت‌ نشأت‌ می ‌گیرد. این‌ رفتار را می ‌توان‌ به‌ دو گروه‌ تقسیم‌ بندی‌ کرد:

پرخاشگری‌ خصمانه:

 رفتاری‌ است‌ که‌ به‌ منظور صدمه‌ و آزار رساندن‌ به‌ دیگری‌ یا دیگران‌ ابراز می ‌شود؛ و هدف‌ در آن‌ صرفاً آزار رساندن‌ است. مثلاً کودکی‌ کودک‌ دیگر را می ‌زند و یا در مدارس‌ دیده‌ می‌ شود که‌ زنگ‌های‌ تفریح، کودکان‌ در حیاط‌ مدرسه‌ بعضاً به‌ کتک ‌کاری‌ می ‌پردازند

پرخاشگری‌ وسیله‌ ای:

 رفتاری‌ است‌ که‌ فرد به‌ وسیله‌ آن‌ خواستار به‌ دست ‌آوردن‌ هدفی‌ دیگر است‌ و ابداً قصد حمله‌ به‌ دیگران‌ یا اذیت‌ کردن‌ آنها را ندارد. البته‌ در این‌ میان‌ ممکن‌ است‌ لطمه‌ ای‌ نیز به‌ کسی‌ وارد شود. مثلاً کودکی‌ بزهکار کیف‌ خانمی‌ را می ‌رباید تا به‌ این‌ وسیله‌ مورد تشویق‌ و تأیید گروه‌ همسالان‌ قرار گیرد

ممکن‌ است‌ پرخاشگری‌ جنبه‌ انتقام‌ گیری‌ نیز داشته‌ باشد. یعنی‌ کودکی‌ که‌ مورد اذیت‌ و آزار قرار گرفته‌ و نتوانسته‌ خشم‌ خود را ابراز کند، اکنون‌ با پرخاشگری‌ به‌ کاهش‌ اضطراب‌ خود می ‌پردازد. در این‌ جا پرخاشگری‌ وسیله‌ ای‌ است‌ که‌ کودک‌ با توسل‌ به‌ آن‌ می ‌خواهد به‌ هدف‌ خود یعنی‌ کاهش‌ اضطراب‌ دست‌ یابد.

جهت‌ پرخاشگری‌ ممکن‌ است‌ به‌ یکی‌ از این‌ دو صورت‌ باشد:

الف) پرخاشگری‌ درونی‌

ب) پرخاشگری‌ بیرونی‌

چنانچه‌ جهت‌ پرخاشگری‌ به‌ طرف‌ درون‌ باشد، کودک‌ خشم‌ را به‌ درون‌ خود می ‌افکند و دچار خشم‌ فرو خورده‌ می‌ شود. پیامد چنین‌ عملی‌ می‌ تواند افسردگی‌ نیز باشد. کودکان افسرده  در واقع‌ از دست‌ خودشان‌ عصبانی‌ هستند.

خشم‌ درونی‌ عصبانیت ‌ و نارضایتی‌ از خود را به‌ وجود می ‌آورد.

خشم‌ بیرونی؛ کودک‌ ممکن‌ است‌ خشم‌ خود را به‌ صورت‌ رفتارهایی‌ از قبیل‌ فریاد کشیدن، پا به‌ زمین‌ کوبیدن‌ یا پرتاب ‌کردن‌ اشیا بروز دهد.

علل‌ خشونت‌ و پرخاشگری‌ در کودکان‌ :

 ۱. الگو پذیری‌ کودکان‌ از والدین‌

 یکی‌ از دلایل‌ بسیار مهم‌ پرخاشگری‌ در کودکان‌ یادگیری‌ است. یعنی‌ کودکانی‌ که‌ الگوهای‌ رفتاری‌ پرخاشگرانه‌ داشته‌ اند، همانند الگوهای‌ خود رفتار می ‌کنند. چنانچه‌ پدر یا مادری‌ خلق ‌و خویی‌ عصبانی‌ و پرخاشگر داشته‌ باشند، مسلماً فرزندشان‌ نیز پرخاشگر خواهد شد. این‌ رفتار توسط‌ کودک‌ یاد گرفته‌ می ‌شود. از آنجا که‌ کودکان‌ با والدین‌ همانند سازی‌ می ‌کنند، بنابراین‌ بسیاری‌ از رفتارهای‌ پدر و مادر ناخودآگاه‌ توسط‌ فرزندان‌ فرا گرفته‌ می ‌شود. توضیح‌ این‌ که‌ فرایند همانند سازی‌ کاملاً ناخودآگاه‌ صورت‌ می ‌پذیرد.

نکته‌ دیگر این‌ که‌ حتماً لازم‌ نیست‌ والدین‌ با خودِ کودک‌ پرخاشگری‌ کرده‌ باشند؛ چنانچه‌ او شاهد رفتارهای‌ خشونت ‌بار پدر و مادر با افراد دیگر نیز باشد، این‌ گونه‌ رفتار را فرامی‌ گیرد. بنابراین‌ کودکان‌ از طریق‌ مشاهده، رفتارهای‌ والدین‌ را می ‌آموزند.

بر این‌ نکته‌ می توان تأکید کرد‌ که‌ کودکان‌ با چشمان‌ خود می ‌آموزند؛ یعنی‌ آن‌ چه‌ را مشاهده‌ می ‌کنند، یاد می ‌گیرند؛ حتی‌ اگر آن‌ رفتار به‌ طور مستقیم‌ در مورد خود آنها صورت‌ نگیرد.

۲. کودکان‌ ناکام‌ پرخاشگر می‌ شوند

ناکامی ‌ یکی‌ از مسائلی‌ است‌ که‌ به‌ پرخاشگری‌ می‌ انجامد. وقتی‌ کودک‌ به‌ هدف‌ خود دست‌ نیابد و ناکام‌ شود، یکی‌ از رفتارهایی‌ که‌ از او سر می‌ زند پرخاشگری‌ است.

۳. اضطراب‌ و پرخاشگری

کودکان‌ مضطرب‌ نمی ‌توانند کودکان‌ آرامی‌ باشند. آنها رفتارهایی‌ پرخاشگرانه‌ از خود بروز می ‌دهند؛ البته‌ بلافاصله‌ پشیمان‌ می ‌شوند و از والدین‌ خود عذرخواهی‌ می‌ کنند. اگر از کودک‌ مضطرب‌ بپرسیم‌ که‌ چرا پرخاش‌ می‌ کنی‌ و عصبانی‌ هستی؛ خواهد گفت‌ نمی‌ دانم.؛ یا خواهد گفت‌ دست‌ خودم‌ نیست.

۴. پرخاشگری، نشانه‌ای‌ از تضادهای‌ درونی

گاهی‌ کودکان‌ در دوگانگی‌ و تضادهای‌ درونی‌ قرار می‌ گیرند. یا بهتر بگوییم، گاهی‌ بر سر دو راهی‌هایی‌ گیر می ‌کنند و نمی‌ دانند کدام‌ راه‌ را انتخاب‌ کنند؛ و این‌ حالت‌ آنها را دچار تعارض، اضطراب‌ و خشم‌ می ‌کند. مثلاً کودکی‌ که‌ دوست‌ دارد نزد مادرش‌ در منزل‌ بماند و از طرفی‌ وقتی‌ می ‌بیند تمام‌ کودکان‌ به‌ مدرسه‌ می‌ روند، همزمان‌ تمایل‌ به‌ مدرسه ‌رفتن‌ نیز دارد، دچار دوگانگی‌ می ‌شود. به‌ کودکان‌ خود کمک‌ کنیم‌ که‌ در دو راهی‌های‌ زندگی، مدتی‌ طولانی‌ قرار نگیرند. آنها بایستی‌ به ‌سرعت‌ و با دقت‌ درست ‌ترین‌ کار را انجام‌ دهند.

۵. پرخاشگری‌ و افسردگی

پرخاشگری‌ و کج خلقی  در کودکان‌ چنانچه‌ با علامت‌های‌ دیگر همراه‌ باشد، می ‌تواند نشانه ‌ای‌ از افسردگی‌ باشد که‌ در این‌ صورت‌ لازم‌ است‌ شرایط‌ زندگی‌ کودک‌ تمام‌ و کمال‌ مورد بررسی‌ قرار گیرد.

۶. پرخاشگری؛ بیماری‌ها؛ مصرف‌ دارو

بعضی‌ از بیماری‌ها به‌ مصرف‌ دارو نیاز دارد و ممکن‌ است‌ از عوارض‌ جانبی‌ داروها کج ‌خلقی‌ و رفتارهایی‌ باشد که‌ خشونت‌ را بر می‌ انگیزند.

 

۷. خشونت‌ و مدرسه

گاهی‌ کودکان‌ در مدرسه‌ قربانی‌ خشونت‌ می ‌شوند؛ و این‌ قربانی‌ شدن‌ باعث‌ می ‌شود که‌ خود آنها نیز عامل‌ خشونت‌ شوند

عواملی‌ که‌ به‌ خشونت‌ در مدرسه‌ می ‌انجامند، عبارت اند از:

  • وقتی‌ کودکی‌ توسط‌ دانش‌ آموزان‌ دیگر مورد تمسخر قرار گیرد
  • وقتی‌ کودکی‌ توسط‌ دانش ‌آموزان‌ دیگر کتک‌ بخورد و قادر به‌ دفاع‌ از خود نباشد.
  • وقتی‌ کودکی‌ همیشه‌ از مشاجرات‌ فرار می‌ کند و حتی‌ در مواقعی‌ به‌ گریه‌ متوسل‌ می ‌شود.
  • وقتی‌ کودکی‌ مرتب‌ اشیا، وسایل‌ و پول‌ خود را گم‌ می ‌کند.
  • وقتی‌ کودک‌ از لحاظ‌ ظاهری‌ (پارگی‌ لباس‌ و یا نامناسب ‌بودن‌ آن) مورد تمسخر قرار می‌ گیرد.
  • خجالتی ‌بودن‌ و سکوت‌ مکرر در کلاس.
  • افت‌ تحصیلی، افسردگی‌ و ناراحت ‌بودن.

این‌ عوامل‌ کودک‌ را قربانی‌ خشونت‌ دیگران‌ می ‌کند و خود کودک‌ نیز عامل‌ خشونت‌ می ‌شود و رفتارهای‌ پرخاشگرانه‌ از او سر خواهد زد.

درمان‌ پرخاشگری در کودکان ( با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم )

برای‌ درمان‌ پرخاشگری‌ در کودکان‌ اولین‌ گام‌ این‌ است‌ که‌ نوع‌ پرخاشگری‌ آنها و علت‌ آن‌ را براساس‌ توضیحاتی‌ که‌ ارائه‌ شد شناسایی‌ کنیم؛ و پرخاشگری‌ را به‌ صورت‌ موردی‌ برطرف‌ نماییم.

- در مورد کودک‌ پرخاشگری‌ که‌ الگو پذیری‌ عامل‌ این‌ گونه‌ رفتار او بوده، باید روی‌ الگوی‌ کودک‌ کار کرد و راه‌های‌ دیگری‌ جز پرخاشگری‌ را به‌ آن‌ الگو آموخت.

- اگر پرخاشگری‌ در اثر ناکامی‌ به‌ وجود آمده‌ باشد، بایستی‌ کودک‌ ناکام‌ را در رسیدن‌ به‌ اهداف‌ مطلوب‌ و دوست‌ داشتنی‌ کمک‌ کنیم.

- در مواردی‌ که‌ علت‌ پرخاشگری‌ اضطراب‌ است، باید از نگرانی‌ درونی‌ و اضطراب‌ کودک‌ مطلع‌ شویم.

ورزش ‌کردن‌ برای‌ این‌ کودکان‌ بسیار مؤثر است‌ و باعث‌ تخلیه‌ هیجانی‌ می‌ شود.

- در کشمکش‌های‌ درونی‌ بایستی‌ کودک‌ را از حالت‌ دوگانگی‌ خارج‌ ساخت. کمک‌ به‌ کودکان‌ در تصمیم ‌گیری، باعث‌ می ‌شود که‌ بیاموزند به‌ حالت‌های‌ دوگانه‌ درونی‌ خود پایان‌ بخشند.

- در پاره‌ای‌ از موارد، کودک‌ افسرده‌ پرخاشگری‌ شدیدی‌ از خود نشان‌ می‌ دهد. در این‌ میان‌ لازم‌ است‌ به‌ این‌ نکته‌ پی‌ ببریم‌ که‌ او چه‌ چیز دوست‌ داشتنی‌ را از دست‌ داده‌ و چگونه‌ می ‌شود مورد از دست‌ رفته‌ را برای‌ او جبران‌ کنیم.

- در مورد پرخاشگری، شیطنت‌ و مصرف‌ دارو بایستی‌ حتماً با پزشک‌ متخصص‌ ارتباط‌ داشته‌ باشیم‌ تا کودک‌ از نزدیک‌ مورد معاینه‌ قرار گیرد.

- هنگامی‌ که‌ کودک‌ قربانی‌ خشونت‌ در مدرسه‌ شده‌ است، بایستی‌ با مسئولان‌ مدرسه‌ صحبت‌ کنیم‌ و لازم‌ است‌ که‌ ایشان‌ طبق‌ قانون‌ و مقررات‌ خاص‌ با کودکان‌ خشونت گرا برخورد کنند؛ و نیز کودکانی‌ را که‌ قربانی‌ خشونت‌ شده‌اند براساس‌ رفتارهای‌ خوبشان‌ مورد تشویق‌ و تأیید قرار دهند.

 - چنانچه‌ نوع‌ پرخاشگری‌ کودک‌ خصمانه‌ است، بایستی‌ کودک‌ را از آزار و اذیت‌ کردن‌ دور کنیم‌ تا مجبور نباشد برای‌ تلافی‌ و انتقام، افراد دیگر را اذیت‌ کند؛ و اگر پرخاشگری‌ از نوع‌ وسیله‌ ای‌ است، بایستی‌ راه‌های‌ دیگری‌ را جهت‌ مطرح‌ کردن‌ کودک‌ بر گزینیم‌ تا او ناچار نباشد از روش‌ خشونت‌ برای‌ جلب‌ توجه‌ استفاده‌ کند.

http://www.iransalamat.com/

● عزت نفس

یکی از عوامل بسیار مهم در رفتار سالم، عزت نفس است. بسیاری از نوجوانان و جوانان به علت ضعف در عزت نفس به رفتارهای ناسالم و آسیب‌های اجتماعی روی می‌آورند. عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموع افکار، احساس‌ها، عواطف و تجربیات فرد در طول زندگی ناشی می‌شود. عزت نفس هنگامی به‌وجود می‌آید که نیازهای ابتدائی زندگی فرد به نحو مناسبی ارضا شده باشند. کودکان و نوجوانان زمانی از عزت نفس زیاد بهرە‌ مند می‌شوند که بتوانند، احساسات مثبتی را به کمک عوامل زیر تجربه کنند:

▪ همبستگی:

این احساس زمانی تجربه می‌شود که نوجوان از پیامدهای مهم زندگی خود راضی باشند.

▪ بی‌همتائی:

این احساس هنگامی به‌وجود می‌آید که نوجوان بتواند صفات یا ویژگی‌هائی که موجب تفاوت و تمایز او از دیگران می‌شود بشناسد و به آنها احترام بگذارد.

▪ قدرت:

احساس قدرت وقتی به‌وجود می‌آید که نوجوان بداند منابع، فرصت و قابلیت آن را دارد که بر شرایط زندگی خود اثر بگذارد.

▪ الگوها:

نوجوان به مدد الگوهای انسانی، فلسفی و عملیاتی، مدل‌هائی برای خویش فراهم می‌کند تا او را در استقرار معنی‌دار، هدف‌ها، آرمان‌ها و معیارهای شخصی کمک کند. به عبارت دیگر عزت نفس عبارت است از شناسائی خود و ارزش گذاردن به آن. عوامل مؤثر در عزت نفس قوی عبارتند از:

۱) خود آگاهی و شناسائی خود

۲) ارزش گذاردن به هر آن‌چه که هست

۳) باور به بی‌همتائی و بی‌نظیر بودن خود.

دکتر مامک هاشمی - مجله اقتصاد خانواده